آدرین: ما غذا مونو خوردیم. داشت عصر میشود. گفتم مامان. املی: بله. آدرین: مرینت کجاست. املی: نمی دونم مگه تو اتاقش نیست. آدرین : سریع رفتم اتاقش نبود رفتم به همه اطلاع دادم. آدرین: خونه رو گشتیم نبود دیگه هوا تاریک شده بود گفتم چراغ قوه بردارین بریم دنبال مرینت ً کلویی: بریم تو شهر!!؟. آدرین: آره.
لوکا: آدرین تنها رفت منو کلویی باهم رفتیم. کلویی: اون دختره ارزش نداره اصلا چرا تو اوپ خونست چرا آدرین ع. ا. ش. ق. ش. ه لوکا:راستش مرینت تو خونه ی ما خدمت کاره. کلویی: یعنی شما گولم زدید آدرین دوستش نداره می دونستم. لوکا: نه مرینت وقتی اومد خونه مون خونه پر از شادی شد و آدرین خیلی وقته دوستش داره. کلویی:😮هاااا. آخ. لوکا :یهو چراغ قوه باطریش تموم شد و یه چیزی افتاد روم داشت حرکت میکرد از نزدیک صدا اومد. کلویی :چقد این نرمه و. چند تا مشت زدم . و سفته ً لوکا: کلویی جواب این. چیز نرم و سفت میشه لوکا بدبخت که دای با اون وزنت لهش میکنی. کلویی:اون مور چیه. گیلبرت: خجالت بکشید کسی تو کوچه لباسش و در میاره و این کارا رو میکنه اونم تو این شرایط. لوکا: یه نگاه به خودم انداختم دیدم. اِ ه لباسم کی پاره شد.گیلبرت: واقعا که وای وای.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
17 لایک
عالی بود لطفا بعدی رو بزار
عالی بود آجی جون😄ادامه
مرسی آجو جونم حتما ❤
عالی بود
مرسی گلم