دلم واسه غر غرو ی کاربران تنگ شده😄
بچه ها توی غار نشسته بودند غار بزرگ و عجیبی بود.کارینا و ایناز و کی هو با دستای پر از چوب وارد غار شدند.و شروع کردن به درست کردن اتیش....سونی کوله پشتیش رو روی زمین گذاشت و زیپش رو باز کرد با صحنه ای مواجه شد که نباید مواجه میشد.سونییی:تا همه تون رو قتل عام نکردم بگیددد کار کدومتون هست.سایکا:چی شده سونی.؟....ماریا اروم رفت به کوله پشتی سونی نگاهی انداخت و بعد خودش رو شبیه گربه شرک کرده و گفت:کار من نیست...پس اگه کار ماریا نیست،پس کار هستیه.کسی جزء اون از این کارا نمیکنه..سونییی:الهی هستی به بخت سیاه بشینی با و رفت پیش هستی....هستی که ته غار بود ساکت بود مطمئناً در فکر بود....کارینا:هویی ماری چیشده....ماریا با صورت برزخی زل زد به کارینا...کارینا:گفتم که باید عادت کنی....سایکا اومد یه نگاهی به کوله پشتی انداخت و گفت:اخه هستی این چه کاریه میکنید....کی هو که مشغول درست کردن اتیش بود گفت:میگید چیشده....سایکا:هیچی هستی جان تمام لباس های
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
عالی💚
راستی عاجی میشی؟یادم نمیاد باهم عاجی شده باشیم😐
بهرحال:
سُها 10
عاجی کیهو صدام کن••🧸
چرا که نه کی هو.
من مریم هستم ۱۳ سالمه
خوشبختم عاجی مریم🥺🍓
یوووو عالیییی بود🥲💞عاجییی ببشیددد دیر دیدم🥲💞
فدای سرت😃
این کیه عمه ات جر😂
😂😂😂😂اون متن مورد علاقه ام تو داستان بود😁😀
عالییییی 🥺🥺🍷🖇✌🏻
میسیی لیدی استایل
جعررم همتون. رو به باد دادم
به چوخ گاد دادی😄