خواب بینهایت سمی من

فالو فالو

من خواب دیدم دارم تو جنگل با کوک😐 قدم میزنم یه دفعه یه مار اومد 😐منو خورد کوک رو هم خورد😐😐 رفتم تو شکم ماره اونجا یه عینک بود من و کوک برداشتیم و تا زدیم به چشممون همه جا پر از شکلات شد داشتم شکلات میخوردم که یکدفعه عینک از چشمم افتاد ....😕😕😕

وقتی نگاه کردم دیدم من و کوک شکم ماره رو خوردیم 😐😐و از اون طرفش در اومدیم خلاصه از شکم ماره اومدیم😐😐 بیرون و رفتیم پا درخت میخواستیم بالا بیاریم که یکدفعه😐 ...درخته ریشه شو داد بالا و پا در آورد و رفت اون طرف تر خلاصه ما هم مجبور شدیم بریم یه 😐😐دستشویی که فقط توالت فرنگی بود دور تا دورش هم دیواری نبود دستشوییمون رو نگه داشتیم و دویدیم سمت خونه و جین رو که داشت میرفت سمت دستشویی زیر پا له کردیم😐

یهو دیدیم شوگا و جیمین و جیهوپ رو زمین خوابشون برده ( چون بهشون قرص خواب داده بودیم) و ما هم مانند پلنگ یه پرش سه متری کردیم و از روشون پریدیم و رفتیم سمت دستشویی که یکدفعه....

فهمیدیم مامان دستشویی رو تازه تمیز کرده و جوهر نمک ریخته ...و بله من و کوک داشتیم میدویدیم سمت دستشویی مسجد .... که یکدفعه ...

فهمیدیم دستشویی مسجد خراب شده ...پشت در دستشویی من و کوک شروع کردیم به گریه کردن که چرا یه توالت تو زندگی ما نیست همینجوری داشتیم گریه میکردیم که یکدفعه ....

برو نتیجه تا بفهمی چی شد ... راستی فالو فالو