
اینم از این پارت ...امیوارم خوشتون بیاد...
داستان از زبان جسیکا/ خیلی عصبی بودم.... اونا براط اون گروه کار میکردن...اریک ...گفت اگه بهشون بگی ....من میدونم و تو.....ما بخاطر جنی اون کار رو کردیم...مگه یادت رفته جنی ...یه قاتل....محکم زدم داخل گوش ..اریک...و رفتم داخل بیمارستان...تقریبا عصر شده بود...خیلی ناراحت بودم....نگران کاترین بودم...اون بیماری نادری داشت ...که ممکن بود بمیره...از بیمارستان بیرون اومدم خواستم برم برای قدم زدن ...بعضی از کوچه ها خیلی خیلی تاریک بودن...یه صدایی پشت سرم شنیدم انگار کسی داشت تعقیبم میکرد برگشتم پشت سرم رو نگاه کردم یکی از پشت بیهوشم کرد..
داستان از زبان کاترین😭🥺🥺🥺🥺 (داستان از اونجایی هست که کاترین رو دزدیدن)حالم خوب نبود...تازه به هوش اومده بودم نمیدونستم کجام ...نگاه به اطرافم کردم..زدم زیر جیغ و گریه ..من داخل یه فضای بسته ی کوچیک بودم...من از فضای بسته میترسیدم...نگران ایزبلا بودم...یکی اومد در اونجا رو باز کرد ...دست و پامو به یه صندلی بستن...میدونستم کار کیه ...و علتش چیه...کار (لکسا)بود..علتش به دست اوردن کد ...رو به روم نشست...شروع کرد به حرف زدن.. لکسا/ میگفت ...سلام عزیزم باز دوباره ما همدیگرو دیدیم...گفتم تو نمیتونی با هر شکنجه ای از من کد رو بگیری..گفت/ میتونم....هرکسی یه نقطه ضعفی داره ...لکسا به یکی از اونا اشاره کرد ...و گفت/ ببرینش پیش سلنا...اوگ بلده چطوری حرف از دهن بقیه بکشه..
حالم خیلی بد بود..همه جام درد میکرد موهام درد میکرد...من رو رردن پیش شکنجا گرشون ..ازم سوال میپرسیدن...منم جواب نمیدادن...یه دستگاهی بود...که با اون بهم برق میدادن تا ۱ ساعت چیزی نگفتم بعد از هوش رفتم...چند ساعتی بیهوش بودم....وقتی به هوش اومدم ..لکسا بالای سرم بود...گفت/ من یادمه پدرت هم مقل خودت بود وقتی ۱۵ سالت بود با کلی بدبختی گرفتیمت تو هیچ حرفی نزدی و با کمک بابات نجات یافتی...اما...تو تاوقتی حرف نزدی..که ما شکنجت میدادیم...ببینم ناراحت نمیشی کسی که گناهی نداشته باشه شکنجه..بشه..شکه شدم...کنار دستگاهی بودم...که دوست میخواست عذاب ببینه ..تحمل نگاه نداشتم...اون جسیکا بود..جسیکا به هوش اومد وصلش کردن به دستگاهی که برق به من میداد..ولتاژ برق از نظر اون خیلی زیاد بود..تحمل نداشت ...میزد زیر گریه و جیغ..منم فیط اشک میریختم نیم ساعت بعد جسیکا بی هوش شد...لکسا گفت/ چقدر کم دوام اورد..لکسا گفت اگه نمیگی نگو ماهم به اون دختر نیازی نداریم...بعد رفت..اون سلنا بود که شکنجم میداد..جلوم با اب یخ ریخت روی جسیکا بیدار شد ..یکی از پشت موهای من رو گرفته بود..تازه میدیدمش...چون داخل چندسال پیش که اینجا بودم..همه رو یادمه..(سلنا و اون پسری که محکم موهام رو کشید جدید بودن)موهام رو از پشت میکشید جیغ میزدم...گفتم...تو کی هستی ...تو عوضی کی هستی ...
پسر گفت .../ اسمم که آرشام هست ..من برادر ناتنی ..لکسا هستم...گفتم ...چی ..لکسا برادر ناتنی داشت..محکم تر موهام رو کشید و.....(داستان از زبان سلنا...باز آرشام ...از دستش خستمه دیگه ...وقتی دختره پرسید که تو چطوری بردار لکسا هستی ...؟ اونم محکم تر موهاشو فشار میداد و میکشید ...و دم گوشش یه چیزی گفت دختر برگشت گفت ....نمیذارم زنده بمونی ...بزار دست و پام آزاد بشه ..قسم میخورم ..آرشام گفت..من که چیزی نگفتم ...شاید زنده بمونی و مرگ عزیزانت رو با چشمهات ببینی... دختره زد زیر گریه ...و حالش بد شد ...)داستان از زبان کاترین...حالم بد بود...اونم دقیقا مثل لکسا بود...بعید نیست برادر لکسا باشه...
پسر گفت .../ اسمم که آرشام هست ..من برادر ناتنی ..لکسا هستم...گفتم ...چی ..لکسا برادر ناتنی داشت..محکم تر موهام رو کشید و.....(داستان از زبان سلنا...باز آرشام ...از دستش خستمه دیگه ...وقتی دختره پرسید که تو چطوری بردار لکسا هستی ...؟ اونم محکم تر موهاشو فشار میداد و میکشید ...و دم گوشش یه چیزی گفت دختر برگشت گفت ....نمیذارم زنده بمونی ...بزار دست و پام آزاد بشه ..قسم میخورم ..آرشام گفت..من که چیزی نگفتم ...شاید زنده بمونی و مرگ عزیزانت رو با چشمهات ببینی... دختره زد زیر گریه ...و حالش بد شد ...)داستان از زبان کاترین...حالم بد بود...اونم دقیقا مثل لکسا بود...بعید نیست برادر لکسا باشه
حالم خیلی بد بود...چیزی که در گوشم گفت ...حیف ..شد دختره جسیکا مثل خودت خوشکل بود..حیفه که بمیره ....خیلی عصبی بودم.....گریه میکردم...جسیکا نمیتونست تکون بخوره ....چندساعتی بعد/ جسیکا به هوش اومده بود..جسیکا رو دست و پا بسته اوردن جلوی من گذاشتن همون پسره ارشام ..یه تفنگ دستش بود ..یه تیر زد داخل پای جسیکا ...جسیکا از درد فریاد میزد جیغ میزد کمک میخواست...دومین تیر رو زد داخل بازوش سومین تیر رو دقیقا کنار بازوشگرفت ...نمیتونستم نگاه کنم...گفت اخرین تیره احتمال زنده موندش صفره...تیر رو داخل قفسه ی سینش زد ... و تیر اخری ..کنار سرش گرفت ..جیغ زدم گفتم نه نه...اگه مداواش کنید من بهتون کد رو میگم ..آزادش کنید بره ...از چشم هام اشک میریخت😭😭😭😭🥺🥺🥺🥺
دیگه توانی برای جسیکا نمونده بود...بردن که تیر هاش رو در بیارن ...نقطه ی ضعف من دیگران هستند که دوستشون دارم..چرا...چرا...خداجون ...چرا..من...مگه من چیکار کردم...مگه من چیکار کردم که حتی نمیتونم..نجات بدم کسایی که دوستشون دارم ...یکی یکی دارن میمیرن
دیگه تحمل نداشتم دست و پاهام رو باز کردن ..داخل دست ...آرشام یه تفنگ بود ..دست هام رو برای رفتن به WC باز کردن ...داشتم وسط راه میرفتم محکم با پا زدم داخل دست ارشام ..تفنگ رو گرفتم...لکسا باورش نمیشد ..گفت اگه کسی تیر بخوره قطعا ..اون میمیره ...تفنگ...رو بزار زمین ..گفتم مگه من خواستم کسی از شما رو بکشم ..من کد رو میدونم اگه من بمیرم کسی کد رو نمیدونه ...اینو نکنه یادت رفته ...گفتم همتون چندتا قدم برید عقب ..یکی از پشت محکم موهام رو کشید یه تیر زدم داخل پاهاش
آرشام از موقعیت سو استفاده کرد من رو محکم گرفت که نتونم تیر بزنم ...آرسام گفت ..چقدر هم ...زور داری ..تفنگ کنار شونم بود درحال درگیری با آرشام ...همون ادمی که موهام رو کشید اومد که بی هوشم کنه من جودو کار بودم برای همین با پا زدم داخل سرش که اون ببهوش شد....
آرشام من رو گرفته بودم ..نمیتونستم تکون بخورم ...یهو صدا شلیک اسلحه اومد ...اون اون....(کی بود شما بگین)داخل نظر هاتون بگید اون کی بوده ...اینم از این پارت ..این پارت رو گذاشتم ...امیدوارم خوشتون بیاد عکس این پارت عکس الکس هست
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی عالی ادامه بده
عالی بود عزیزم💜💜
پارت بعدی رو نوشتی یا نه ؟!
ی سوال چقدر طول میکشه که پارت داستانت منتشر بشه 😕
اون الکس و اوردین بودن که اومدن به کمکشون
یا مادرش بود که برای مخفی شدن خودشو به مردن زد بود و الان اون زنده هست
یا اصلا پدرش اون اصلا نمرده بود و برای مخی کردن کد اینکارو کرده بود
خودت یکی رو انتخاب کن بای بای
داستان رو دیروز نوشتم ولی مادر کاترین زنده هست و کاترین فکر میکنه مرده ...
دارم داستانم ر داخل دفترم مینویسم فکر کنم ۵ شنبه بزارمش
عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی بود قسمت بعدی رو بزار ❤❤❤❤❤
وای واقعا عالی بود
خیلی عالییی بود🥰🥰😍🤩🤩🤩🤩🤩
بیا همو همایت کنیم.
این پارت خیلی باحال بود😨🤯🤯😵😵
عالیه💜 پارت بعدی ........
فکنم داداش الکی همون خوبه
خیلی قشنگ بود صبر ندارم تا قسمت بعدی بیاد