
+باشه... من به هم زدم ! پس به تصمیمم احترام بزار ! -نمیتونم ! نمیفهمی ؟ نمیتونم ! فکر میکردم بدون من راحت تری و گذاشتم بری ! گذاشتم بری و خودم داغون شدم ... نمیبینی ؟ تقریبن فریاد زده بود ... +خودت خواستی ... تقصیر خودت بود ! با اون دختره ... -بازم اون حرفو زدی ! خودت میدونی اونا همش شایعه بود ! +نمیفهمم فایده این حرفا چیه ! همه چی تموم شده ! -برای من نشده ! +ولی برای من شده
-اینقدر راحته برات کنار گذاشتن من ... ؟ +اره ... برام راحته ... خیلی راحته ! متوجه لحنت شد ... -چرا یه فرصت دوباره به خودمون ندیم ... ؟ +نمیخوام ! نمیتونم ! دوباره ی رابطه ی پنهانی ... با کلی استرس ! شاید الان نابود بشم ، ولی ترجیح میدم کـ... -مشکل تو واقعا اینه ؟! دادش باعث شد همه ی کسایی که تو خیابون بودن بهتون خیره بشن. +اروم باش دیوونه ... همه دارن نگات میکنن ... -من فقط ازت پرسیدم مشکلت اینه ؟ اگه مشکلت فقط علنی شدنشه ... همه چیزو علنی میکنم !
بدون این که بخواین جلو توجه کرده بودین . ولی انگار نامجون بدشم نیومده بود ! به جمعیت خیره شد که گوشیاشونو در آورده بودن و مشغول فیلم گرفتن ازتون بودن ! ماسکشو دراورد و چهرشو به نمایش گذاشت ، کلاه کاپشن توهم از روی سرت برداشت و نیم نگاهی به جمعیتی که دورتون بودن انداخت ؛ دیگه همه هر دوتونو شناخته بودن ! -سلام ! نیمه شبتون بخیر !:) ولنتاینه و انگاه همتون با عشقتونید و تنها نیستید ! میخواستم بهتون بگم ک ... تصمیم گرفتم به زندگی شخصیم سر و سامون بدم ! و میخوام ؛ خبر قرار گذاشتنم با کیم لونا و نامزدیم با اونو تایید و رسمی کنم... ! بهش خیرع شده بودی ؛ بدون توجه به جمعیت پشتتون ؛ دستتو گرفت و به راه افتاد ؛ تمام کسایی ک درو و ورتون بودن تو شک فرو رفته بودن . یکم که ازشون فاصله گرفتید لب زد : -تبریک میگم ... بیچاره شدی(:! سوالی بهش خیره شدی -امیدوارم بخاطر این کارم هیت نگیری خندیدی و ضربه ای به بازوش زدی +چرا اینجوری کردی ؟
لایک کن بعد بزن بعدی لطفا :))
دستتو توی دستاش فشار و داد و آرامش به روحت تزریق شد ... -حالا اگه بخوایم نمیتونی از پیشم بری ... کافیه یه پست دپ بزارم تا یه ارتش بخاطر ناراحت اوپاشون جلوت بایستن:/ +اوپاشون منو اذیت نکنه...من که کاریش ندارم ! جاشو عوض کرد و از کنارت ؛ اومد جلوت ایستاد . حلقت رو از آویز دراورد . دستتو گرفت و آروم حلقه رو سمت انگشتت هدایت کرد لبخندی زدی به حلقه ی ظریف توی انگشتت خیره شدی : +هنوزی نگهش داشتی:)...؟
بـزن بعدی((:!
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
گلبم پودر شد:)
آه🥲🥺
خیلی قشنگ بود 😍
اشکم ...