دختر دریا زاده ۲

نکاتی درباره داستان داستان در دهه اتفاق می افته و باید مجموعه فیلم های دزدان دریایی کارائیب رو کامل ببینید توی داستانم اول هر صفحه عدد معنای صفحه رو میده و خط تیره هم هنگام مکالمه حرف طرف مقابل هست

۵از کشتی های زیادی رد شدم ولی کسی لنگه پای در سطح آب رو ندید آخرش من به یه کشتی عظیم الجثه ای با بدنه،بادبان و همه جیز سیاه رسیدم به اسم مروارید سیاه اینجاست که داستان ما شروع میشه و کاپیتانش جک اسپارو به معاونش گیپس میگه اون چیه؟-کفشه؟-نه اون که کفش نیست یه چیز دراز زیرشه-پاعه؟-نه پس چی باشه اسکل یه آدمه برو نجاتش بده-گیپس طناب میندازه که من بگیرم جک هم میگه:اسکل از کجا بگیره وقتی بیهوشه بپر تو آب-جک بهت که گفتم اگه بپرم تو آب زودی میمیرم حساسیت‌ گرفتم- قربون این شنات برم خیلی گاوی-چرا؟-محض خاطر نَنَت اینا رو بگیر ببینم خودم میرم-چه عجب میخوای جون یکی رو نجات بدی نکنه یه چیزی تو مغزته؟-نهیزی تو مغزم نیست هر چطور الیزابت رو نجات دادم اونم میدم, بعد جک یک شیش لول یک هفت تیر یک خنجر یک شمشیر کهنه ،یک قطب نما خراب و یک کیسه سکه طلا به گیپس میدهد و بعد کفش هایش و کلاهش را هم در می آورد در حقیقت وسایل سنگینش (منحرف نشو لباساش تنشه) را در می آورد و روی نرده دور عرشه میرود و یک شیرجه محکم به آب میزند

۶و به سمت من شنا می‌کنه بعد میبینه که یه دختر بچه مظلوم توی آبه پس با کلی زور گره دستمال گردنم رو پاره می‌کنه و کفشم هم پاره میشه بعد سرمو بر می‌گردونه به سمت آب بعد به گیپس میگه حالا طناب بنداز و جک با یک دست منو و با یک دست طناب رو میگیره و میگه سوسک های بی مصرف حالا بکشید بالا بعد گیپس عصبانی میشه و میگه ادای باربوسا رو در نیار جک:باشه _یه بارم این کارو بکنی منم تو _بیشتر من باید تو رو بکشم_عصبانیم نکن_بابا کم لفت بده بنده خدا دق کرد_دق کرده_میگم بکش بالا_باشه اهههههههه من کمرم درد میکنه_میگم بکششششششش_اففففففف بکشید بالا_بقیه کارکنان:بله قربان_جک:صبر کن بیام بالا حسابتو برسم_نهههههه باشه غلط کردم _حالا شد بکشید_بله قربان و ما رو بالا میکشن و جک از نرده روی عرشه میپرد و من را روی زمین می اندازد و میگوید:وای چه سنگینه الیزابت اینقدر سنگین نبود گیپس جلو می آید و یک لحظه من را بلند می‌کند و می‌گوید:نه اینکه سنگین نیست_میگم سنگینه_جک تو پیر شدی برا همین برات سخت اومده_چیچی من پیر شدم!!!من هنوز باید دویست سال باید عمر کنم هنوز چهل و هشت سالمه _ خب منظور از وقتی الیزابت رو نجات دادی دیگههههه_بی ادببب_بیب

۷جک به نوک عرشه میرود و چکمه هایش را میپوشد ناگهان طوطی صدایش در می آید :مرده !مرده!جک:چی غلط می‌کنه مرده باشه گیپس :نکنه دلت میسوزه؟؟؟؟جک:چی مردن اون به پشمم هم نیست !گیپس: اونوقت چرا نگرانی؟جک:نه به این حسرت میخورم که یه جنازه بالا آوردم و الکی زحمت کشیدم گیپس:جرررررررررجک:اون نمرده اگه بمیره..._چیکار میکنی؟_نمیدونم_جررررررررر_ طوطی:فشار فشار ! جک :یعنی چی؟_فشار فشار!_عین آدم بگوووو _ناگهان میمون باربوسا وارد میشود و به جک پخ میکند و جک:یا ابلفضل این چه سمی بود وایستا حرصموازت در بیارم و تفنگش را از دست گیپس میگیرد و به او شلیک می‌کند و میمون زنده میماند چون دچار طلسم سکه های ویلیام ترنر هست طوطی:فشار فشار! و میمون منظور طوطی را میفهمد و بر نبض گردنم فشار میدهد جک :خداییش خیلی خولم چرا زود تر نفهمیدم و نبضم را میگیرد و میگوید : دیدی زندست!!!!!!وای گردنش چه درازه عین زرافست ببین باباش چی بوده ولی خیلی کمه نبضش حالا چه غلطی کنم؟؟؟؟گیپس نظری نداری؟گیپس :خب هر چطور الیزابت رو نجات دادی اونم نجات بده _نه اون فرق داره گیپس:دیگه نظری‌ندارم طوطی:فشار فشار!!!_یعنی چی فشار دادم دیگهههه_میمون باز هم منظور طوطی را فهمید و دست تایم را باز و بسته کرد و جک گفت:راست میگی عجب اسکلی ام من خب آقای جک برو‌ اونور این با من و با سه بار من سه کیلو آب رو یه جا سرفه میکنم و به هوش میام و میگم:ههههههه وای مردم آلکساندرا کی به مدرسه میرسیم بی سواد شدیم رفت!جک:اگه میری مدرسه ما رو هم به غیر از کلاس ریاضی (ریاضی بلدن چون درجه و مختصات و ... برای کشتی رانی لازمه)ببر ما هم بی سوادیم!من:تو دیگه کی هستی چه بو گندویی نزدیکم نشو!!! ناظر بازم تاکید میکنم لطفا منتشر کن

۸جک :نهایت زنده شدی دیدی آقای طوطیییی!!!!من :تو دیگه کی هستی؟جک بعد سال ها احساس افتخار به خودش دست میدهد و با کلی پز میگوید:من جک اسپارو کبیر کاپیتان تک کشتی مروارید سیاه سلطان کشتی های کارائیب و یکی از نه رئیس مجمع برادران دزدان دریایی هستم من:من تو کشتی دزدان دریایی چه غلطی میکنم؟یکی برام توضیح بده!جک:تو رسما تو آب خفه شده بودی من نجاتت دادم گیپس:بچه جون اون فقط عملیشو کرده اصل حیاتی رو یه میمون و یه طوطی کرده حیوانات از این زرنگ ترن از من یه نصیحت حیوانات رو دست کم نگیر جک:اون دروغ میگه من :وات ده ..... جک :حالا بگو خوشحالی یا ناراحت؟من:قلم و کاغذ داری؟و گیپس از جیبش یک قلم و کاغذ میدهد و من شروع به محاسبه میکنم:از اینکه با یه مشت دزد دریایی همنشین شدم ناراحتم از اینکه نجاتم دادی خوشحالم از اینکه از کسایی که میشناسم جدا شدم ناراحتم از اینکه از از آلکساندرا خلاص شدم خوشحالم و از اینکه حد اقل از هفته ای دو بار تخم مرغ خوردن خلاص شدم خوشحالم از اینکه از درس جدا شدم ناراحتم و از اینکه قراره تجربه جدیدی داشته باشم خوشحالم پس اگه تناسب ببندم تقریباً با ده درصد تفاوت خوشحالم پس الان من خوشحالم !سوالی هست بفرما جک بعد از چند دقیقه با دهن باز زل زدن به صورتم میگوید سوالم اینه گردنت چرا اینقدر درازه تو هم سوالی داری بفرما !من:چی گردن خودت درازه جک:نه مال تو دراز تره حالا بگو چرا؟من:مجبوری دلیلش رو هم بپرسی خب نمی‌دونم جک:خیلی بدی تو هم سوالی داری امر بفرما!من:چند هفتست حموم نرفتی یه هفته یا دو هفته؟جک:با افتخار میگم خیلی جدیدا حموم کردم پونزده ساله!من :وات ده هللللللللل!!!!!جک:همونی که شنیدی! گیپس وسایلمو بده و همه آن وسایل را به خودش بست و کلاهش را پوشید و من گفتم :چطور .... جک:همونی که دیدی زندگی یه دزد دریایی! و گفت: خب به کشتی مروارید سیاه خوش اومدی همون‌طور که گفتم من جک اسپارو هستم ولی مشکل اینه تو کی هستی؟؟؟؟؟من:من آرابلا کالدر هستم خوش وقتم جک :همچنین من:خب جک :خب من:خب جک:خب من:خببببب ناظر تو رو مادرت منتشر کن

۹جک : چند سالته ؟ من: دوازده جک: بچه دوست داشتنی هستی از اون هنری خیلی بهتری گیپس:جک هنری یه آدم بالغ بود جک چشم آره میرود و میگوید:اون یه بچه بود پدرش هم همینطور تنها کسی که از ترنر ها یخورده لیاقت بالغی رو داشت بیل چکمه ای بود که با انداختن تک و تنها من به یه جزیره برای خودکشی و دیدن دور شدن کشتی خودم با چشم های خودم مخالف بود گیپس:خود دانییییی ولی دوتانشونم بالغ بودن جک :اون یه بالغ نبوددد من:حالا اینایی که میگین بچس چند سالشون بود؟گیپس :یکیشون وقتی جک دید بیست و شش یکیشونم بیست من :خب شما راست میگی دیگه !گیپس :دیدی گفتممم جکککک راستی منو گیپس یا آقای گیپس صدا کن من: خوشوقتم آقای گیپس گیپس: همچنین جک:خب هشت سال و چهارده سال تفاوت سن همون هم سنیه دیگههههه من: وات ده ........... ببین با کی طرفم حالا کی منو میبرید نیویورک یا میامی یا حد اقل به کشتی الیوندر؟درضمن کفشم رو چیکار کنم پاهام داره یخ میزنه جک:تو همینجا میمونی تا ببینم باهات چیکار کنم!من:منظورت چیه؟جک:یعنی می‌خوام یه بچه بزرگ کنم ...ای وای لو رفتم گیپس:پس بلاخره اعتراف کردی بچه دوستی جک خیلی خوشحال شدم جک:من همیشه بچه دوست بودم ولی مونده به دلم بشینه بچه یا نه که ایشون به دلم نشست گیپس احساساتی می‌شود و گریه میکند و من هم از خنده می‌ترکم ولی خودمو نگه میدارم و به روم نمیارم بعد میگم:ولی ازم نمره کم میکنن!!!!!!جک:همونی که شنیدی!من :عاااااااااامممم کفشم چی؟ جک: لطفاً بمون!فردا یه کاریش میکنیم الان شبه من:اممم باشه راستش ازت خوشم اومد از اخلاق هات باشه می‌مونم جک:مرسییییییییییی اه باید بگم تنکس بازم فرانسوی ها اه هیچ وقت ازشون خلاص نمیشم و من میخندم و میگم:خواهش میکنم جک:حالا بیا لالا بهت اتاق وی آی پی میدم روی تخت خودم من:تو به اون بو گندوییت میگی وی آی پی جک:مجبوری !من:خوابم نمیاد!جک:وقت لالاست !!!!شب شده من :اففففف اینکه فرقی با ناظم مدرسه نکرد خودش بی نظم به ملت هم گیر میده!جک:هون که گفتم حالا میای یا میخوای بشینی تو شب های سرد کارائیب یخ بزنی؟من:باشه میام جک اتاق اشرافی داشت ولی تا مرتب بعد به من یک پتوی رسما هزار ساله داد و انداخت روم و تا گردنم کشید بعد خودش روی میز کارش نشست به نقشه عجیبی که میشد چرخوند زل زد بعد یک قطب نما از جیبش در آورد که خراب بود بعد جهت جیبش را نشون داد و یک مشت بادام زمینی از جیبش در آورد و شروع به خوردن کرد و من هم بعد اون به خواب عمیقی فرو رفتم

پایان این پارت💗💗💗تا آخر برید

اگه خوشتون اومده لایک کنید و فالوم کنید منم فالوتون میکنم نظراتتونم کامنت کنین یکیم تا آخر نتیجه رو بزنید می‌خوام بدونم چند نفر شرکت کردن💗💗💗ناظر تو هم لطفااااااا منتشر کن خیلی براش زحمت کشیدم

یه چیزی هست که باید بگم ناظر تو هم منتشر کن