
هانی لایک و کامنت یادت نره ❤
اگر مجبور باشیم دو رنگ نمادین Squid Game را انتخاب کنیم، آنها سبز و صورتی خواهند بود. شرکت کنندگان لباس سبز ورزشی میپوشند، در حالی که سربازها لباس صورتی را به تن کردهاند. کارگردان هوانگ شرکت کنندگان را با لباس سبز سالنی و ورزشی که در کره مرسوم است به یاد میآورد نوعی یادآوری که دانش آموزان دبیرستانی کره ای در جوانی چه میپوشند. ایجاد تضاد رنگی زیبا، سربازها صورتی به تن داشتند که برعکس رنگ سبز در چرخه رنگ است. نتیجه فقط جذاب نیست، بلکه از نظر بصری نشان میدهد که دو گروه در تیم های مخالف قرار دارند. جالب است که از رنگ صورتی برای ایجاد ترس در Squid Game استفاده میشود. علاوه بر لباس صورتی سربازان، راهرو بین خوابگاه و زمین بازی نیز صورتی است. کارگردان هوانگ در ابتدا به این فکر افتاده است که سربازها را با لباس پیشاهنگ پسرانه نشان دهد، اما گویا مجبور شده است این موضوع را کنار بگذارد؛ زیرا پیشاهنگان پسر معمولاً شورت میپوشند. از آنجایی که اجساد سربازان باید پنهان میشد، او آنها را مجبور کرد تا تا جای ممکن بدن خود را بپوشانند.همچنین لباس شرکت کنندگان و سربازان در لباسی با یک رنگ به صورت نمادین فرد و هویت آنها را از بین میبرد. یکی دیگر از مواردی که به این عنصر ناشناس بودن میافزاید، استفاده از اعداد به جای نام است. با فراخوانی شرکت کنندگان و سربازان با شماره های تعیین شده آنها، نشان داده میشود که چگونه سیستم هویت آنها را سلب میکند.
یکی از نکات مهمی که باید به آن توجه داشته باشید این است که شکل های روی ماسک ها از کلونی مورچه ها الهام گرفته شده است. در مستعمره مورچه ها، مورچه ها از ساختاری پیروی میکنند که وظایف و نقش آنها به وضوح مشخص شده است.با این حال، از بیرون، اکثر مورچه ها از یکدیگر غیر قابل تشخیص به نظر میرسند. کارگردان هوانگ هنگام طراحی لباس سربازان از این امر الهام گرفته است. اگرچه هر سرباز لباس یکسانی میپوشد، اما اشکال کشیده شده روی ماسک ها متفاوت است. برخی دایره ای روی ماسک خود کشیده اند، در حالی که برخی دیگر مثلث یا مربع دارند. دایره کارگران را نشان میدهد، مثلث سربازان را و مربع مدیران را نشان میدهد. در بازی مرکب، کارگران، سربازان و مدیران فقط وظایف محوله را انجام میدهند و هیچ کار دیگری را انجام نمیدهند. در غیر این صورت، آنها به ضرب گلوله کشته میشدند.
در ابتدا، تختهای زیادی دیوارهای خوابگاه را میپوشاند، اما با مرگ بیشتر شرکت کنندگان، تعداد تخت ها کاهش مییابد. پشت تخت ها نقاشی هایی پنهان شده بودند که بازی هایی را که انجام میشد نشان میداد. با تنها سه شرکت کننده و سه تخت در قسمت هشتم، نقاشی های روی دیوارهای خوابگاه آشکار میشود. این جزئیات طراحی مجموعه ذهن بسیاری از بینندگان را برانگیخت. در نگاه اول، این نقاشی ها شبیه تصاویری از کتاب کودکان است، که باعث میشود بدون فکر زیاد آنها را کنار بگذارید. با این حال، نقاشی های روی دیوارهای خوابگاه در واقع سرنخ های مهمی بود که میتوانست به شرکت کنندگان در پیروزی کمک کند. شاید بازیکن 111 باید کمی از محیط اطراف خود قدردانی میکرد.
در قسمت اول، یک تصویر از پله های رنگارنگ و گیج کننده بینندگان را تحت تأثیر قرار میدهد و فضایی نگران کننده ایجاد میکند. کارگردان هوانگ فاش میکند که از چاپ سنگ نگاره هنرمند هلندی M.C الهام گرفته است. اسکر چاپ سنگی با عنوان نسبیت اشر نامیده میشود و دنیایی را نشان میدهد که قوانین جاذبه با جهان واقعی متفاوت است. در نسبیت اشر، در مجموع هفت راه پله وجود دارد که به طرز شگفت انگیزی مرتب شده اند که شبیه طراحی پیچیده راه پله و راهروهای پیچ و خم مانند در Squid Game است.
456 نفر واقعاً در اولین بازی شرکت کردند. در ابتدای سریال Squid Game، در مجموع 456 شرکت کننده حضور داشتند. بازی کنندگان را بازیگران واقعی بازی میکردند، نه سی جی! کارگردان Hwang بر روی به حداقل رساندن استفاده از CG اصرار داشت، به این معنی که اکثر قسمتها به شکل واقعی ایجاد و ساخته شده اند. لی یونگ جائه، یکی از بازیگران Squid Game کهنه کار که نقش Gi-hun را بازی میکرد، وقتی دید که قسمتها در مقیاس بزرگ در زندگی واقعی چقدر جدی هستند، غافلگیر شد. کارگردان هوانگ با ساختن مجموعه های عظیم و فیلمبرداری با افراد واقعی اطمینان حاصل کرد که درام به واقع بینانه ترین شکل به تصویر کشیده شده است. بازیگران میتوانند با مجموعه های فیزیکی تعامل داشته و عملکردی معتبر ارائه دهند.
موسیقی باعث آشنایی در دنیایی نا آشنا میشود. اغلب اوقات، درام هایی با صحنه های خشونت آمیز برای افزایش تنش به موسیقی متن دراماتیک تکیه میکنند. اما یونگ جائه ایل، آهنگساز Squid Game، از موسیقی آرامبخش برای انتقال راحتی در دنیای بازی های وحشتناک استفاده کرد. ممکن است برخی از موسیقی های مورد استفاده در بازی مرکب را بشناسید، مانند Sinatra’s Fly Me to the Moon و The Blue Danube از یوهان اشتراوس دوم. اگرچه خود موسیقی آرامش بخش است، اما تضاد تکان دهنده ای در برابر خون، وحشیگری و مرگ در کل ساختار روایی سریال ایجاد میکند. شیوه ای که قطعات موسیقی آشنا برای تحریک وحشت دستکاری شده اند شبیه شیوه ای است که بازی های سرگرم کننده دوران کودکی برای مرگ به هم ریخته اند. تضاد بین واقعیت بی رحمانه و موسیقی احساسی نه تنها باعث ایجاد ناراحتی میشود، بلکه برانگیختن احساسات شخصیت ها هنگام بازی در بازی مرگ و زندگی را به تصویر میکشد.

عروسک که در این سریال میبینیم واقعی است! این عروسک در موزهای در کره جنوبی نگهداری میشود و آدرس دقیق آن موزهای است در شهرستان جینچئون، در یک منطقه روستایی در فاصله ۳ ساعتی شمال سئول. عروسکی که در قسمت اول بوده در یه انیمه (همسایه من تو تو رو) هم بوده
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود اجی💙💜💖
مرسی اجی جون😍❤❤
چ جالب 😐❤❤
بلی جالبه👍❤
عالی اجم
😘❤❤💜💕
مرسی عشقم
سعی کردم جیزای تکراری نزارم
لطفا لایک و کامنت بزارین ❤❤