سلااااااام😅 من اومد با پارت جدید😄،خب خب، پارت بعدی خیلی مهمههه😜 قراره کمی هم عاشقانش کنم🤭
💜به نام خالق زیبایی ها💛 یکدفعه کسی از پشت بهم حمله کرد😨، برگشتم، اما هیچ کس نبود😳. دوباره ضربه ی محکمی خوردم! اخخخ😠. گفتم: خودتو نشون بده، میترسییی🤒؟؟؟ به دور و برم نگاه کردم، پس شارلوت و الکس کجان؟😰. خودم جواب سوالم را میدونستم، من تو ذهن کاترین یا دنیلم! یکدفعه صدای کاترین پیچید: اصلا نمیتونی از اینجا فرار کنی😏. داخل ذهن من هرچیزی که بخوام اتفاق میفته😎. میدونستم شکست میخورم اما گفتم: شک نکن که شکست میخورییی😠. کمی دور تر از خودم دیدمش، گفت: فعلا وقت خوابیدنه😌..... احساس کردم که خوابم میاد🥱، یک لحظه چشمانم را روی هم گذاشتم و دیگه چیزی نشنیدم! ( ادامه از زبان زک🧡) به دنبال دنیل بودیم، فهمیده بودیم که قدرتش رد شدن از هرچیزی و غیب شدنه! گفتم: خیلی خوب بلده از قدرتش تو جای درست استفاده کنه😤 گفتم: باید یک جا گیرش بندازیم! لونا گفت: حتما همین حالا هم صدامون را میشنوه🤫. آویوا با حرکات اشاره بهمون طرفی رو نشون داد، با احتیاط میرفتیم جلو، یکدفعه یکی پام رو گرفت😳. گفتم: فرار کنین اینجاست😨. لونا و آویوا به پام ضربه میزدند تا آزاد بشوم، بالاخره پام آزاد شد. پرواز کنان هر سه تامون رفتیم کمی جلو تر، لونا گفت: کافیه فقط بفهمیم کجاست، ما تعدادمون بیشتره میتونیم موفق بشیم❣. صدای دنیل اومد: میکنمتون یک نفر😏. برگشتم سمت بچه ها، یا خداااا😨. گفتم: آویوا کو😰. اویوا رو دیدم که تونست فرار کنه😃. گفتم: باید پراکنده بشیم! یکدفعه صدای جیغ لونا رو شنیدم😟. جرعت برگشتن نداشتم،اما هردوشون نبودن😱. با،باید الکس و بقیه را پیدا کنم😓، خواستم برم که خودم هم توسط چیزی کشیده شدم، یک چیز سفت بهم برخورد کرد، خواستم بلند بشم اما چشمانم بسته شد و دیگه چیزی نفهمیدم😧( چقدر علاقه دارین به گروگان بودن😅) )
8 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
خیلیییی جالب بود
قشنگ بود سارینا عالی بود آفرین 👍🤩👏👏👏👏👏
فقط میتونی داستان رو کمیعاشقانه اش کنی😂😂😅😁😄
خیلییی ممنونممم😁😅 خیلی خجالت میکشم ولی میکنمم🤭😂
موفق باشی 🤩😁😅😄
سلام ببخشید نتونستم به داستان ات سر بزنم
اون موقع تستچی نبودم
البته الان دارم می رم 🙂
ممنون که حمایت ام کردی
خداحفظ👋
میگم چرا انقدر کم پیدایی چرا اخههههه🥺😟
گفتم داخل تست ام 🙂
میگم جان من داستانت هیچ وقت تموم نشه😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
اگه تموم شد باید یکی دیگه بنویسی😂😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍
اخییییی اونقدر طولش میدم که نگوووو😂 اما خب امروز نتونستم پارتی بزارم😟🤕
میدونی داشتم به چی فکر میکردم😅🤔 من اونجرز رو شروع کردم به نوشتن و شخصیتاش شما بودین😁، اینکه حتی شده تو داستان هم یک نقش در کنار مارول داشته باشیم عالیههه😍🤩، اما میتونم بعد از این داستان، داستان ها و کتاب هایی که شما ها هم میشناسینشون رو بنویسم😄، مثلا فیلم هایی که هممون دیدیم، البته خب قول دادم که انقدر طولش بدم که چند سال طول بکشهه😂 اما خب اینم جالبه🤪 چیزی که تو خواب و رویاهایمان میدیم حداقل بشه یک داستان😅
خدایا شکرت😍😂📿
اشکالی نداره😘
اره خیلی عالی میشه طولش بدی کمک خواستی به منم بگو😂😍😘
با کمال میل😄
Thank you😂😍😘
چه ایده جالبی... راست میگیا 😃
آفرین بچه خوب تسبیحتو در آوردییی 😹📿📿📿
😂😂😂📿
میگم اگر تونستی پارت بعد را بررسی کن از ساعت هفت گذاشتم هنوز تو بررسیه😅
چشممممممممممم😍😍😍😍😂😂
دلم میخواد لئو رو بفرستم کاترین و دنیل رو بخوره😺🔥
کاترین و دنیل پاسو باشین😂
پاسخ گو نه پاسو🤦♀️
منم پیتر رو میفرستم😎😂😈
لئو آتشین
پیتر از ترس به خودش میلرزه😺🔥
نمیدونم تست شخصیت همین داستانو دیدی یا نه ولی باید بگم پیتر واقعی هست ولی مجبور شدیم بفروشیمش 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔
پیتر خیلی قویه قبل از اینکه ما بگیریمش با یه سگ قفقازی بزرگ تر از خودش دعواش شد و جنگید ولی برد فقط تنها اسیبی که دید این بود که گوشه ی چشمش زخم شد که اونم خیلی زود خوب شد
راستی دختری یا پسر؟؟؟
حالا ولش ولی گفتم بدونی عمرا پیتر هز ترس بلرزه😎😂😍😍
پسرم
اره دیدم
چه بد 😭🔥
اخیییییییی😔
اهان😊
انقدر دلم واسش تنگ شده واسه همین گفتم تو داستان باشه😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔💔😭😭😭😭😭
عزیزممم😔
خیلییییی خوب بود😍💙💙
الان خودمم نمیدونم خوبم یا بد خود درگیری گرفتم😐✋🏻
یاه یاه یاه یاه 😹😹😹😹
از بد داری میشی خوبببب💚😄
زیادی دارم آینده ی داستان را اسپویل مینمایم😶😂
😂😂😂😂😂😘😘
راستی میخواین واسه هالوین چیکار کنین؟😁
منظورت چیه؟یعنی توی تستچی یا دنیای واقعی😂😂😂😂😂😂
دنیای واقعی چیکار میتونیم بکنیم😣🙁💔من هالوین رو بیشتر از عید نوروز دوست دارم😂😂😍😍😍😍😍
اره منم داشتم با خودم تحلیل می کردم منظورت تو داستانه یا تستچی یا واقنی😂💔
من از عید نوروز اداب و ایناشو اصن خوشم نمیاد اخه تو رو خدا نگاه عموفیروز چی چیه مال ما کلشو می کنه تو لجن سیا شه بعد یه لباس قرمز جلف می پوشه و بر طبل شادانه می کوبه البته مال خارجیام یه جوری هستا چاق مهربونو اینا ولی مال ما دیگه زیادیییی یه جوریه😂
نه تو واقعیت رو میگم😅 والا اونقدر کاری نمیتونیم بکنیم😓 اما شاید فیلم ترسناک ببینم😂
اره واقنی که اصن نمیشه کاری کرد سال پیش خیلی هنر کردم یادم موند هالووین کِیه امسالو یادمم نیست که بخوام دوباره به دوستام مسج بدم شب میام به خوابتون هالووینتون مبارک ها ها😐😂🎃✨
😂😂😂😂
اه هر جا می نویسی بُعد من بَعد می خونم دوباره بر میگردم عقب خل شد😐😂💔
از این به بعد بُعد مینویسم😂🤝🏻
😂😂😂😂
میدونی از زبون همه گفتی الا ما دوتای بدبخت😭💔😐😂(منو دنیل جان😂💜)
دیگه مارو گروگان گرفتین کافی نبوددد ؟ 🤣🤣🤣
😂😣💔
ربطی به گروگان گرفتن شما نداره ما هم گناه داریم بهید زبون ما هم بگی😂💔
اتفاقا منتظر بودم اون خنجر تو رو بردارم بعد از زبونت بنویسم😁 و دنیل رو هم از اونجایی میگم در زبانش که با همدیگر آشنا شدین😉😂
ممنون گلمممم😍😍😍😘😘😘😘
خیلیییی عالی بود تورو خدا تا دو روز دیگه بزاررر 😂😂😂👌🏻👌🏻👌🏻
تسبیحت کو پس وقتی میگی خدایا شکرت باید تسبیح دستت باشه 😹📿
ههههههههه خدایا شکرت چقدر علاقه مندین😂🤗
واااایییییییی عااااییییی بوددددددد
راستی سر خانواده ی بدبخت من چه بلایی میاد😂؟
تو آنچه خواهید دیددد😂🤝🏻 هانا جان وارد میشونددد🦸♀️😂
گفتمم اینن هاناا کیههه😂😂😂