زبونم مو دراورد -_-.........#حمایت.....
(از زبون ا/ت) بعد از اینکه از تری جدا شدم ساعتو نگاه کردم . ساعت ۹ شب شده بود. چقدر زود گذشت. ولی الان اصلا حوصله ندارم برم خونه. استرس تموم وجودمو گرفته. میرم تا یکم تو شهر چرخ بزنم بلکه این ماجرا یادم رفت و یکم آروم شدم. همینطور تو خیابون های سئول قدم رانندگی میکردم. اصلا دوست نداشتم برم خونه ولی تا ساعتو دیدم رفتم . ساعت ۱۲ شب شده بود. باید برم خونه تا فردا صب زود برم پیش تری. بالاخره با هزار کلنجار خوابم برد.
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
7 لایک
وای عالی فقط نمد چرا من خندم گرفت😂😂💞💞💞
😂😂😂😂
عالییییی بود❤️♥️
پارت بعدی زود بنویس، ♥️❤️
پارت ۳ منتشر بشه پارت بعد هم میزارم
مرسی عالی بود .پارت بعدو زود بزار🤗🥰
پارت ۳ حذف شد و من دوباره گذاشتم تو بررسی اون منتشر بشه پارت ۸ روهم میزارم❤❤❤
تشکررررر💞