
خب خب سلام و برید تست رو ببینید
همونطور که میدونید اسم دوستانمون (۳ عشق از نگاه اول) هستش و ا/ت دختریه که خونشون چند سالی هست از ایران به سئول اومده و خیلی به تمیزی اهمیت میده و ارمی هستش ی روز ی مسابقه از طرف کمپانی های بزرگ ها برگزار میشه که درباره ی تمیزی هستش و هرکس از هر کمپانی قبول شد میره پیش اون آیدل ها و توی تمیز کردن خونه کمک میکنه و ا/ت ی دوست داره که اسمش می ره هست و اونم خونشون از ایران به سئول اومده
ا/ت :من باید حتما توی این مسابقه بزرگ شرکت کنم و قبول بشم و یهویی گوشیش زنگ خورد ا/ت:الو می ره: سلام ا/ت چطوری خوبی میخواستم بهت بگم اون مسابقه ی بزرگی که میگفتی هفته ی دیگه شروع میشه و باید از همین الان شروع کنی به تمرین کردن ا/ت:سلام می ره خوبی جدی واییییییییییی چیکار کنم اگه برم و قبول نشم چی واییییی می ره : تو میتونی فانتنیگ و قطع کرد از اتاقم اومدم پایین و به مامان و بابام کل ماجرا رو گفتم
بابای ا/ت: ا/ت ما که به پولی چیزی نیاز نداریم (توجه توجه خانواده ی ات نسبتا پولدارن) ا/ت:میدونم بابا ولی من تمیز کاری خیلی علاقه دارم تازه آیدل ها رو هم میبینم مامان ا/ت:ما که نمیتونیم بهت نه بگیم پس هر کاری خودت میدونی انجام بده ا/ت: با خودم آروم گفتم فانتینگ مامان رو راضی کردم و بابا رو هم راضی میکنم که یهو بابای ا/ت : پس باشه هر چی خودت میدونی ا/ت و میدونی که نمیتونم به تو نه بگم
ا/ت :و دوباره آروم به خودم گفتم فانتینگ صورت مامان و بابا رو بوسیدم و سریع رفتم توی اتاقم (نویسنده:راستی بچها ا/ت ۲۰ سالشه) روز مسابقه فرا رسید ا/ت آماده شده بود و با باباش به جایی که مسابقه بود رفتن ا/ت:بابا تو برو من خودم بعد مسابقه میام خونه بابای ا/ت:باشه دختر گلم ا/ت :از در ورودی وارد شدم و رفتم به جایی که باید مسابقه بدم آدمای خیلی حرفه ای اونجا بودن دلهره گرفتم دستامو مشت کردم و بالا بردم و با ی فانتینگ آروم تمام ترسامو از بین بردم بعد مسابقه
برش زمانی ا/ت: داشتم به سمت خونه میرفتم که با خودم گفتم اگه هفته ی دیگه نتیجه رو بگن ولی اگه قبول نشم چی نه من به خودم اطمینان دارم که قبول میشم ولی با این همه نفرای حرفه ای چیکار کنم خلاصه همینجوری داشتم حرف میزدم که رسیدم خونه رفتم توی اتاقم و در رو بستم
دو روز بعد میره اومده بود خونمون داشتیم با هم ران بی تی اس تماشا میکردیم ا/ت: می ره یعنی من میتونم قبول بشم می ره:وایی دختر بس کن یا قبول میشی یا نمیشی ۳ ساعته همش داری همینو میگی بزار تا ران رو ببینیم ا/ت :خو چیکار کنم این رو های لعنتی هم که تمام نمیشن ببینم قبول میشم یا نه ۲ روز بعد یعنی دو روز قبل از اینکه نتیجه رو اعلام کنن ا/ت: ی پیام اومد روی گوشیم نوشته بود شما در مسابقه رد شدید وقتی این پیام خوندم زدم زیر گریه آخه کجای کارم اشتباه بود تا روز نتیجه مسابقه که دو روز قبلش نتیجه رو به من اعلام کرده بودن نه چیزی خوردم نه با کسی حرف میزدم فقط کارم شده بود گریه مامان بابام همش از پشت در بهم دل داری میدادن چون در رو قفل کرده بودم چند ساعت بعدش تصمیم گرفتم برم حمام. حمام کردم و داشتم موهامو خشک میکردم که روی گوشیم ی پیام اومده بود دیدم نوشته بود ببخشید اشتباهی پیام رو فرستادیم نتیجه : شما در مسابقه برنده شدید از کمپانی
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ممنون که همراهمون بودید لایک کنید چون خیلی زحمت کشیدم براش
===============
عرررر داستان از خودت بود راستشو بگو؟🥺🍭💕
فقط میتونم بگم *نایسسس*🥺🍃
فالویی بفال
حتما