فردا:از زبون سلیم:لباسامو عوض کردم و رفتم خونه پلین تا بهم بگه این چند روز قراره چه اتفاقایی برام بیوفته. وقتی در اتاقشو زدم اورال باز کرد. سلام کردم و پرسیدم:پلین کجاست؟ اورال:تا هنوز از مدرسه برنگشته! سلیم:باشه پایین منتظر میمونم تا برگرده. اورال:نه! میشه تو درسا کمکم کنی؟چون فردا امتحان دارم. سلیم:چشم شازده کوچولو اورال:ممنون.
تقریبا یک ساعت گذشت اما خبری از پلین نبود. مادرشم نگران شده بود. بهش زنگ زدم ولی یه پسری گوشی رو برداشت. پسره(آردا):سلام. سلیم:سلام با پلین خانم کار دارم. آردا:تشریف بیارید بیمارستان مرکزی تا همه چیزو براتون توضیح بدم. سلیم:باشه الان میام. خیلی نگران شدم فهمیدم که یه بلایی سر پلین اومده اما به مادرش چیزی نگفتم. مامان پلین(جمره): چیشد؟کجاست؟ سلیم:خاله شما خودتونو آماده کنید تو راه همه چیزو بهتون میگم.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
عالییی بوددد
... اگاتا
مرسی اگاتا
خاهیش ♡
|< اگاتا
آجی؟
جونم
بعدیو اگه نوشتی بزار
اگع وقت داشتی
فعلا منتظرم خواهرم کمکم کنه پارت پنج و تصحیح کنم😕
میزارم اجی
عزیزم ساعت ۸ تست و میزارم منتظر باش😉
ج چ: توی کلمه توصیف کنم . عصبی مهربون بد اخلاق😂😂
خودمونیم😂👊
😂😁
ادامه بده من خیلی دوسش دارم . نقش پلین رو هم یکم پررنگ ترش کن ❤❤❤❤😘
باشه عزیزم ولی از پارت پنج منصرف میشی😁
نه نمیشم😁😈