16 اسلاید صحیح/غلط توسط: A_~_A انتشار: 4 سال پیش 440 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
❤️❤️❤️❤️
+ شما دقیقا مثل برادر تون هستید& مرسی ممنون ارعه مثل همیم چون دوقلو هستیم + وای چه اتفاق جالبی ببخشید من باید چند دقیقه برم توی آشپزخونه .....کاترین: دیدی چقدر خوبن + ارعه خوبن کیا رو دعوت کردی😑 کاترین: خیلی ها رو راستی کاگامی کلویی و یک دختره به اسم لایلا رو هم دعوت مردم دخترای خوبین 😻 + هن چرا کاگامی کلویی رو دعوت کردی ای خدا حالا این لایلا کی هست😑 کاترین: خودت می فهمی🥴😻 + خوب برو بیرون با این دوستانم کار دارم .. ببینید از شیرینی فروشی چی بود اسمش دوپنگ چنگ ارعه همون برید هرچی ماکارون هست رو بگیرید و لطفا لطفا خوب پذیرایی کنید تا من برم مپهام رو ببافم
+ راستش حوصله ندارم موهام رو ببافم .. رفتم پش بچه ها نشستم و باهاشون حرف می زدم و می خندیدم کالیسا : راستی مری فردا باهات باید رقص باله کار کنم.+ بهش فکر می کنم.یهو درهای حیاط باز شدن و یک بنز از توی حیاط اومد تو منم از اون دور به سختی داشتم می دسدم کیه گفتم حتما یکی هست دیگه از روی پله ها رفتم بالا و داشتم از اون گوشه که به یختی می شد کسی رو دید نگاه می کردم کیه آدرین اگراست بود😱 یک پالتو کرمی رنگ پوشدیه بود و یک کت شوار به رنگ بادامی و کرمی آب دهنمرو قورت دادم 🥴🌈 و داشت از در ورودی داخل میومد که ادرینا پردی بغلش & ویی داداشی خیلی خوش حالم که دیدمت😻 _ چی ادرینا تو اینجا چیکار می کنی مکه قرار نبود فردا بیای😊 منم خوش حالم از دیدنت خواهر کوچولو😛 & ارعه قرار بود ولی به خاطر کاترین زود اومدم راستی ادریک هم اومده 😛 _ از دیدن اون هم خوش حالم بعدا صبحت می کنیم # به به داداش بزرگه ای ناقلا ای من _ سلام ادریک چطوری پسر😻 # مرسی داداش حالت چطوره_ بدنیستم مرسی آدریک ... آدرین: به همه سلام کردم و روی یک کاناپه و وسط ادریک و آدرینا نشستم😛 به همه سلام کردم به غیر از پرنسس کوچولوی خودم ندیده بودمش😱😑 و با نگاهم توی جمع نمی تونستم پیداش کنم ..مرینت: رقتم توی اتاقم و نفس عمیق کشیدم ولی خداییش ادرین خیلی خوش تیپه😻😛 رلتم روی میزم و موهام رو بافتم ولی هنوزم موهام روی زمین کشیدم می شد😑 و چند تا از تار موهام رو دو طرف صورتم ریختم و یکم دیکه رژ و ادکلن زدم😻 و از پله ها پایین رفتم و نشستم روی کاناپه ای جلوی و ذوبه روی آدربن وسط مایکل و کارمن ادرین داشت با ادریک صبحت مس کرد و متوجه دیدن من نشده بود🥺
سکوت محض حکومت می کرد 🙄💔🖤 و همه سرشون توی کار خودشون بود و منم یک صبحتی با مایکل شروع کردم😂 ( + خوب اقا مایکل ندیده بودمت چند هفته ایی # مرسی راپونزل خانم با بچه ها داشتیم برای دانشگاه آماده می شدیم،😑 + خوبه افرین بزغاله راستی اون عکس ها رو که توی اینترنت بود همین امشب ترتیبش رو می دی # چشم باشه ... ادرین : داشتم با ادریک حرف می زدم.ولی گوشم پیش ادرینا بود .آدرینا: بهب ه مرینت خانم خیلی زیبا شدی + متشکرم آدرینا مرسی خانمی 😻 ...چی مرینت نگاه به رو به روم کردم مرینت نشسته بود این دختر خیلیی زیبا شده بود😻 و اونم نگاه من کرد دوتامون از جامون بلند شدیم و با هم دست دادیم+ اهم خیلی خوش حالم دیدمتون اقای اگراست،😂😑 _ سلام همچنین خانم مارکز بنده هم خیلی خوش حالم ،😂) و نشستیم ...به دو طرفش نکاه کردم کارمن بود و اون پسره مایکل...چی مایکل و داشت با مرینت هی می خندید😑 اعصابم خورد شد😑 در باز شد و الیا نینو ایوان مکث و... بچه ها ریخن تو مرینت بلند شد و رفت پیش بچه ها
_ اخیش از پیش این پسره رفت😲 + چیی سلام الیا حون خوبی 😻 & ویی مرسی دعوتم کردی مرینت + نه بابا خواهش می کنم 😻 + سلام بچه ها خوبید & ارعه شما خوبی + بله ممنون بفرمایید بشینید😻😌 & مرسی خانم مارکز + مرینت صدام کن،😻😪😍 ) _ چی چطور تونست آنقدر با همه گرم بگیره 😑😑 با من که همش قهر می کنه ای دختره نقشه کش😑 ولی گیسو کمند😍😍😻😛 خودمه😌🖤🦾 ...مرینت :رفتم توی حیاط تا به بابام زنگ بزنم دلم براش تنگ شده که یکی از پشت بافتنیم رو گرفت و منو برد یک گوشه 😑 خدایا چرا همه انقدر منو میگیرن... نکاهش کردم آدرین بود + اوهه سلام اقای اگراست،😂 _ سلام گیسو کمند 🥴❤️ + چیه چرا منو اوردی توی این گوشه ای حیاط😑🤦🏼♀️ _ اهم 😐 دلم خواست ب*غ*ل*ت کنم😌 + دلت خوشه ها من میرم تو😐😑 _ چی کجا میری خانمی،😐 وایسا ببینم.. مرینت: چسبوند به دیوار حیاط و گفت خوب خوب کجا بودیم😎😈 گفتم : یادم اومد من خواستم برم تپ خونه اینجا سرده😎😐😂 گفت: عیبی نداره من می دونم کجا بودیم،،😎😈 و یهو صورتش رو بهم نزدیک کرد و منو ب*و*س*ی*د😲 این پسره خیلییی دسونه هست دستام انگار قفل شده بود😟 😩😫 نمی تپنستم از ب*غ*ل*ش بیام بیرون
و منو ول کرد و دستی دور موهام کشید😟 _ خوب مرسی گیسو کمند بنده😎 + خجابت بکش بی تربیت اگه یکی منو تو رو لینحا می دید نابود می شدیم😐😤 _ خوب خوبیش اینه که کسی ندید😎 راستی انقدر با اون پسره ماسکل بگو بخند نکن خوشم نمیاد+ تو به دوشتای من چیکار داری😐 _ همین که گفتم همه کار راستی فردا زود بیا دانشگاه + خوب خوب بسته دیگه اقای مد پاریس 😑_ مرسی رییس خانم + خواهش می کنم اقای وارث 😐_نه خدانکنه خانم رییس😂 + بسته دیگه برو تو سرما مس خوری _ الان نگران منی😎 + اهم اهم نه نکرانم که توی این مهمونی اسم منو تو بد دربره که چرا داریم تنهایی پشت خونه حرفمی زنیم 😐🤦🏼♀️ + خوبه پس نگرانم باش😎
مرسنت : اخر به یک زوری گفتم بره داخل و بعد از حرف زدن با بابام خودمم رفتم داخل و مشستم روی یک صندلی که کنار کاناپه ای آدرین بود و نزدیک پله ها و آدرین هی نکاهم می کرد😐🤦🏼♀️اون دوتا دختر ه ایی بزغالهه هم اومده بودن کاگامی کلویی و یک دختری هم کنارشون بود کاترین پرید بغلش و گفت خیلی خوش حالم اومدید چطوری لایلا ..الیا اومد کنارم و گفت مری جان مواظب این دختره باش انگار عقربه نزار آدرین رو ازت بگیره + چی منو ادرین غیر ممکنه ما فقط آشنایم & دختر تو تا الان متوحه نگاه کردن آدرین نشدی خیلی اون جوری نگاهت می کنه 😻 + واقعا یکم خندیدم و خودم رو جمع کرد و گفت اهم مرسی گفتی الیا جونم😂😻 از حا بلند شدم و رفتم سمت کاگامی خسلس خوش اومدی کاگامی خوش حالم اومدی و همینطور کلویی بورژا و شما # اهم من لایلام دختر یکی از قاضی های شهر 😎 + اهم اهم هه هه خیلی جالبه خوش حالم منم مرینت گارسیا مارکزم # واقعا 😻 + بله ممنونم بفرمایید بشینید و رفتم سمت جای خودم🤦🏼♀️😐 و نشستم آدرین هم دستش رو کزاشته بود روی لپ هاش و نگاه من میکرد آدرینا: هی مرینت بیا پیش منو داداش😻 + نه گلم جل تنگه من راحتم😊 & من خواهش می کنم
+ چشم چشم😊 مرینت: از جام بلند شدم و رفتم پش آدرینا آدرینا یک جا دقیقا کنار اقا گرگه واسم باز کرد و گفت پیش منو داداش بشین 😻😊 + مرسی ادرینا جونم لطف داری 🙂 جکیسا « ویی مرینت و ادرین شما به همدیگه خیلی م*ی*ا*ی*ن😻😻 آدرینا : اره خیلی ذو تاتون خیلی کیوت و ج*ذ*ا*ب و خوش تیپین یک ز*و*ج کامل + نه شما لطف داری منو اقای اگراشت فقط دوستیم _ مرسی بچه ها حالا یک فکرایی خواهیم کرد به خاطر این مسأله 😎😎😂 + زیر لبی که بچه ها نفهمن گفتم داری چی چی میگی به این ها _ حقیقت رو😎😈 + دارم برات😑 + نه بابا اقای اگراست خیلی شوخ طبعن ما فقط دوتا دوستیم☺️🧟 ..زیر لبی گفتم حرف بزنی گازت میگیرم😑... از حام بلند شدم و نشستم روی صندلی،و مایکل جک و سابینو اومدن پیش من و همون موقع ادرینا رفت و کلویی کاگامی و الیا ریختن دو طرف آدرین و کارمن و آدریک هم با هم حرف می زدن و کاترینم داشت با یک الیا حرف می زد و تام و هری و دوتا دختر دیگه جمع شدن داشتن حرف می زدن کلا همه داشتن با هم حرف کی زدن آدرین روش رو کرد طرف من
و با چشماش می تونست با من حرف بزنه که چقدر عصبیییی هست😩 آب ذهنمرو قچرت داذم و منم با چشمام به اون سه تا دختره نگاه کردم و بهش فهموندم که دو خودش هم خلوت نیست کلا داشتیم با نگاه های هم با هم حرف می زدیم😂 آدرین از جا بلند شد و گفت خوب بیاین بریم یک کاری کنیم
& پانتومیم#فوتبال ~ بسکتبال - رقص باله + من می گم بازی رایانه ای بوکس نفاشی روی دیوار ~ جرعت حقیقت _ افرین جرعت حقیقت بازی می کنیم همه بیاید روی این کاناپه ها بشینید دور هم ادریناو الیا : مرینت تو بیا پیش ما بشین+ چشم حتما☺️ آدرینا : با چشمام به اون سه تا دختر نشون دادم که از کنار داداش من پاشن بدبخت ها رفتن پش تام و هری جکیسا😂💔 .. و منو مرینت و الیا کنار هم رو به روی ادریم ادریک و مایکل نشسته بودسم یک ۲۹ نفری تقریبا بودیم 🤦🏼♀️ مرینت و ادرین دقیقا روخ به روخ هم جلوی هم رو به روی هم و داشتن به چشمای هم نگاه می کردن😐 و پاهاشونم باز کرده بودن و تو چشمای همدیگه نکاه می کردن مرینت: به الیا گفتم اون چوب رو بچرخونه افتاد به جک🤦🏼♀️😂 و باید از جکیسا می پرسید 😐🤦🏼♀️😂 💔 (#جرعت یا حقیقت & حقیقت# تپی این جمع از کی از همون اولش بدت اومد & هیچکس تا اینجای کار 😐
و الیا باز چرخوند افتاد به خودش و مکث ( & جرعت یا خقیقت # جرعت & بیا بزن تو سر این کسه آها کلویی😂😂 # چشم 😐😂 من معذرت می خوام کلویی ) و الیا باز چرخوند و اقتاد به من و مایکل😐🤦🏼♀️ ( + جرعت یا حقیقت # حقیقت + از کی خیلی حسودیت شده # از این آدرین به خاطر شونه هاش _ ای خدا😂😂 + خوبه خوبه مرسی پهلوان🤦🏼♀️😂 ) و الیا باز چرخوند و افتاد به ادرین و من (_ جرعت یا حقیقت 😈 + جرعت
(_ کسی رچ که تو این جمع دوشتش داری توصیف کن 😈 ماسکل : زدم زیر خنده مرینت و دوست داشتن😂😂😂 عمرااا اون به همه جواب رد داده😂🤦🏼♀️ + برای چی بترسم خوب منم آدم هستم مایکل چشم توصیفش می کنم اون یک مرد قدبلنده یک مردی که بسیار بسیار بسیار خوشتیپ و ج*ذ*ا*به یک مردی که غرور داره و دل پاکی داره مهربونه واسه من و خیلی هم لجبازه😐 راستی جونم واستون بگه که اگر کار اشتباهی یا باهاش کل کل کنم تن صداش رو بالا میبره ولی من می دونم هیچی توی دلش نیست☺️😂 و دو دقیق بعدش شروع می کنه به عذر خواهی اون چشماس ک*ش*ن*د*ه*ایی داره البته بسیار بسیار و واسه بقیه ادم جدی هشت😐🤦🏼♀️ رو مم من راه میره ولی من هنوز تصمیم نگرفتم که د*و*س*ت*ش* داشته باشم یا نه سر دوراهیم ولی اینو بگم که بعضی از اوقات جلوش قرمز می شم و قلبم به تپش می افته😐😊 وسلام کاترین : چی بالاخره مرینت ، مرینت بالاخره تونست قلبت شروع به تپیدین کنه😻😻 + مگه تا الان نکرده خوب ارعه راضی شدید_ چی آب دهنم رو قورت دادم😊🤦🏼♀️ یعنس یعنی مرینت ویی دختر دیونه ای من😻😊 مایکل : نه من اصلا هنگ کردم😐 حالا این کی هست + نه نه اشتباه نکن شکا یک سوال از بنده پرسیدی و منم یک جواب به شما می دم _ خوبه خوش به حال اون پسر😻😎 + مرسی ادرین اان توی این حمع وجود داره و داره حرف های من رو می شنوه😻😎 _ خوب برای همین می گم خوش به حالش الیا تکون بدع اونو .. بعد افتاد طرف آدرینا و کلویی ..آدرینا : جرعت یا حقیقت 😈 کلویی: حقیقت آدرینا: خوبه خوبه بهم بگو تا الان از کی خیلی خیلی خوشت اومده کلویی : خوب معلومه پول😻 ادرینا: ای خدا😐😐 چطور می تونی؛ اصلا ولش کن بریم یک بازیه دیگه
خوب ۳۰ دقیق استراحت😂🤦🏼♀️ ... کرینت : رفتم توی آسانسور و اژ اون راه خواستم برم اتاقم حوصبه اس پله رو نداشتم می خواطتم برم که یکم با رکس بازی کنم اخه خودش رقته بود توی اتاقم🤦🏼♀️😂 سوار آسانسور شدمو پیاده شدم و وقتی آسانسور پیاده شدم دیدم مامانم زنگ مس زنه خلتصه توی راه رو باهاش حرف زدم که دیگه قطع کرد یکی از پشت انگا منو برد توی آ*غ*و*ش خودش😳 حبس شده بودم، _ چطوری گیسو کمند + مرسی ممنون شما خوبی😊 _ عالیم یک لحظه اتاقت کجاست 😈 + همین رو به رویه _ خوبه یک لحظه بیا ..مرینت رفتیم تپی اتاق .. _ وای اتاقت کمو پیش مثل بنده هست + ارعه چه جالب 😳😂 .... داشتم دنباا رکس می گشتم که دیدم تپی اتاق نیست حتما توی اتاق بازی هست🤦🏼♀️ .. آدرین مشست تپی تختم و گفت بیا اینجا مرینت خانم + چون شرط داشتیم که به حرف هاش گوش بدم چون این یکی از قوانین هایی بود که بهم گفتم بود رفتم جلوش😳 و دیتم رو گرفت و منو ب*غ*ل کرد و گزاشت توی ا*غ*وش خودش
_پس شما هم + من چی _ خودت رو به اون راه نزن🤦🏼♀️😂😈 + باشه نمی زنم هر حرفی که پایین زد راسته اخیش🤦🏼♀️😳😲 _ واقعاا😻😻 + چرا دروغ بگم ارعه خوب 😌🙄 _ پس پری کوچولوی من 😻 خوی منظورت رو با زبون خودت بگو کیه اسم شخص رو بگو😌😻 + اهم باشه میگم آقای آدرین اگراست 😮😓 فهمیدی دیونه😌 _ بله چه جورم ویی 😻 پرنسس خانم😎 انگار خرگوش خانم بنده عطرش رو با بنده ست کرده😎😎 + بله کیوت خان ارعه راستش منم ازش خوشم میاد😌 _ مرینت یک چیزی بگم + بگو _ من واثعا وثاعا واثعا ع*ا*ش*ق*ت*م😻 + دیونه خوب من واقعا واقعا خیلی خیلی ع*ا*ش&ق*ت*م😻😌 آدرین یهو صروتش رو بهم نزدیک کرد و منو ب*و٬*س*ی*د😳🤦🏼♀️ و منم با کمال میل همراهیش کردم تا ۱۰ دقیق توی همون حالت بودیم😻 از هم جدا شدیم و ادرین باز منو ب*و*س*ی*د😳😻 و از هم حدا شدیم😳 + چرا انقدر از اون کارا می کنی _ چون ع*ا*ش*ق*ت*م😎😻
+ بسته دیگه آدرین برو پایین بچه ها شکمی کنن😳 _ خوب بکنن😌 باید آخر و عاقبت بدونن که شما دلبر منی😻😎 + یله بادی بدونن ولی الان نمی شه _ پس کی می شه مرینت😐🤦🏼♀️😓 + هر وقت گفتم _ باشه اصلا مرینت خانم هیچ وقت نگو و دیگه با بنده حرف نزن + قتر نکن دیگه 🥺_می کنم😤 + باشه پس این طوریه ها 😐 _ ارعه این جوری هست + پس یا این کارام راضی نمی شی ها _ نه خیر نمی شم + مرینت: کرواتش رو کشید جلوی هودم و برای اولین بار توی این ۱۸ سال زندگیم یک پسر رو ب*و*س*ی*دم ... آدرین رو ب*و*س*ی*دم و اونم چشماش گرد شد و بعد ازش جدا شدم و گفتم خوب راضی شدی 😎 _ بله دلبر
+ تازه تموم نشده ادرین خان... دستش رو گرفتم و بدو بدو همون طوری رفتیم پایین بچه خا تعجب کرد من لپ ها آدرین رو کشیدم و گفتم : پسری که می گفتم ایشون هست فهمیدید😎😻😌 من ع*ا*ش*ق* آدرین هستم 😻☺️ آدرینا: واقعااا + بله😌. مایکل: مرینت بزغالههه واقعا _ هی داداش بار اخرت باشه به کیوتی من بگی بزغالههه😡 مایکل: شکر خوردم☺️😂🤦🏼♀️ _ درست شد😂. + خوب اره مایکل. الیا :وییی خیلی به هم میاید😻 + مرسی الیا جون❤️😻. کاترین کارمن : بالاخره آبیه ما هم قاطی مرغ ها شد + چه حرفی می زنید بزغالهه ناسلامای از همتون بزرگ ترم😤 کاترین و کارمن: خوب راستش ما هم قاطی مرغ ها بودیم بهت خبر ندادیم که اعصابی نشی😐😓 + بین این پسرا هست😤 ...کاترین و کارمن: خوب ارعه😓. کاترین : راشت من با جک هستم چند ماهی میشه😓👊 + خوبه مبارک😻😂🤦🏼♀️ کاترین: واقعا😻 + نه😐 شوخی کردم اره😂👊 و کارمن شما کی هستی😓😤. کارمن: راستش با ادریک چند هفته ایی می شه از اینستاگرام آشنا شدیم
+ صبر کن ببینم تو گفتی با کی هستی 😐 کارمن : اهم خوب آدریک + ادرین تو خبر داشتی _ نه بابا 😐 + خوبه خوب همه بزنید اون دست قشنگه رو😂😂🤦🏼♀️
16 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
سلام ببخشیدا پارت ۳ و ۴ داستانت کو ؟
چرا بقیش رو نمینویسی😕
سلام عسلم من این داستانرپ نوشتم تا پارت ششم با اون یمی امانتم اسن داستان رپ سرچ کنید تا بیارع من دو هفته صبر مردم تا امانتم یعنی این درسا بشه که بیان جواب همتون رو بدن داستان اماده است ایم داستان رپ سرو کنید و بخونید متشکرم
عسلی
بفرما با این اکانت❇
الان فقط تا پارت 8 اومده اگه تا پارت 11 وارد کرده بود حد اقل باید یک پارتش بیاد برین اینقدر دروغ نگید
مطمعا باش بخاطر اینکه اینهمه درو میزاری کل طرف دارانت ترکت کردن
تو که بی مسئولیتی پس داستان ننویس اگه نمی تونی به موقع وسر وقت تموم کنی
های یکم ادب داشته باش همه تستای که وارد عدم تایید خورده بعدم نوشته تشون تستچی دیر قبول میکنه بفهم خوب تو نخون دیگه خیلی حسودی میکنی
بچه ها من این داستان رو نوشتم باحال ترم نوشتم سرچ کنید میاد بالا نگید نویسنده بیخیاله اصلا داستان جدیدم گزاشتم اخر خفنیه بخویند لذت ببرید☺️🧟
عسل جون پس چرا پارت بعد رو نمی زاری?
عسل کجایی از رو داستانت کپی برداری کردن
کیییییی بگوو 😭
وای کشتین منو🤣🤣
سلام عسل جون
خودت اون داستان ات که با اون اکانت ات هست شبیه این داستان هست
عسل جون پارت بعدی چیشد🥺🥺🥺
چرا پارت بعدی رو نمی زاری
من نفهمیدم پارت 3 و 4 چی شدن؟
اگه میشه بگو