
هلوووو ایتس می
وی:...(اسمه یه غذای گرون کره ای که سوجین عاشقش و جون می ده براش رو تصور کنید😐😂)غذا هامون رو اوردن سکوت بین همه بود انگار به زور هم رو تحمل می کردیم غذاهامون رو خوردیم هرچی به بکهیون اصرار کردم که خودم حساب می کنم قبول نکرد اعضا رفتن سون هی هم باهاشون رفت کنسرت شمارم رو به بکهییون دادم و منو رسوند خونه بغض کرده بودم^چطور تونست؟اون...اون عوضیییی حق نداشت 😢😢سوجین خیلی احمقیییی چرا فک کردی اون عاشقت می شه و گذشته رو فراموش می کنه؟😢 [الان تو حمومه]مزخرفه بدم میاد ازش 😭😭😭 تقریبا چهارساعتی گذشته بود و من رو مبل نشسته بودم و زانوهام رو بغل کرده بودم و فقط گریه می کردم (^حالا که سون هی رو انتخاب کردی با بکهیون قرار می زارم تا بفهمی دنیا دسته کیه کیم تهیونگ 😏😢😡اره...خودت از کردت پشیمون می شی)یهو در باز شد پسرا بودن سریع دوییدم رفتم بالا وی:هه 😒کی باید قهر کنه کی قهر می کنه کوک:حالا ممطمئنی بوی فرندش پیام داده بود بهش؟ وی:بیا منطقی فک کنیم کی به غیر از بوی فرند می گه خوشگله من چطوره؟پس فردا شب می بینمت لباس خوشگلات رو بپوشی ها بهش فک می کنم اعصابم می ریزه بهم😡 بعد با هر قدم که به سمت پله ها می رفت پاهاش رو محکم می کوبید زمین [خانم چو خونشو اوک؟]جیهوپ:😐 جین:😐اروم حالا چته که وی محکم تر پاش رو کوبید زمین جیمین:یاااا حالا نمی خواد خونه رو رو سرمون خراب کنی به خدا😐 یهو صدای شکستن شیشه میاد همه می چرخن سمت اشپزخونه نامجون:آااا خودش افتاد من بی تقصیرم🙌😆 وی درو
محکم بست و رفت اتاقش نامجون:اخر همسایه ها میندازنمون بیرون😐 [می ریم پیش وی]وی:خوشگله ها؟ حالا بهت نشون می دممم 😡اون پسره تو رستوران 100 درصد خودشه اخراجش می کنم بیچارش می کنممممم 😠😠😠بعد بالش رو محکم سمت دیوار پرت کرد [می ریم پیش سوجین]رو تخت دراز کشیده بودم تعداد فحش هایی که به وی داده بودم رو می شمردم و بدتریناش رو تو ذهنم گلچین می کردم تا بعدا تو روش بگم[شخصیت اصلی از شدت بیکاری به این راه اطلاف وقت پناه برده😐 ولی جدا اگه می خواین یکی رو قشنگ ضایع کنین این راه رو پیشنهاد می دم😐😂]که صدای پرت شدن چیزی سمت دیوار اومد^😒یروزم تورو مثله همون بالشه پرتت می کنم اینور اونور صبر کن 😒😡گوشیم رو برداشتم پیامام رو چک می کردم بکهیون:سلام (واسه اینکه پیویت بیاد بالا سلام دادم وگرنه کاری نداشتم😆)[جوابارو تایپ می کنه]^عیب نداره😊 بعد اسمش رو سیو کردم داداشم پیام داده بود: خوشگله من چطوره؟پس فردا شب می بینمت لباس خوشگلات رو بپوشی ها ^به اون باره مسخره نمیام کار دارم 😒خودت تنها برو [داداشش رو قلب سیو کرده]داداش:چرا؟خیلی وقته همو ندیدیم
😒چیکار کنم؟ داداش:نکنه همون پسره که 4 سال دلباختش بودی پست زده؟😏گفتم بیخودی منیجر نشو ^دهنت رو می بندی یا نه؟ داداش:نه ^الان بلاکت می کنم ادم شی بلاکش کردم گوشی رو پرت کردم اونور چراغ ها رو خاموش کردم سرم رو گذاشتم رو بالشم که ...^اگه برم بار...😈می گم به بکهیون باهم بریم😈وی با بد کسی در افتادی سریع از تخت پریدم پایین و گوشی رو برداشتم داداشم رو از بلاکی در اوردم ^میام بعد دوباره خوابیدم [صبح ساعت7] از خواب بیدار شدم از پله ها رفتم پایین اعضا هنوز بیدار نشده بودن گوشی روی پیغام گیر بود پیغام :سلام خانوم ببخشید من کاری برام پیش اومد نتونستم امروز بیام ^چه تابستون رو مخی😒صبحونه درست کردم بعد رفتم برنامه ی اعضا رو چیدم به ی برنامه ی تلوزیونی دعوت شده بودن جین 1 کیلو چاق شده بود باید برنامه غذاییش رو طوری می چیدم که اب کنه شوگا می خواست رو یه اهنگ جدید کار کنه داشتم برنامه هاشون رو تو تبلت مخصوص می نوشتم که براشون بفرستم جیهوپ:چیکار می کنی؟😩^بیدار شدی؟...داشتم برنامه ی امروزتون رو تنظیم می کردم جیهوپ:می تونم یه خواهش ازت کنم؟^حتما😄 جیهوپ:برنامه تلوزیونی عصره قرار بود من و خواهرم بریم خرید ولی افتادن رو هم می خواستم بدونم می شه تو بجای من بری حواست بهش باشه چون می دونی هیترا و ساسنگ فن ها...^اوممم ...می تونم ولی باید ساعت چهار بریم که 5 ونیم برگردم 😊جیهوپ:ممنونم ^خواهش می کنم صبحونه حاضر من می رم بقیه رو بیدار کنم
از پله ها رفتم بالا همه ی اعضا رو صدا کردم ولی هر چی وی رو صدا کردم بیدار نشد اروم پشت در وایستادم ^وی ... یهو در باز شد وی:😒 ^اا چیزه صدات کردم ب... به حرفم اهمیتی نداد و رفت پایین ^😔مگه من چیکار کردم ... رفتم پایین و غذا خوردم کوک:سوجین چقدر ساکتی ^ها چی اخه خب چی بگم جیمین:دیروز که کنسرت نیومدی چرا؟^اممم با همکارم اشنا شدم اسمش بکهیونه وی زیر لبش زمزمه کرد:همکار هان؟ ^چیزی گفتی؟ وی:... [خب ببینین حسش نبود توضیح بدم چیکار را کردن خلاصه هر کی برنامه ی خودش رو انجام داد ساعت چهار شد]رفتم لباسام رو پوشیدم جیهوپ به خواهرش زنگ زد و گفت که من بجاش می رم شماره خواهر جیهوپ رو گرفتم توی فروشگاه قرار گذاشتیم سوار ماشینم شدم و رفتم پیشش از دور برام دست تکون داد دویدم سمتش^سلام من پارک سوجینم مین سو:منم مین سو هستم [نمی دونم اسمه خواهر جیهوپ چیه ]^بریم؟😄 باهم وارد فروشگاه شدیم من خرید خاصی نکردم 1 ساعتی خرید کردیم مین سو:هوم خیلی دختر خوبی هستی خیلی ازت خوشم اومد ^م..منون😅ولی دیگه باید برگردیم سوار ماشین شدیم داشت دیرم می شد رسوندمش [رفت داخل خونه]^من اومدم جیهوپ:ببخشید دیگه زحمت شد^نه بابا چه زحمتی 😄 نگاه های سنگین وی رو رو خودم حس می کردم
^خب من می رم حاظر شم رفتم طبقه ی بالا لباسام رو پوشیدم [عکس لباسا]رفتم پایین [یه توضیح دربارهی برنامه ای که دعوت شدن من اسمش یادم نیست ولی توش یه پنگوئن بود که جیمین باهاش گرم گرفته بود اون برنامه ولی من یکم تغیرش دادم و جای جیمین وی رو گذاشتم😅 ]سوار ون شدیم رفتیم کمپانی تا پسرا میکاپ کنن (^😒الان سون هی وی رو میکاپ می کنه چلغوزز)رسیدیم پسر را رفتن تو اتاق منم رفتم پیش بکهیون قرار بود باهم رقص بی تی اس رو تو این زمان طراحی کنیم رفتم سالن بکهیون:عه اومدی ^س...سلام بکهیون:نظرت درباره ی این حرکت چیه؟ [یه حرکت تصور کنین واسه یه دختر خجالت اور باش اوک](^😶این چه حرکتیه یعنی اینو برم؟اگه بگم نه فک می کنه بلد نیستم)همون حرکت رو تکرار کردم

داشتم از خجالت اب می شدم ^م...می گم این حرکت زیاد ...به اهنگ نمیاد (^تروخدا بگو اره جدا نمی تونم اینو جلو اعضا برم تازه بهشون یادم بدممم)بکهیون:خب تو چه پیشنهادی می دی [یه حرکت قشنگ که هم پسر بتونه بره هم دختر] بکهیون :خوبه بیا یه جمبندی کنیم ببینیم تا الان چیا رو گذاشتیم چی به چیه سرم رو به نشانه ی تایید تکون دادم بعد از رفتن حرکت ها نشستم اونم کنارم نشست ^...من...دیگه می رم پاشدم که بکهیون منو بین خودش و دیوار قرار داد نفسم رو تو سینه حبس کردم [می ریم پیش پسرا از زبان وی]نامجون:سوجین چرا نمیاد ؟ جیمین:هوم الانا دیگه باید می اومد کوک:شاید یادش رفته وی:من می رم صداش کنم جین:باشه برو ما تو ون منتظرتونیم سرم رو تکون دادم و رفتم دنبال سوجین رسیدم که اون عوضی داشت... بکهیون:خیلی خوشگلی....چند؟ سوجین:عه ااا چیز اممم تحمل نکردم و داد زدم :عوضی داری چه غلطی می کنی ها؟ بکهیون:😨 سوجین:😥 رفتم سمت پسره یه مشت زدم تو صورتش که سوجین اومد جلوم سوجین:ولش کن وی:چرا چون ب ف ته؟[عکس لباساش بالا]
ادامه نتیجه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
کجایی؟
عالی بود پارت بعد رو کی میزاری
من زود می زارم دیر منتشر می کنن
ممنون😊