
اینم پارت ۳
۱۰ دقیقه قبل _ داخل جلسه_ کیم جبا : بهتر نیست بریم و از روی قرار داد بخونیم و جلسه بعد درباره قرار داد بیشتر صحبت می کنیم . همه با سرشان تایید کردند . کیم جیا :از دیدن همه شما خوشحال شدم . امیدوارم روز خوبی داشته باشید . یکی یکی از اتاق خارج شدند و کیم جیا آخرین نفری بود که قصد داشت از اتاق خارج شود . _جلوی در ورودی _ آقای جونگ : عجب دختر عجیبی بود . آقای کیم : حق با توئه . فکر نکنم بشه با شرکتی که مدیر عاملش یه بچه است همکاری کرد . آقای کوک از پشت روی سر جیمین پرید و گفت : بچه که نبود فیلسوف بود 😋😝
کوک روی سر جیمین پرید و گفت : اون بچه نیست ، یه نابغه است. جیمین با حالت عصبنانی دستش را رو سرش کشید و گفت : حق با توئه . حالا بیا اینجا تا حصابت رو برسم ، اگه دستم بهت برسه تیکه بزرگه گوشته . کوک با خنده گفت : اگه می تونی منو بگیر . جیمین : وایسا بگیرمت . کوک همینطور که داشت فرار می کرد ناگهان به چیزی خورد و روی زمین افتاد . از جایش بلند می شود و می گوید : مگه جلوتو نمی بینی؟
اون شخص : خیلی بب خشییید . کوک : باشه ولی همیسه مواظب ... . که ناگهان او پاشد و همینطور که گریه می کرد از در خارج شد . کوک : حداقل می ذاشتی حرفم تموم بشه . کوک دستی روی سرش کشید و گفت فک نکنم حرف بدی زده باشم پس چرا گریه می کرد . تهیونگ : یه لحظه وایسا اوون ...
اون شخص : خیلی بب خشییید . کوک : باشه ولی همیسه مواظب ... . که ناگهان او پاشد و همینطور که گریه می کرد از در خارج شد . کوک : حداقل می ذاشتی حرفم تموم بشه . کوک دستی روی سرش کشید و گفت فک نکنم حرف بدی زده باشم پس چرا گریه می کرد . تهیونگ : یه لحظه وایسا اوون ...
تهیونگ : یه لحظه وایسا ! اووون ، مدیر عامل کیم جیا نیست؟ جی هوپ : چرا خودشه ولی چرا گریه می کرد ؟ کوک : فک کنم به خاطر اینکه حواسم نبود خوردم بهش اونم افتاد روی زمین . همینطور که از در خارج شدند دیدند کیم جیا با گریه می گوید : نه ! نه ! این حقیقتت نداره ! .
جی هوپ : فک کنم قضیه پیچیده تر از این حرفاست . کیم جیا قبل از اینکه سوار ماشین بشود به راننده می گه : هر چه زودتر برو بیمارستان عجله کن . و بعد سوا ر ماشین می شود و می رود شوگا : برای چی با عجله می خواد بره بیمارستان؟ اون که سالمه ! مگه نیست؟
اتاق جلسه _ کیم جیا قبل از اینکه از اتاق جلسه خارج بشه ناگهان گوشی اش زنگ می خورد . نگاه می کند از بیمارستان است . جواب می دهد و ناگهان گوشی از دستش می افتاد و با عجله از اتاق جلسه بیرون می رود. ادامه دارد.....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)