سرنوشت من ⁴

اااااااااااا/ت شیرموزام کووووو + چرا داد میزنی من چه می‌دونم (کوک&)&راستشو بگو امروز تو اتاقامانو مرتب کردی بگو کجا گذاشتیشون +خیلی ببخشید که اتاقت رو مرتب کردم آقای جئون یادت رفته امروز از دست اون دختره نجاتت دادم نامی بچه ها دعوا نکنید کوک قبل از اینکه بیام برات شیرموز خریدم برو بردار بخور منم رفتم تو اتاق درو محکم بستم بعد چند دقیقه کوک اومد پیشم & ببخشید ا/ت معذرت می‌خوام نمی خواستم ناراحتت کنم وقتی دیدم شیرموزام نیستن خیلی عصبانی شدم منو می‌بخشی + آره بابا . حالا خودمونیما ولی شیرموزات دست کنه &چییییییییی ا/ت نامرد می‌کشمت کوک افتاد دنبال ا/ت

+ خودت گفتی اشکالی ندارد چیشد &اون مال موقعی بود که من فکر میکردم توی نامرد شیر موزام رو بر نداشتی +آره من نامردم چون زنم🤪🤪 &مگه دستم بهت نرسه خفه ات میکنم ا/ت دوید پشت جیهوپ قایم شد بعدش هوپی کوک رو آروم کرد کوک هم چیزی نگفت ا/ت و کوک و جین تو آشپزخونه بودن که یکدفعه کوک موهای ا/ت و کشید ا/ت هم یه جیغ بنفش زد که هر هفت تاشون سکته کردن

یکدفعه شوگا اومد با عصبانیت هم ا/ت و هم کوک دعوا کرد گوش ا/ت گرفت برد تو اتاق همه اعضا و ا/ت که تا حالا این روی خشمگین شوگا رو ندیده بودم سکوت کردن ا/ت روی تخت نشسته بود و شوگا دراز کشیده بود + ناراحت شدی (شوگا@)@نه +ببخشید @ولش کن بگیر بخواب +من الان نمی تونم بخوابم @چرا +چون از دستم ناراحت شدی @گفتم که ناراحت نشدم + چرا شدی @ الان چیکار کنم که بفهمی ناراحت نیستم دست از سر من برداری +لبخند لثه ایی بزن @نه +چرا

@چون پرو میشی +نخواستیم اصلا من می‌خوام بخوام @خدایا اگه وقت داشتی اینو شفا بده صبح شد مادر ا/ت بهش زنگ میزنم میگه بیا خونه بعدش ا/ت از اعضا خداحافظی می‌کنه به خونه خودشون می‌ره ا/دو مادر ا/ت داشتن وسایل شوند رو میچیدن مادر ا/ت دخترم برو آماده شو قراره بریم سفر

کجا یکی از روستاهای اطراف سئول برو وسایلت رو جمع کن چشم سه روز بعد ا/ت مادرش وا/د دارن از سفر برمی‌گردن +وای مامان خیلی خوش گذشت کاش دوباره هم اینجا بیام میایم دخترم ااااااااا مامان مواظب باش

خب این پارتم تموم شد لطفا لایک کنید و تو کامنت ها بگید چه اتفاقی برای ا/ت و خانواده اش افتاد 👋🏻🌹✨