عشق 13.......

ویلیام: از فرصت استفاده کردم و مرینت ب. و.س.ی.د.م

آدرین: ببخشید باید زود بگیرم بخوابم میشه شام بخوریم. ویلیام: باشه بابا بچه مثبت .‌ مرینت نشستیم سر میز و . مارلین: تو هم باید زود بخوابی 😌‌. ویلیام: 😳😳😳😳😳😳😳😳. آلیا: کوفت کن داداش😌. ویلیام: الان می کوفتم . دوقلو ها: ما خیلی خوش حالیم که مرینت قراره زن داداش بشه . مرینت : با این حرف غذا تو گلوم گیر کرد .

آلیا: خفه آجی های بی مزه ام 😡. (بر عکس تو آجی من خیلی خوش مزه است 😊. آلیا: حالا به رخم به کش😡 . من : معلومه میکشم😌) آلیا: به مرینت آب دادام خورد میخواست لیوان و بزاره که

ویلیام: بخ صندلی دگد زدم و آب رو مرینت ریخت . ای وای لباست و در بیار که دکمه ی پشتش و باز کردم . (منحرف نشید) ای داد زیرش یه مثل همین آستین کوتاهش و پوشیده 😡ولی از اون قرمزه کوتاه تره 😏 . گفتم تو چه جذابی🤤. مرینت: به خودم نگاه کردم و یهو

ببخشید کمه ولی لطفا لایم کنید

بای بای دوستون دارم خداحافظ 😘