چرا عاشقت شدم ⁴😢😍

درباره این پارت فکر نکردم چون میخام بر اساس زندگیش سرنوشتش رو بسازم ✌🏻

« نه من نمیخام با اون ازدواج کنم داشتم با خودم چونه میزدم که دوتا بادیگارد اومدن و منو بردن توی یه اتاقی که همه‌ی دیوار هاش مشکی بود نمیدونستم چرا اینجام حتی یه پنجره کوچیک هم نداشت که پدر جونگ کوک اومد داخل »

« علامت بابای جونگ کوک &» & خیلی خوب می‌دونم که تو سرت داری نقشه فرار می‌کشی دختر کوچولو +........... & ولی بدون فایده ای نداره تو تا هفته دیگه قراره توی این اتاق بمونی + نهههه لطفاً بزارید من برم به بابام میگم که حقتون رو بده فقط بزارید من برم 😭 & هههههه دختر کوچولو چی فکر کردی من میزارم بری بعدشم بابات دیگه تو رو فراموش کرده وگرنه میومد دنبالت منو و بابات سر تو به جای سهام معامله کردیم بابات خیلی پول دوسته + چی؟! باورم نمیشه ! با بای من ! نه این امکان نداره &میخوای باور کن میخای نکن خانم جئون میا

« باورم نمیشد بابای من منو به جای سهام معامله کرد 😢 یعنی اینقدر تو دست و پاش بودم اذیتش میکردم ! اما خوب جونگ کوک منم دوست داره و سر بحث باباش و بابام باهم ازدواج نمیکنه انگار یه احساسی بهش دارم 🥺 نه نه من عاشق اون نیستم دوسش ندارم نه 😢🥺 چرا من عاشقت شدم ؟!😢❤️

شب رو با گریه سپری کردم و توی اون اتاق تاریک نشستم که در باز شد جونگ کوک اومد تو اونم به یه سینی از غذا 😋 ولی اصلا اشتها نداشتم 😞 _ پییش من نمیخام عشقم ضعیف بشه بخور 😋❤️ دستش رو کنار زدمو+ نمیخام 😞✋🏻

_ میدونم منو دوست نداری ولی بهت قول میدم که هیچوقت ناراحتت نکنم قول میدم تو برام خیلی عزیزی اولین روزی که دیدمت یا همون نگاه اول دلم لرزید ❤️ + نمی‌دونم ولی احساس میکنم که .... _چی!؟ +بیشتر از قبل ازت بدم میاد « به دروغ گف» _😞😢.....

هر جوری شده بهم داده و رفت در هم قفل کرد 🚶🏻‍♂️🚪 نمیتونم انقدر راحت بهش بگم دوست دارم ❤️از احساسم مطمئن نیستم 😢❤️😞 هر وقت که قلب با دیدن یه نفر مثل تلبمه بشه به این معنی نیست که دوستش داره « جئون میا انقدر خودت رو گول نزن هم خودت هم من می‌دونم چه احساسی داری »

پارت بعدی الان میزارم 😉❤️