نمیخوام از دستت بدم (p6)

(بوممممم)یهو همه چی سیاه شد ا.ت غرق خون بود همه ی اعضا سکوت کرده بودن منیجر تو شک بود راننده ترسیده بود دل جیمین اونور تو خوابگاه شور میزد و نگران ا.ت بود و...جیوو هم موفق شده بود...منیجر سریع به خودش اومد و اشکاشو پاک کرد و به راننده گفت به نزدیک ترین بیمارستان بره

(فلش بک) منیجر داشت به اعضا قوت قلب میداد که یهو یه صدای تیر اومد و تو یه چشم به هم زدن دیدن ا.ت غرق خونه تیر به دستش خورده بود. منیجر به راننده گفت که به نزدیک بیمارستان بره (پایان فلش بک)توی راه همه سکوت کرده بودن که صدای همه گوشیا درومد توی سایت اخبار نوشته بودن که

((گروه تروریستی از مزر خارج شدند و تا اطلاع ثانوی مرز های کره بسته و اجازه ورود و خروج به کشور های دیگه را ندارید .و امنیت تو کره برقرار شده است.))سریع به بیمارستان رسیدن و ا.ت رو به اتاق عمل بردن هواجین فقط گریه میکرد اعضا هم گریه میکردن اخه ا.ت تو کل کمپانی به مهربونی و خوشگلی معروف بود و همه دوسش داشتن هواجین داشت گریه میکرد که گوشی ا.ت زنگ خورد جیمین بود.هواجین:سلام جیمین شی(با گریه)

جیمین:سلام هواجین چرا گریه میکنی چرا گوشی ا.ت رو تو جواب دادی چیزی شده؟ هواجین همه ی داستان رو براش تعریف کرد وقتی جیمین فهمید برای ا.ت چه اتفاقی افتاده چشمامش پر اشک شد ولی خودشو گرفت تا اعضا نپرسن چی شده سریع لباساش رو پوشید و رفت سمت بیمارستانی که ا.ت داشت عمل میشد

وقتی رسید منیجر ا.ت و اعضا اونو پیش هواجین و بقیه راهنمایی کرد همه نشسته بودن و گریه میکردن که گوشی جیمین زنگ خورد اعضا بودن ازش پرسیدن کجاس اونم موضوع رو گفت اعضا همه ا.ت رو خیلی خیلی دوست داشتن واسه همین خیلی ناراحت و عصبی شدن همشون اماده شدن رفتن بیمارستانه ا.ت. هم تو راهرو بودن که یهو دکتر اومد جیمین تا ته راهرو دویید و از دکتر حال ا.ت رو پرسید دکتر:...

ایا بزارم در خماری بمانید :) :/ نمیدونم بزارید فکرامو بکنم