اينم پارت اول، اميدوارم دوس داشته باشين
از زبان ا/ت:
ساعت ١١:٥٠ شب بود. آچا داشت با تبلتش بازي ميكرد منم تو فكر بودم كه تهيونگ در زد. بلند شدم و در و باز كردم كه چهره عصبيشو ديدم(حتما دوباره با كارمندا دعواش شده) آچا هم وقتي ديد باباش عصبيه جرعت نكرد حتي بغلش كنه.
[تهيونگ: سريع واسم شام دربيار] و نشست روي ميز
[ا/ت: باشه]
رفتم از تو يخچال ظرف رو دربيارم و بذارم تو مايكروفر كه تهيونگ بلند گفت:[مگه من نميگم غذاي سرد نميخورم]
[ا/ت: ببخشيد،خب دير كردي]
[تهيونگ: من اين غذارو نميخوام]
عصبي شدم و داد زدم:[به درك، اصن يه بار شده خودتو بذاري جاي من؟ من هرروز دارم تو اين خونه به اين بزرگي كار ميكنم چون جنابعالي دلت نميخواد كسي تو زندگيمون باشه(منظورش خدمتكاره)..اخه ما زندگي داريم؟..يه بارم شده منو درك كن]
تهيونگ خيلي بلند داد ميزنه:[ساكت شو، همينجوريشم عصبيم]
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
93 لایک
حیلی قشنگه 😍💓
چرا دوستش نداشته باشیم 😍❤️
عالی بی نظیر
پارت بعد بزار 🖤🐾🥲🥲
اوك
خیلی قشنگ بود زود تر پارت دومش رو بزار
حتما🥰
خیلی باحال بود و عالی بودند🌈✨
♥️
عالی. پارت بعدی پلیز
🤚🏼♥️
من خیلی خوشم اومد
♥️
عالی بود 👌👌
پارت بعدی 🤗😓😓
مرسي
وایی چه زیبا پارت بعد زود بزار
ممنون