Bloody love1

از زبان مرینت👈🏻صبح با صدای الارم گوشیم بیدار شدم (علامت مری🐞 علامت تیکی+علامت ادرین🐾 )🐞وای تیکی بازم خواب موندم .سریع خودمو رسوندم به مدرسه .رفتم تو کلاس کنار الیا نشستم .(الیا🦊)🦊هی دختر چرا دیر کردی🐞خودت که میدونی .که خانم بوستیه اومد داخل کلاس .خانم بوستیه: سلام بچه ها یه دانش اموز جدید داریم پیتر جانسون .(علامت پیتر⛰)⛰سلام من پیتر جانسون هستم .از زبان پیتر👈🏻وارد کلاس شدم داشتم خودمو معرفی می کردم که یه دختر زیبا رو دیدم .رو به خانم بوستیه گفتم:خانم میتونم کنار اون دختر خانم بشینم به نظر باهوش میاد می خوام که تو درسای عقب موندم کمکم کنه .خانم :باشه الیا میشه بری جای ادرین .ادرین میشه بری اون عقب.🦊🐾بله خانم .🐾حس خوبی به این پسره نداشتم همش به مرینت نگاه میکرد . ( عکس پارت پیتر)

تو زنگ تفریح👈🏻🐞باورم نمیشه یه مدل معروف اینجوری لباس بپوشه شاید برندشون اسپرته ⛰مرینت 🐞بله ⛰من خودم اسپرت میپوشم 🐞یعنی فکرامو بلند گفتم ⛰نه از طرز نگاهت فهمیدم اخه خیلی متعجب نگام میکردی 🐞اها ☺خب تو کدوم درسا عقب افتادی ⛰ام تو تو فیزیک 🐞خب ببین و........🐾نمیدونم چرا وقتی این پسره پیش مرینته عصابم خورد میشه(پلگ🐈‍⬛) 🐈‍⬛ادرین با خودت چند چندی 🐾پلگ اون فقط یه دوسته😎:اره جون خودت 🐾خفه بریم ادامه .⛰مرینت امروز عصر وقتت ازاده ؟🐞اره چطور ⛰میشه ساعت ۵بیای کنار رود سن🐞باشه 🐾ازشون دور نبودم و شنیدم چی گفتن 😡اون پسره چطور جرعت میکنه .شاید واقعا به مرینت علاقه داره هوووف ولش مرینت فقط یه دوسته (عصر)⛰مامان چطور شدم &مثل همیشه عالی ⛰ممنون مامان خدافظ 👋🏻&خدافظ پسرم 👋🏻(چون زمستونه لباس گرم پوشیدن عکس پارت لباس پیتر)

⛰او سلام مرینت🐞سلام پیتر ⛰مرینت راستش من دعوتت کردم اینجا چون چون فهمیدم بهت علاقه دارم🐞ببین پیتر تو پسر خوبی هستی ولی من به یه نفر دیگه علاقه دارم متاسفم ⛰اما اما ...🐞اما دیگه نمیمونه پیتر منو ببخش خدافظ .وبه سرعت ازش دور شدم احساس بدی داشتم ⛰اما من می تونم خوشبختت کنم مرینت🥺😥😢😭بهت قول میدم اونی رو که دوست داری پیداش کنم و ازبین ببرمش بهت قول میدم 😡😭😭🐾نمیدونستم اما وقتی به خونه رسیدم تبدیل شدمو مرینتو تعقیب کردم دیدم پیتر بهش ابراز علاقه کرد .نمیدونم چرا سرم داغ شد عصبانی شدم دیدم مرینت به سرعت از اونجا دور شد می خواستم برم که حرفای پیتر رو شنیدم👈🏻 اما من می تونم خوشبختت کنم مرینت🥺😥😢😭بهت قول میدم اونی رو که دوست داری پیداش کنم و ازبین ببرمش بهت قول میدم ... ترسیدم سریع رفتم خونه و به الیا زنگ زدم🐾الو الیا🦊او سلام ادرین خوبی؟🐾الیا وقت این چیزا نیست جون یه نفر در خطره🦊کی؟؟ 🐾قبلش باید بهم بگی مرینت به کسی علاقه داره یا نه؟؟🦊خب اره معلومه 🐾اون کیه ؟؟🦊نمیتونم بگم متاسفم 🐾اما پیتر با خودش احد بسته که هر کسی که مرینت بهش علاقه داره رو بکشه تا بتونه مرینتو مال خودش کنه 🦊راستش اون شخص تویی ادرین🐾😯😱می خواستم به الیا چیزی رو بگم که صدایی شنیدم بووووووومم 🐾ببخشید الیا من باید برم وگوشی رو قطع کردم. پلگ کوز اپ دویدم سمت صدا

🐾دیدم یه غول اموکیه و حاکماث اومده مایورا رو هم با خودش اورده ذ.بانوم رو گرفتن🐞کتتتتت کمکم ککککنننن🐾بانوی من ولش کنید 🦋تسلیم شو وگرنه دیگه هرگز لیدی باگ رو نمیبینی هاهاهاها🐞نه کت فرار کن 🐾باشه من تسلیمم بانوم رو ازاد کنید🦋مایورا چشمارو ببند 🦚چشم قربان (اونارو بردن مخفی گاه وبه هم بستنشون)🐾داشتم می گفتم ما کجاییم که هردو به حالت عادی برگشتیم دیدم بانوم مرینته 🐾مرینت تو لیدی باگ بودی🐞اااادرین 🦋چی ادرین کت نوار بوده 🦚معجزه گراشونو بگیرم قربان 🦋به نشونه تایید سرمو تکون دادم ادرینو ازادش کن🦚چشم قربان 🐾شما کی هستین که مامانمو دیدم 🐾مااااماننن مامانم من اینجا چی کار می کنه ها 🦋🦚دوسو پرها خاموش ،نورا بالها خاموش🐾پپپدر تو چطور تونستی 🦋بزار توضیح بدم ادرین من می خواستم مامانتو با استفاده از اینجا از کما در بیارم

🦋دوسو نورو تیکی پلگ ترکیب شید من امیلی اگراست رو دوباره به زندگی برمی گردونم🐾مامانم بیدارشد بغلش کردم که یهو دیدم مرینت افتاده روی زمین .مرینت مرینت مرررررینت بغلش کردمو بردمش بیمارستان👨🏻‍⚕حالشون خوبه فقط شک بزرگی بهشون وارد شده 🐞من کجام اینجا کجاست ادرین من کجام🐾تو بیمارستانی غش کردن بودی . مرینت یه خواهشی ازت دارم 🐞اون چیه 🐾مرینت .......

امید وارم خوشتون بیاد بد جایی کات کردم ولی براتون بلند نوشتم .خخخخخخخ در انتظار بسوزید برو بعدی چالش دارم