عشق بین مری و آدری ❤

مرینت : صبح زود بیدار شدم و رفتم حمام بعد از حمام ی لباس خوشگل پوشید و رفتم و تیکی رو بیدار کردم و بعد باهم رفتیم پایین به مامان بابام سلام کردم

مرینت : صبحانم رو خوردم و بعد به مدرسه رفتم وقتی داشم میرفتم داخل سرم پایین بود که یهو به ی نفر برخورد کردم وقتی سرم رو آوردم بالا دیدم

ادرین: حالت خوبه مرینت چیزیت که نشد ؟ سلام آدرین نه هیچیم نشد اشتباه از من بود سرم پایین بود جلوم رو ندیدم ببخشید ادرین :نه اشکالی نداره مرینت

باشه حالا بریم سرکلاس مرینت:باشه و رفتند سر کلاس بعد از سه ساعت کلاسشون تموم شد و مرینت و آلیا باهم رفتن خونه مرینت 🥰

خب بچه ها تموم شد میدونم کم بود بخشید پارت بعد هیجانی تر و بیشتر میشه قول میدم 😘😘😘😘

بابای قشنگام