خسته شده بودم ازینکه هم نامجونو از دست داده بودم هم از کره به اینجا اومدم هم اینکه مردم رو میکشم و مواد جاساز میکنم متمئن بودم نامجون ازم متنفره من اون جونگ سویی که مهربون بود نبودم با تهیونگ ازدواج کردم الان عضو مافیا شدم زن رئیس اصلی! خواستم این زندگی برا همیشه تموم کنم بزن بعدی
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
اج فک کردم میخای دختر رو بکشی میخاستم بکشمت😹
اما تهیونگ حق داشت😈
امم از رزی باشه(بلک پینک)
عالی بود عاشقتم
باشه اجی ولی ته ته هم گناه داش البته این داستانه چشم در مورد رزی میسازم اجی دوس داری ژانرش چجوری باشه؟ خوشحالم خوشت اومد
عاشقانه مافیایی😎