سلام دوستان اینم پارت 4 امیدوارم خوشتون بیاد 😇
کتی : من و کیرا داشتیم حرف میزدیم و برنامه ریزی میکردیم که برامون پیام امد که 2 ماه دیگه ت فلان تاریخ برامون بلیط میفرستن تا بریم ما هم مجبور شدیم از اول برنامه ریزی کنیم چون ما تا 4 ماه آینده رو برنامه ریزی کردیم ( منم همیشه خیلی برنامه ریزی میکنم 😄 )
خلاصه نشستیم و گرم صحبت شدیم تا ساعت 1 شب که مامان کیرا زنگ زد گفت چرا نمیای خونه .
ولی واقعا چه زود ساعت 1 شد😶
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
اولين لایک و اولین کامنت
ممنون🙃
عالی بود عسل ادامه بده
من منتظر پارت بعد هستم
فقط پارت قبل چون عدم تایید خورده این کامل توش معلوم نیس چی شده
پارت سه رو دوباره گذاشتم ببینم چی میشه🙃😘