❤ طلوع هالووین❤ BTS

خلاصه: قرار بود هر هفت تا پسر اونشب و فردا شبو باهم توی خونه جیهوپ بگذرونن.. اما هیچکس .. نمیدونست.. قرار نیست فقط ۷ نفر باشن.. گاهی کمتر گاهی بیشتر

جونگ کوک : خب حالا چی کار کنیم؟ ‌ ‌ جهیوپ : مه..لطفا کاری نکنین هنوز شروع نشده ‌ ‌ شوگا همونطور که روی کاناپه لم میداد گفت : عوم باید اول شب شه اینجوری حال نمیده .. ‌ جونگ کوک با صورتی پوکر شده جوابشو داد : خب آدم حوصلش سر میره یا تهیونگ میای بریم همو گریم کنیم؟ . ‌ .‌ تهیونگ با سر موافقت کرد و به سمت اتاق رفتن . . جیمین آروم دم گوش نامجون چیزی گفت و نامجون چشماش گرد شد و جواب جیمین رو داد : جدی ؟ فکر کنم کارت تمومه جیمینا

تهیونگ و جونگ کوک رفتن توی اتاقی که جهیوپ برای گریم درست کرده بود که.. تهیونگ : واتتتتتت د.. این دیگه چه کوفتیهههه ؟؟ ‌ ‌ جونگ کوک : یاااا جیهوپ تو ک گفتی کاری نکنیم؟! ‌ ‌ جیاوپ که از اونور صداشونو شنیده بود با تعجب رفت سمتشون : مگه چی شده ؟ .. یهو جیمین پشت سرش ظاهر شد و گفت : نقشه خوبی بود درسته؟ سوسک مرده! توی اتاق گریم اه حیف شد من اونو گزاشته بودم تا جیهوپ رو بترسونم نه شما دو تا رو .. جین که تا اون موقع بیرون بود و داشت خوراکی میخرید وقتی برگشت رفت سمت بقیه که با دیدن اون سوسک بیشتر از هر چیزی ترسید و جیغ بلندی کشید و گفت : اول اعتراف کنین کار کیههههه؟؟ ‌ ‌ در همین حین یهو دوباره در باز شد ! و با کلید هم باز شد اما هر هفت پسر داخل خونه بودن و هیچ کسی به غیر اونا کلید نداشت! همه با دیدن جین دومی که وارد خونه شد از ترس سر جاشو کپ شدن که نامجون گفت : این..دیگه .. چه جورشه؟ شما..ک..کدومتون .. جین واقعیه؟ .. جینی که تازه اومده بود با تعجب به اون یکی جین نگاه میکرد و گفت : داری باهام شوخی میکنی؟ تو دیگه کی هستی؟.. جونگ کوک پشت تهیونگ قایم شد و آروم تو گوشش گفت : می...میش..ه ب..بریم؟

تهیونگ : دقیقا کجا بریم؟ من حتی نمیخوام از کنار یکی از جین ها رد شم! جینی که کنارشون بود گفت : بچه ها این من هستم من جین واقعی هسته ام .. همه با تعجب و ترس بیشتر شده نگاش کردن جین هیچ وقت اینطوری حرف نمیزد پس معلوم شد الان کی جین واقعیه ! جین واقعی که کنار در خونه بود گفت : بچه ها.. جیهوپ کجاست؟

اره.. جیهوپ گم شده بود! یکهو جیمین که کنار شوگا بود غیب شد همه چند قدم خیلی تند عقب رفتن ! شوگا : اون..اون جیمینو برد ! .. جینی که جین الکی بود گفت : بله بله من جیمین را برده ام حال شما را هم میبرم ! .. تهیونگ : از طرز حرف زدم هم ترسم میاد هم خندم.. یکی کمک کنه .. جونگ کوک کم کم داشت گریش در می اومد و همینطور بقیشون ! شوگا : من نمیخوام بمیرمممم.. نامجون : یااا کی پشت این ماجراس؟

بعد از این حرف نامجون جیمین یهو از یه اتاق دراومد و گفت : هالووین مبارککک!! بعد جیهوپ که همراه جیمین از اتاق اوند بیرون و جیمین بلند بلند حندیدن انگار که همه چیز رو از قبل اونا آماده کرده بودن .. ‌ ‌ تهیونگ: صبر کن پس چجوری دو تا جین داشتیم؟ .. جیهوپ : درواقع اون جین نیست ! ما بدل جین رو از کمپانی اوردیم !