خواب بینهایت سمی من

خواب دیدم تو کره هستم و دارم از کمد دیواری بالا میرم ...جالب این بود که دراکو هم داشت مثل من بالا میرفت یهو تو خواب گفتم میخوام برم کنسرت بی تی اس دراکو هم گفت پروفسور اسنیپ نمیزاره منم گفتم اسنیپ.....میخوره(تو خواب خر بودم ) یهو اسنیپ اومد خواست بهم اداورا کداورا بزنه یهو جین اومد‌ جلو‌ من سپر‌ شد و گفت نمی زارم بهش آسیب بزنی

بعد با جین رفتم کنسرت اونجا فهمیدم بی تی اس برادرن و من هم خواهر بزرگشونم خلاصه کنسرت تموم شد اومدیم خونه بعد فهمیدیم فردا مهمون داریم و هری پاتر با بچه هاش میخواد بیاد خونمون منم به همه یاد آوری کردم که هیچ کار غیر عادی انجام ندن که هری اومد خونمون

جالب این بود که همه با هم راجع فلسفه این که زیر شلواری گرون شده حرف میزدن و منم مثل منگلا بهشون نگاه میکردم

بعدش کوک اومد گفت هری میشه به من جارو سواری یاد بدی؟ هری هم گفت بله که میشه رفتیم وسط جنگل و کوک سوار جارو شد و تهیونگ هم چوب دستی هری رو گرفت و شروع کرد حیون هارو به درخت تبدیل کردن

یکدفعه هری اومد جلوم زانو زد گفت با من ازدواج میکنی که یکدفعه چهره های خوشحال داداشام به ه.ا.ت و ترسناک تبدیل شد و شروع کردن به کتک زدن هری بعد یک ساعت همه داداشیا یه کت بزرگ رو شونه هاشون انداخته بودن یه تسبیح هم تو دستشون و هری داشت میلرزید از ترس بعد سه سال بالاخره اجازه دادن با هری نامزد بشم چون هری دم خونمون یه تخت گذاشته بود و از جلو در خونه کنار نمی رفت بعد سه سال که نامزد شدیم و ۱۰ سال بعدش هم ازدواج کردیم یه روز بچمون رو گذاشتیم پیش پرفسور اسنیپ و گفتیم مراقبش باشه تا ما بریم خرید وقتی اومدیم خونه میخواستیم از خنده جر بخوریم😂😂😂😅😅😅

پرفسور اسنیپ موهاشو صورتی کرده بود بعد لباس هاش رو هم شبیه فرشته ها کرده بود 🧚‍♀️و یه دامن صورتی تنش کرده بود داشت آواز میخوند 💃که یکدفعه