13 اسلاید صحیح/غلط توسط: BTS🥰ARMY انتشار: 4 سال پیش 191 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
خوب اینم پارت ۳ لایک و کامت یادتون نره
اون جای داستان بودیم که جیغ میزنی و جیمین از نگرانی زنگ میزنه و تو میگی خوبم از خوش حالی بود و قط میکنی :من:وای خدایا یعنی این قدر بلند بود جیغم خداوکیلی 🤣🤣🤣وای دلم درد گرفت این قدر خندیدم🤣🤣اوف دلم اخی پاشم برم حمام بعدم بگیرم بخوابم 🧖♀️(نکته:ساعت ۱۰ هستش)از زبان جیمین:ا/ت رو بردم خونه بعد دود قیقه صدای جیغ اومد 😐زود زنگ زدم به ا/ت و اون جواب داد:من(جیمین):ا/ت خوبی صدای جیغ اومد😰ا/ت:اره....اره..خوبم ...از خوش حالی بود 🤣🤣🤣 من(جیمین):باشه 😬😬😳🤨
رفتم خوابگاه تا در رو باز کردم کوک گفت خوب چیشد منم گفتم:الان خستم بزار واسه بعدن(نکته:بعدن یعنی هيچوقت)ورفتم اتاق و همون جوری با لباس بیرون خوابم برد 😴😪از زبان ا/ت:صبح ساعت ۹ بیدار شدن و رفتم یه کلوچه باشیر خوردم 🍪🥛بعد یه لباس مشکی با یه دامن کوتاه مشکی پو شیدم لباسم رو کردم داخل دامنم و کَتونی های سفید جدیدم رو پوشیدم و رفتم بیرون 🚶♀️از زبان جیمین:صبح ساعت ۹ بیدار شدم و صبحانه خوردم عضاهم کم کم بیدار شدن🥱 از عضا خواستم بریم بیرون و اون هاهم قبول کردن 🚶♂️🚶♂️🚶♂️🚶♂️🚶♂️🚶♂️🚶♂️
از زبان ا/ت:رفتم بیرون و رفتم یه قهوه گرفتم و به راهم ادامه دارم شرم تو گوشیم بود و داشتم عکش هایی که با جیمین دیشب گرفتیم رو میدیدم 🤭📱از زبان جیمین:داشتیم میرفتیم منم سرم تو گوشیم بود داشتم به ا/ت پیام میدادم که الان با عضا میایم دنبالش که خوردم به یه نفر قهوه دستش بود و وقتی خوردم بهش قهوش ریخت روش تا سر رو بالا آورد دیدم که او دختر ا/ت بود با خودم کفتم :وای جیمین کند زدی 😱😭نامجون:وای ا/خوبی ؟؟😱کوک و تهیونگم اون پشت داشتن پاره میشدن از خنده 🤣جیمین:واییییییییییی ا/ت خوبی ببخشید اصلا حواسم نبود 😨 جیمین کم کم فهمید که بغضت گرفته .همون موقع میگی :اره خوبم فقت باید برم ببخشید 🥺و میدویی میری 🏃♀️جیمین هم دنبالت میاد و هی صدات میکه .انقدر صدات میکنه تا تو بالاخره براش سبر میکنی
جیمین:ا/ت من واقعا متأسفم .ا/ت:اشکال نداره 🥺جیمین:باشه ولی من باهات میام خونتون و سبر میکنم تا بری حمام و لباس بپوشی و باهم بریم بیرون🥺 ا/ت:باشه ولی میشی تو حال تکنم نمیخوری 🤦♀️🤦♀️جیمین:باشه چشم قربان 🤣🤣بعد میرین خونه جیمین میشینه تو حال و تو میری حمام و میای بیرون و باس میپوشی
یه پیراهن صورتی خوشگل که تا دم زانوت بود با یه کتونی مشکی و میای بیرون و میگی من امادعم 💃جیمین:و..وا... وای . ا/ت:چیه بد شدم بزار بریم عوضش کنم 😊جیمین:نه..نه تو عالی شدی 😚😚ا/ت:ممنون...بعد می رین بیرون و میبرتت شهر بازی 🎡🎢🎠جیمین میبرتت چرخوفلک کم کم میرین بالا تو(ا/ت)از بلندی میترسی برای همین دست جیمین رو ناخواسته میگیری بدون این که بفمی 👫جیمین سرخ میشه و تا تو به خودت میای میبینی دست جیمین رو گرفتی و زود دستشو ول میکنی
وبعد میرین ترن هوای خولی خوش میگزره کلی عکس میگرین و میخندین 😅🤣ا/ت:ممنونم جیمین خیلی داره بهم خوش میگزره 🥰جیمین:خواهش میکنم😇وبعد جیمین دستت رو میگیره تو مثل لبو سرخ شدی که یه جا رو میبینی که داره پشمک میدن🤣🤣تو به جیمین میگی میشه بریم بخریم و جیمین هم یدونه بزرگشو برات میگیره .و باهم میخوریم بعد هم میرین رستوران میشینین جیمین به عضا زنگ میزنه باین .بعد ۱۵ دقیقه عضا میان تو سلام میکنی و عضا میشینن
کوک: خوب چیکار کردیم ؟تو هچیو براشون مو به مو میگی.ا/ت:خوب جیمین مرو برد شهر بازی و سوار چرخ و فلک شدیم بعد هم ترنهوایی خیلی خوب بود بعدم بکم تو شهر بازی قدم زدیم و جیمین برام پشمک خرید و بعدم اومدیم رستوران 🤣خیلی بهم خوش گذشت 🥰کوک:اوووووووو پس امروز جیمین جنتلمن بازی در آورده 🤣ا/ت:🤨جیمین:😑😒نامجون:ااااا بسه دیکه کوک با تو هستم 😡جین:آقا من گشنمه بگیم غذایارن؟؟ ا/ت:اره منم خیلی گشنمه 😅جیمین: باشه الان میگم غذارو بیارن
غذا ها رو سفارش دادیم و همه سکوت کرده بودت تا وقتی که غذا اومد🍜🍝همه شروع کردن به خورون بعد غذا با عضا خداحافظی کردم 🥰ولی چون شب بود جیمین تا خوبه باهام اومد دم در خونه از جیمین خداحافظی کردم و رفتم تو 🏠رفتم یه حمام کردم 🧖♀️ولباس رو پوسیدم و رو تختم ولو شدم و هر چی عکس امروز گرفته بودیم رو برای جیمین فرستادم
غذا ها رو سفارش دادیم و همه سکوت کرده بودت تا وقتی که غذا اومد🍜🍝همه شروع کردن به خورون بعد غذا با عضا خداحافظی کردم 🥰ولی چون شب بود جیمین تا خوبه باهام اومد دم در خونه از جیمین خداحافظی کردم و رفتم تو 🏠رفتم یه حمام کردم 🧖♀️ولباس رو پوسیدم و رو تختم ولو شدم و هر چی عکس امروز گرفته بودیم رو برای جیمین فرستادم
از زبان جیمین:از عضا خداحافظی کردیم و چو شب بود من عت رو رسوندم ورفتم خوابگاه .وقتی رفتم همه خواب بودن منم ارم رفتم اتاقم لباسم رو عوض کردم و دراز کشیدم که دیدم ا/ت داره پیام میده 📱عکسایی کا گرفته بودین رو برام فرستاد منم تشکر کردم و اونم گفت: شب خوش🌙🌠
بعد سعی کردم بخوابم ولی نشد بعد ۳ساعت خوابم برد 🥱😪از زبان ا/ت:به جیمین شب بخیر گفتم و سعی کردم بخوابم ولی خوابم نمیبرد بعد ۳ ساعت خوابم برد 😪😴صبح ساعت ۱۱ بیدار شدم 🕙و تصمیم گرفتم که بگم عضا و هانا امروز بریا ناهار بیان خونه من 🍙🍚از زبان جیمین:صبح ساعت ۱۰ بیدار شدن و تو جام هی با گوشیم ور میرفتم ساعت ۱۱ شد رفتم صبحانه بخرم دیدم جین نشسته تو حال یواشکی داره بستنی میخوره تا چشمش به من افتاد همین جوری موند و بستنی رو پشتش قوایم گرد 🍨من(جیمین):داری چیکار میکنی جین؟؟جین:هیچی !!جیمین:اهاااااا اون چیه پشتت؟؟😑جین:هیچی!😨😳جیمین:که این تور !باشه من میخوام صبحونه بخورن توهم میخوری ؟؟جین:نه ممنون🙂
صبحانمو که خوردم زد بسرم که به ا/تبگم صبح بخر پس بهش پیام دادمو گفتم صبح بخیر واونم گفت:اااا جیمین الام میخواستم پیام بدم بگم امروز با عضا بیان خونه من 🥰جیمین:باشه بزار عضا بیدار شن بهشون میگم 🤣ا/ت:باشه 🥰😍از زبان ا/ت:به جیمین گفتم بریم ناهار با عضا بیان خونه من اونم گفت به غذا میگه وبعد به هانا گفتم بیاد داخل چت:ا/ت:سلام هانا خوبی :هانا:سلام ا/ت اره خوبم کاری داری:ا/ت:اره میگم امروز ناهار میای خونه من ؟؟؟:هانا:نمیدونم نه :ا/ت:اااااا بیادیگه به جیمین گفتم به عضا یگه امروز بیان شاید بین برای همین گفتم :هانا:باشه پس میام فقت جینم هست ؟؟؟:ا/ت:وقتی میگم کل عضا منزورم جینم هست :هانا:باشه پس من برم ببینم چی بپوشم :ا/ت:ولی الان ساعت ۱۱ هستش!!:هانا چه ربتی داره خوب تول میکشه!!:ا/ت:ای دیونه باشه فعلا
خوب دوستان اینم پارت ۳ 🥰🥰🥰اگر خوب بود بگین راستی میخوام از الان داستان بعدی رو تو ذهنم بسارم از کدوم از عضاباشه 🥰🥰😍😍😍بگین که بدونم
هر کی نزر یا درخواستی داره بگه سعی میکنم همه ی در خواست هارو انجام بدم 😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙😙
13 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
عالییی☺🤗فقط عضا نه اعضا
درست کن خوشگلم
تنک بابت داستانت محشره❣❣
میگم املات رو چند میشدی؟😂
۰😂😂
عررررررررررررر
خیلی قشنگهههههههههههههههههههههه
ممنون