12 اسلاید صحیح/غلط توسط: Nazi انتشار: 3 سال پیش 17 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام اینم قسمت دوم اما قسمت اول رو کسی نخونده بود🥺🥺
💎من رفتم با آلیا اتاق گرفتم آدرین هم با نینو. غروب بود و منم رفتم بگرد آلیا خسته بود و با من نیامد من رفتم چند تا عکس گرفتم هم از غروب هم از خودم دیدم یه پسر داره به غروب نگاه میکنه
(علامت اون+) 💎سلام من مرینتم غروب قشنگیه میتونی چندتا عکس بگیری؟(اون هندزفریشو برداشت) + همم باشه چرا که نه(بعداز چند تا عکس) 💎وایی ممنون تو عکسا خیلی خوب شد😍+من لئو هستم فکر نکنم تا حالا دیده باشمت 💎من از مدرسه دوپانم+آها از دیدارت خوش وقت شدم 💎آره منم + شرمنده من باید برم شاید بازم ببینمت فعلا خداحافظ (اون رفت)
🔥 من حوصلم سر رفته بود رفتم یکم ستاره هارو ببینم افراد زیادی نبودن اما خوابم نمیومد روی یکی از نیمکت ها دراز کشیدم (💎شب شده بود یکم خسته بودم اما ستاره ها خیلی قشنگ بودن اونا رو نگاه کردم و. ها(🥱🥱)دراز کشیدم ) 🔥چقدر ستاره ها قشنگن (نشستم) هنسفری رو توی گوشم گزاشتم و آهنگ پلی کردم بلند شدم برم که قدم بزنم که پاچه شلوارم به نیمکت گیر کرد منم نگاهمو برگردوندم که دیدم... یکم ستاره هارو ببینم افراد زیادی نبودن اما خوابم نمیومد روی یکی از نیمکت ها دراز کشیدم (💎شب شده بود یکم خسته بودم اما ستاره ها خیلی قشنگ بودن اونا رو نگاه کردم و. ها 🥱🥱دراز کشیدم ) 🔥چقدر ستاره ها قشنگن 🥺😍(نشستم) هنسفری رو توی گوشم گزاشتم و آهنگ پلی کردم بلند شدم برم که قدم بزنم که پاچه شلوارم به نیمکت گیر کرد منم نگاهمو برگردوندم که دیدم... 😦یه دختر دراز کشیده چقدر آشنا بود
🔥خانم خانم ببخشید 💎سرمو برگردوندم 😦🔥😳مرینت تو اینجا چیکار میکنی💎 اه اینده ینی آمده بودم غروب رو بببینم 🔥منم همینطور منتهی دیر رسیدم و بجاش دارم از ستاره ها لذت میبرم🥰💖بگزریم میخوای قدم بزنیم؟💎(با اینکه خسته بودم) آها ینی آره...
(🔥راستش جالب. شد که مرینت رو دیدم) (بعداز یکم قدم زدن) 🔥مرینت بیا بربم بوفه بکم خوذاکی بخریم 💎ایده خوبیه🔥 دو تا نوشیدنی گرم گرفتیم و رفتیم رو یه نبمکت نشستیم و نوشیدنیمونو خوردیم انگار مرینت دلش میخواست یه حرفی رو بزنه که انگار تو گلوش گیر کرده بود (یه لحظه حواسم پرت شد) دیدم مرینت خوابش برده و سرشو گذاشته رو شونم (نمیدونم چرا یهو خجالت کشیدم و یکم سرخ شدم) (میخواستم بیدارش کنم اما دلم نیونمد) 🔥وقتی خوابش سنگین تر شد انو بغل کردم و بردم اتاقش و گزاشتم رو تختش(آلیا در رو براش باز کرد) من آلیا رو پیچوندم و شب بخیر گفتم و رفتم اتاقم. نینو خواب بود🐈بهبه نصف شبی خواب نداری البته حق داری آخه منم خوابم نمی بره🔥پلگ این حرفو نزن، حالا تو چرا🐈چون گشنمه😐😐(بهش یه تیکه پنیر دادم اون خوابید منم همینطور)
(💎تا بیدار شدم و چشمامو باز کردم دیدم آلیا بالا سرمه) چی شده +خانم دیشب کجا بودی ها 🤨🤭💎نمیدونم ولی یادمه رفتم غروب رو ببینم بعداز اینکه تاریک شد چیز زیادی یادم نیست🥱😑+یادت نیست چطوری برگشتی؟ 💎نه +حدس بزن کی برگردوندت 💎نمیدونم +آدرین برگردوندت✋🏻😉🤭💎چی چطور😳😳😵+اون گفت رفته بگرده که یهو تو رو دیده و شناخته و تو رو برگردونده🤗💎وایی نه حالا چیکار کنم +تشکر خیلی خانومانه😉💎آلیا شوخی نکن من گند زدم... +پس میخوای چیکار کنی 💎هیچی ولش کن(بلند شدم رفتم) (من تا ظهر خواب بودم و بلند شدم و رفتم رستوران یه چیزی بخورم) رفتم و یه چیزی سفارش دادم) با اینکه گرسنه بودم ولی داشتم با غذام بازی میکردم وفکر میکردم تا اینکه حس کردم یکی نشست سر میز (سرمرو بالا آوردم) اون آدرین بود 😟💎سل سلام آدرین ✋🏻🔥سلام مرینت دیشب خوب خوابیدی؟ 💎آره راستش میخواستم ازت تشکر کنم 🔥خب تشکر کن💎ممنون 🔥خواهش میکنم... (گوشیم زنگ خورد (من رفتم جواب بدم)
رفتم به گوشه که بانیکس ظاهر شد +مرینت ما باید بریم یکی شرور شده... (رفتم و با گربه سیاه شکستش دادیم و بانیکس مارو برگردوند) 💎 من رفتم پیش آدرین و ازش یه تشکر ویژه کردم
تا اینجا که مشکلی پیش نیومد (ارباب شرارت، پاریس و...) خوبه میتونم به سفرم ادامه بدم(بچه ها مرینت با الکس رفت پاریس(پورتال) و آدربن هم جدا گونه با الکس رفت) الکس هویتشون رو میدونه چون از آیند خبر داره)ولی هنوز گربه سیاه و کفشدوزک هویت هم رو نمیدونن) 💎 جنگی که با شرور ها داشتیم حدودا 3 ساعت طول کشید آلیا داشت من و سوال و جواب میکرد که کجا بودم یا چرا ناپدید شدم
منم یه چی زدم سر هم جوابشو دادم
تا اینجا که مشکلی پیش نیومد (ارباب شرارت، پاریس و...) خوبه میتونم به سفرم ادامه بدم(بچه ها مرینت با الکس رفت پاریس(پورتال) و آدربن هم جدا گونه با الکس رفت) الکس هویتشون رو میدونه چون از آیند خبر داره)ولی هنوز گربه سیاه و کفشدوزک هویت هم رو نمیدونن) 💎 جنگی که با شرور ها داشتیم حدودا 3 ساعت طول کشید آلیا داشت من و سوال و جواب میکرد که کجا بودم یا چرا ناپدید شدم
💎رفتم خاطراتمو بنویسم. و تا دفترمو برداشتم عکس آدرین افتاد. همون جور که رو صندلی نشسته بودم از بالا عکس آدرین رو نگاه کردم. که یهو یادم افتاد آلیا گفته بود من دیشب با آدرین اومدم خونه. داشتم از خجالت آب میشم از طرفی رومانتیک از طرفی افتضاح و خجالت آوره. به هرحال نوشتم. فهمیدم خاطراتی که نوشتم خیلی جالب بوده😍
تمام...
ببخشید اگه اسلاید ها رو جابه جا یا کم و زیاد نوشتم... نتونستم چون هیچکس حتی پارت یک رو نخونده بود 🥺
شرمنده
خداحافظ ✋🏻
12 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
قسمت بعدی توی راهه
عالی پارت بعد
قسمت بعدی نوشته شد✋🏻