
بعد ۳ ماه امده ام ادامش رو بزارم لایک ها بالای ده تا شد میزارم چون حجم درس و مشق هام خیلی زیاده خسته میشم زبان هم دارم خیلی واسه داستانا زحمت میکشم🥺
بالا رو بخون بعد اینکه چون خیلی وقت پیش گذاشتم اسلاید اخر پارت قبل رو میزارم و توضیح دربارش میدم یادتون بیاد👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 میرسیم به امتحانات نهایی هاگوارتز دراکو : ا/ت احساس میکنم گند میرنم تو امتحان ا/ت : چرا ناناصم ؟ دراکو : هیچی بلد نیستم😐 ا/ت : میخوای بهت یاد بدم😀 دراکو : چرا که نه معلومه دوست دارم عشقم تو درسام کمکم کنه ♡ امتحانات تموم میشه حالا میخواید به خونه برگردید تو سوار قطار میشی دنبال یه کوپه خالی میگردی که دراکو : ا/ت بیا اینجا ♡ میرید تو کوپه میشینید دراکو : کاشکی یه روزی برسه که هیچوقت ازت جدا نشم💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚خلاصه داستان : خب ا/ت اول داستان عاشق هری بود و دراکو رو دوست نداشت ولی دراکو عاشقش بود توی جشن یول بال ا/ت منتظره هری ازش بخواد باهاش برقصه ولی میبینه داره با هرماینی میرقصه ( هرماینی بهترین دوست ا/ت گفته هری رو به عنوان یک دوست دوستش داره ) ا/ت به دراکو میخوره و دراکو بهش میگه عاشقشه و...💚💚💚💚💚 خلاصه پارت دو : ا/ت تو قطار پانسی رو با دراکو میبینه و بعد یک نفر چوب دستیش رو میگیره دنبالش میره میبینه میره توی یک جایی لامپ هاش روشن میشه میبینه هری و هرماینی هستن با بقیه ( روز تولد ا/ت بود ) دارن خوش میگزرونن که یک نور مشکی میزنه بعد ا/ت خودش رو توی قطار میبینه که دراکو میگه این اتفاق هارو تو خواب هم نمیبینه 💚💚💚💚💚💚 خلاصه پارت ۳ : هری ا/ت رو به جایی میبره و خودش ول میکنه میره و دراکو رو میبینی میگه که مرگ خاره
سوار قطار بودید .... میرسید دراکو : خدافظ ا/ت🥺 که تو دستش رو میگیری ✋ ا/ت : دراکو...ببین...خب...تاحالا چندبار...ازهم جدا شدیم...یعنی...اخرش چی میشه.💔.. ♡ دراکو : نگران نباش... فقط شاید...بعضی موقع ها...رابطه مون...سرد بشه😪ولی هیچوقت فکر نکن فراموشت کنم✋💖من همیشه عاشقت میمونم☺.....و بعد دراکو میره....
این پارت یکم کوتاهه پارت های اخر هم هست لایک کنید زود پارت بعدو میزارم
تو توی اتاقتی و به دراکو فک میکنی میری از اتاقت بیرون یکدفعه میبینی یک نامه اروم اروم از پنجره میاد تو دستات بازش میکنی میبینی یه پودر رنگی میاد بیرون و بعد میره بالا سرت مینویسه : I love you Y/N به فارسی میشه ( دوستت دارم ا/ت ) اشک از چشات میاد 🥺💧 میری بیرون قدم بزنی تو بارون 💦 و نامه رو باز میکنی میای بخونیش که... قطره های بارون روش میریزه و دیگه قابل خوندن نیست خیلی ناراحت میشی و دستت میفته به خونه بر میگردی😭😭
از زبون دراکو💚 :داشتم میرسیدم خونه ا/ت که یه کاغد خیلی خوشگل رو زمین دیدم که خیس شده بود ( نکته : بارون بند اومده و ساعت ۱۰ شبه ) برش داشتم خواستم ببینم چی نوشته که...😭💧که....😭😭 دیدم.....اون.....نامه....ای😭😭بود...که که خودم.... به...ا/ت...دادم😭یعنی ا/ت اینو نخونده🥺💧 یعنی اصلا بهش...اهمیت نداده و انداختش زمین 🥺ولی اخه چرا چرا؟؟؟؟؟؟ چرا باید اینطوری میشد🥺کاشکی حداقل میدونست هنیشه دوستش دارم 😭 قبل اینکه... اینکه...واییییییی نه😭😭😭😭
پایان😂😂😂😂 میدونم داری فوش میدی بهم خیلی بدجا تموم کردم😂😂 حالا لایک کن تا زود پارت بعد بدم😐😂 راستی ناظر عدم نزنیاااااا هیچی نداشت😐😐😐😐😐😐 برو نتیجه چالش
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ادامههههه
اما تو گفتی زود میزاری🥲
ادامهههعع
عمو ولدی: اگه ادامه ندادی پس با زندگی بای بای کن 😂
میشه بزاری از ده تا رده
پس این داستانم رو ادامه نمیدم چون اصلا هیچکی دوسش نداره🙂💔
هیییی من الان خوندم کی گفته دوست نداره هههههههه من کراش سگی زدم روشششش لنتییی
خعیلییی بیشعوری حیف الفحش😐💚
😁😂😂😂