
اينم پارت اخررر🙃 لايك كنيد و بگيد چطور بود
خب بلاخره ميرسن و ا/ت هم ميره تو اتاقش للاساشو عوض ميكنه و ميخواد بخوابه كه جين هو زنگ ميزنه. ا/ت: اي واي..حالا بايد تا صبح بشينم تعريف كنم. گوشيو برميداره:الو.. جين هو: دختر كجايي؟خونه اي؟كي اومدي؟ ا/ت: بابا يكم اروم بگير..تازه رسيدم خونه. جين هو: رفته بودي خونه فليكس؟ ا/ت: اره..كي به تو گف؟ جين هو: خانم خانما كه بهم خبر ندادين،منم مثل هميشه فك كردم رفتي خونه..بعد يكي دوساعت مامانت زنگ زد ازم پرسيد تو كجايي..منم نميدونم، بعد بهش گفتم اگه فهميدين كجاس به منم خبر بدين..كه حدود ١ساعت پيش بهم گف. ا/ت: اوكيي. جين هو: خب تعريف كن ببينممم. ا/ت:باشه باشه....(ميشينه از سير تا پياز تعريف ميكنه) .......
فردا صبح-مدرسه: ا/ت تو كلاس نشسته بود و به پشت برگشته بود داشت با جين هو حرف ميزد. جين هو: خب امسال واسه تولدت چي كارا ميخواي بكني؟! ا/ت: نميدونم..امروزه ولي هيچي كاري نكردم/: جين هو: خب چرا؟!!|: ا/ت: راستش منتظرم فليكس سوپرايزم كنه. جين هو: اصن اون تاريخ تولدتو ميدونه؟ ا/ت: نميدونم. جين هو: پس اونوقت علم غيب داره؟ ا/ت: واي ول كن،اگه كرد ك هيچي..نكردم شايد مامان اينا يه كيكي يه چيزي با يه جشن كوچولو مثل هرسال گرفتن. جين هو: اوكي.
فليكس مياد:سلامم. ا/ت:سلام. فليكس: چي داشتين پچ پچ ميكردين؟ نكنه داشتين درمورد من ميگفتين؟ ا/ت: نه بابا..داشتيم درمورد خودم حرف ميزديم. فليكس:اوكي..(كيفشو ميذاره سرجاش) من ميرم پيش سوهو..تو هم مياي؟ ا/ت:امم..باشه. (خلاصه ميرن و حرف ميزنن و كلاسا شروع و بعد تموم ميشه و الان فليكس ميخواد ا/ت رو برسونه) ......
توي ماشين: ا/ت: خب..امروز چندمه؟(خودش ميدونها☺️) فليكس:امم، فك كنم ٤مارس باشيم، چطور؟ ا/ت:خب به يع روزي نزديكيم كه شايد مهم باشه. فليكس:چي؟ هنوز مونده تا ١ماه بودنمون. ا/ت: اون كه اره. فليكس: پس چي؟ ا/ت: هيچي ولش كن. فليكس: خب چيه..نميدونم خب خودت بگو. ا/ت: هوفف،گفتم ولش كن اونقدراهم مهم نيس|: فليكس: باشه حالا اروم باش نميخواد عصباني بشي. ا/ت:نيستم فقط تندتر برو. فليكس:.....(اين دختر چرا اينجوري ميكنه!) ميرسه خونه.

فليكس:امم..ميشه يه ليوان آب برام بياري؟ ا/ت: خودت بيا بخور. فليكس:اوكي. پياده ميشن و در رو باز ميكنه كه.. داداش ا/ت و جين هو ودو سه تا از دوستاش يهو خامه اسپري(همونايي كه بالاشونو فشار ميدي)ميزنن به صورتشون كه متوجه ميشن يكي ديگه هم بود. جين هو: فليكس؟.. فليكس: اره فليكس..اينجا چخبره، اين كارا چيه!يكي بهم دستمال كاغذي بده،من هيچي نميبينم. داداش ا/ت ميره دستمال كاغذي بهش ميدع و اونم صورتشو پاك ميكنه. ا/ت:واااي..از دست شماهاا، كدوموتون اينو برنامه ريزي كرد؟!!! داداش ا/ت: من. ا/ت: تو غلط كرديييي..اوفف، همين امروز صب رفته بودم حموم. (عكس كيك كه روي ميز گذاشته بود)

فليكس:حالا چرا اينجارو تزيين كردين؟ ا/ت:تولدمه.. تَ وَ لُ د. فليكس:...پس واسه اين ناراحت بودي كه من نميدونستم؟ ا/ت: ناراحت نيستم. فليكس: خب عزيزم اخه من از كجا ميدونستم! ا/ت: گفتم ولش كن مهم نيس. جين هو: بچها ميشه اينقدر دعوا نكنين..ا/ت توهم برو لباساتو عوض كن. ا/ت ميره بالا و ميبينه يه دست لباس و چكمه رو تخت گذاشته، اول ميره صورتشو ميشوره بعد اونا رو ميپوشه(بچها عكس لباسو گذاشتم..بخاطر كيفيتشم ببخشيد..بهتراز اين نديدم) ميره پايين.
يكي از دوستاش:چقد بهت مياااد. ا/ت: مرسي(ميخنده)خب اينو كي خريده بود؟ جين هو: مامانت. فليكس:واقعا بهت مياد. ا/ت:ممنون، توهم كه لباست خامه اي شده..برو يكي از هوديامو بپوش. فليكس ميره بالا و يه هودي مشكي ساده و گشاد ميپوشه و مياد پايين: اين واسه من گشاده..واسه تو چقدره؟(با خنده و تعجب) ا/ت ميخنده: واسه من تا بالاي زانومه. ....
خلاصه خوش ميگذرونن و عكس و فيلم و.... به خوبي و خوشي تمومش ميكنن(:
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
چرااا تموم شد عالیییییی بود😘♥️
بهترین داستان عمرم بود🤧💕
عررر پارت اخر بید🥺
اوهوم🤚🏼🤧
میگما پارت آخر بود🙀😿😑🥴🤓
اره🙃
چرا اينقد لايكا كمهههه/:
بخدا اگه لايك نكنيد فيك بعديو نميذارم😂🤧