#حمایت.....
هممون کنار تخت رون نشسته بودیم و هر کدوم به جایی خیره شده بودیم که یهو دیدیم رون آروم آروم داره چششو باز میکنه. با صدایی گرفته میگفت : من کجام. من کجام. هرمیون: آروم باش رون تو الان تو درمانگاهی . هری بلند شدو آروم رفت بالا سره رون و گفت : بهتری!!؟؟ تا رون صدای هری رو شنید با شدت از جاش بلند شد و قیافه عصبانی به خودش گرفت تا داشت بلند میشد که بره سمت هری جینی رفت جلو هری وایسادو گفت: باهاش کاری نداشته باش!!
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
16 لایک
ناموصن داستان شی.فتته😐باورش سخته اخه خیلی ها ب دروغ میان میگن شی.فت شدن🙃
منی تابستونپارسال خیلی شیفت میکردم... اینم برا همون موقس... ولی خب دیگ ادامه ندادم....
عه چرا
بخاطر درسام....
عه
چرا تست نمیسازیییییی
دیگ یک مدت از تستچی خسته شده بودم..... میام اینجا ی سری خاطرات یادم میاد ک خب.... یکم اذیتم میکنه... شاید شروع کردم باز تست بسازم.... نمیدونم
یکم عجیب غریب صحبت میکنی رک بگو چرا اگرم نمیخوای باشه
چرا عجیب غریب؟ ( استیکر خنده مثلا ... با لپ تاپم استیکر ندارم ) تو فکرش هستم ک باز تست و داستان بسازم.... جمعه امتحانم تموم بشه شروع میکنم :)
مرسی:)
:)))
این داستان ش.یفتهه؟
بعلهههه :)
پرتغالی و عالی🍊