اینم از این پارت ...امیوارم خوشتون بیاد...
داستان از زبان جسیکا/ خیلی عصبی بودم.... اونا براط اون گروه کار میکردن...اریک ...گفت اگه بهشون بگی ....من میدونم و تو.....ما بخاطر جنی اون کار رو کردیم...مگه یادت رفته جنی ...یه قاتل....محکم زدم داخل گوش ..اریک...و رفتم داخل بیمارستان...تقریبا عصر شده بود...خیلی ناراحت بودم....نگران کاترین بودم...اون بیماری نادری داشت ...که ممکن بود بمیره...از بیمارستان بیرون اومدم خواستم برم برای قدم زدن ...بعضی از کوچه ها خیلی خیلی تاریک بودن...یه صدایی پشت سرم شنیدم انگار کسی داشت تعقیبم میکرد برگشتم پشت سرم رو نگاه کردم یکی از پشت بیهوشم کرد..
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
عالی عالی ادامه بده
عالی بود عزیزم💜💜
پارت بعدی رو نوشتی یا نه ؟!
ی سوال چقدر طول میکشه که پارت داستانت منتشر بشه 😕
اون الکس و اوردین بودن که اومدن به کمکشون
یا مادرش بود که برای مخفی شدن خودشو به مردن زد بود و الان اون زنده هست
یا اصلا پدرش اون اصلا نمرده بود و برای مخی کردن کد اینکارو کرده بود
خودت یکی رو انتخاب کن بای بای
داستان رو دیروز نوشتم ولی مادر کاترین زنده هست و کاترین فکر میکنه مرده ...
دارم داستانم ر داخل دفترم مینویسم فکر کنم ۵ شنبه بزارمش
عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی بود قسمت بعدی رو بزار ❤❤❤❤❤
وای واقعا عالی بود
خیلی عالییی بود🥰🥰😍🤩🤩🤩🤩🤩
بیا همو همایت کنیم.
این پارت خیلی باحال بود😨🤯🤯😵😵
عالیه💜 پارت بعدی ........
فکنم داداش الکی همون خوبه
خیلی قشنگ بود صبر ندارم تا قسمت بعدی بیاد