
سلام دوستانم اینم از پارت 2 🙃
کتی : ساعت 2 ظهره و رفتم یکم با لپ تاب چت کنم که دیدمممممممممممم🤯نتیجه رو زدنننننننن من و کیرا و یه نفر دیگه مساوی شده بودیم و باید دوباره بین مایی که مساوی شدیم مسابقه بزارن تا نفر اول یا گروه اول مشخص شه😲 بلند شدم آماده شدم و پیاده دویدم تا خونه کیرا اینا نیم ساعت طول کشید در زدم مامانش در رو باز کرد نفس نفس زنان گفتم کیرا کجاس گف خوابه دویدم رفتم ت اتاقش و هرکاری کردم بیدار نشد یه اب یخ برداشتم ریختم روش مث جن زده پرید کیرا : ت خواب ناز بودم که هس کردم تمام بدنم منجمد شد از خواب بریدم دیدم کتی اب یخ رخته روم گفتم چته اول صبحی گف کو*فت لنگ ظهره بعد گفت نتایج رو زدن همینجور با تعجب نگاش میکردم و تو شک بودم اشک تو چشام جمع شده بود گفتم نگو که قبول نشدیم🤕 کتی : گفتم دختر چی میگی اتفاقا قبول شدیم البته با یه مشکل کیرا : کتی گفت قبول شدیم بعد گف ولی با یه مشکل
گفتم چه مشکلی 😕 گفت ما و یه نفر دیگه مساوی شدیم و دستور امده که باید بین ما یه مسابقه دیگه برگزار شه تا برنده اعلام شه گفتم اینکه کاری نداره مثل آب خوردن طرف رو پرت میکنیم کنار 😂 و از خوشحالی فقط تا 4 عصر میرقصیدیم😂( ناهار چی پس😐)
1 هفته بعد از زبان کیرا : پیام امده بود که برای مسابقه یه اهنک میفرستن برامون و ما باید حفظ کنیم اونو و باهاش دنس بریم😌 اهنگ رو زیر پیام فرستاده بودن و گفتن تا یه ماه وقت داریم و برنده با رای مردمی اعلام میشه😉
کتی : از وقتی اهنگ رو فرستادن ما در حال طراحی و دنس و حفظ کردنش هستیم و الان 5 روز میگذره خیلی کاره سختیه ولی من و کیرا از پسش بر میایم 🙂 ( به من نگفتین ناهار چی شد ها کیرا : 😑ت داستان نوشتی بعد از من میپرسی من : ببین درس جواب بده وگرنه زندگیت سیاه میشه کتی : غلط کردیم )
1 روز مانده به زمان فرستادن فیلم مسابقه کتی : امروز قرار بود کار رو ضبط کنیم و از ۷ تا ۱۱ صبح پای ضبط کار بودیم خیلی خسته شدیم الان فقط مونده که فیلم رو یکم ادیت بزنیم تا نور و چیز ها درس شه که یکی از دوستامون انجام میده😊 1 روز بعد کیرا : الان فیلم رو ارسال میکنیم واییی فیلم ارسال شد و نتیجه تا 2 هفته دیگه اعلام میشه که یکی از دوستامون انجام میده😊 1 روز بعد کیرا : الان فیلم رو ارسال میکنیم واییی فیلم ارسال شد و نتیجه تا 2 هفته دیگه اعلام میشه تو این دو هفته خیلی هیجان داشتم ببینیم نتیجه چی میشه یک روز قبل از اعلام نتایج کیرا : خیلی استرس دارم در حدی که اصلا خوابم نمیبره😬 صبح روز اعلام نتیجه کتی : بلند شدم دیدم نتیجه رو زدین به کیرا زنگ زدم و گفتم برو ببین نتیجه چیه کیرا : کتی زنگ زد بهم گفت برم نتیجه رو ببینم دیدم که ما 🤯🤯🤯🤯🤯🤯😵🥴
خیلی ممنون لاوم 😁😘 ببخشید اگه جای حساس کات کردم🙂 اگه داستان یکم حوصله سر بر هست ببخشید ولی ت پارت های بعد داستان خیلی جذاب میشه😁😍
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
خوبهههههههههههههه
🤍⛓
ممنون😘
داستانت خوب بود
مرسی لاوم🙂😘
عالیه اصلا بد نیست خیلیم خوب هست