
های گایز می خوام اولین داستانمو شروع کنم لطفا حمایت کنید🐾🍹
فردا تعطیلات تموم میشه و باید به اون مدرسه کوفتی برم. شنیدم بچههای قلدر و خودخواهی داره. یکم با گوشیم ور رفتم و خودمو رو تخت ولو کردم، اتفاقات امروز نمیزاشتن خوابم ببره. تصادف،فرار،بارون وسط تابستون. چشامو آروم روی هم گذاشتم بلکه خوابم ببره.
*صبح 7:45* با صدای زنگ از خواب بیدار شدم و لباسامو پوشیدم. کیفمو برداشتم و به سمت در رفتم. که مامانم صدام زد. # دخترم داری میری + بله مامان خدانگهدار # مراقب خودت باش +هستم
از خونه رفتم بیرون و به سمت مدرسه رفتم. کمی جلوی مدرسه مکث کردم و وارد مدرسه شدم. تازه به این مدرسه اومده بودم و مادرم کارای ثبت نامم رو انجام داده بود. توی حیاط مدرسه خلوط بود خیلی خلوط. رفتم تو اتاق مدیر... +سلام آقای مدیر # سلام دخترم شما خانم سو ا/ت هستین +بله، کلاس من کجاست # برو به کلاس A +بله ممنون
از پله ها بالا رفتم و وارد کلاس شدم. استاد هنوز نیومده بود و بچه ها داشتن حرف میزدن. بچهها پیش دوستای خودشون نشسته بودن و فقط من تنها کنار در کلاس ایستاده بودم. که یه خانم میانسال وارد شد.
& سلام عزیزانم،لطفا بشینید سر جاهاتون + امم خانوم ببخشید & ببخشید عزیزم شمارو یادم رفت & بچهها ایشون دانش آموز جدیدمون هستن که از تایلند اومدن. & عزیزم خودتو معرفی کن. + سلام، من سو ا/ت هستم از آشنایی باهاتون خوشبختم & خب عزیزم برو پیش آلیس بشین + چشم
& خب بچه ها جلسه اول رو با درسای سال قبل مرور میکنیم، میتونین منو خانم لی صدا کنین. استاد داشت مرور میکرد. منم همش به دانش آموزا نگاه میکردم. خیلی معذب بودم چون دوستی نداشتم.
¥ هی سلام ا/ت من آلیسم میای باهم دوست شیم؟ + سلام البته خوشبختم آلیس ¥ منم همینطور +(لبخند)
~برش زمانی زنگ تفریح~ زنگ خورد و با آلیس رفتم تو حیاط. یه پسر که تقریبا موهاش رو چشماش رو پوشونده بود روی صندلی نشسته بود. یا ناراحت به نظر میومد یا یه چیزی تو ذهنش بود. قیافش به بد بوی ها میومد نه یه پسر مظلوم و ناراحت. ¥ هی دختر چی شده + آلیس اون پسررو میبینی ¥ آره چرا + چرا یجوری به نظر میرسه؟
¥ اونو میگی. اسمش تهیونگه، سال بالاییِ. یجورایی شاخ مدرسه و دخترکشه + باشه اوکی ¥ هی بیا بریم کلاس + ها.... بریم رفتیم تو کلاس و سر جامون نشستیم. حدودا 30 دقیقه کلاس طول کشید. ولی زنگ خورد و همه از مدرسه رفتن. با آلیس از کلاس اومدم بیرون رفتیم تو حیاط که پام به پای یه پسره گیر کرد که کله رفتم تو زمین. + آخخخ
/ هواست کجاست مگه کوری + آی آقا جای معذرت خواهی کردنشه / من از هیچ خری معذرت نمیخوام + نکنه صلبریتی چیزی هستی / خفه شو داشت میرفت که همون پسره تو حیاط بازوشو گرفت. √ هی پسره هیز ازش معذرت خواهی کن / ببین کی آدم شده واسه ما / انگار همین چند دقیقه پیش بود از کلاس بیرونت کردن
+ عا عامم چیزی نشده من خوبم ببخشید √ کای گفتم ازش عذر خواهی کن + نه نه چیزی نشده √ مگه کری(فشار دادن بازوی کای) / ببخ...شی...د √ حالا گمشو / عاقبت کارتو میبینی √ گمشوو + عامم بب..خشید اصلا نیاز به همچین چیزی نبود √ ازین به بعد حواستو جمع کن + بب....اشه ¥ هی ا/ت بیا بریم + ببریم + بازم ممنون √ خواهش
¥ بیا بریمم دیگه + بریم با آلیس تا سر کوچه رفتیم و دیگه از هم جدا شدیم چون راه خونه هامون مثل هم نبود. جلوی در خونه وایسادم و در زدم اما کسی در رو باز نکرد. بازم در زدم ولی بازم باز نشد. تصمیم گرفتم از در برم بالا. کیمو از بالا انداختم تو حیاط و با هزار بدبختی از دیوار بالا رفتم و رفتم تو خونه. با صحنه ای که دیدم رنگم پرید و نفسم حبس شد ....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)