
سلام اینم پارت بعدی😄
که برگشتن و دیدن یه اژدها با سرعت داره میاد سمتشون😨سوهو: ۱ سها: ۲ جیهون: ۳ لوهان: الفرااااار😵با سرعت برگشتن و به کمک قدرت خون آشامیشون فرار کردن تا اینکه یه کلبه دیدن و رفتن داخلش قایم بشن🙃همه: آخیییییش🥴جین هو: سهون یه صدایی نمیاد😥سهون: صدایی که شبیه صدای باد هست رو میگی اگه آره میشنوم😥
آیناز: بچه ها من میترسم بیاید از اینجا بریم😅بقیه هم با تکون دادن سرشون قبول کردن ولی در قفل شده بود هرکاری میکردن باز نمیشد😖هانی: این بی صاحاب دیگه چش شدددد اااه😬تائو: مهنا اگه یه وقت نتونستم زنده بریم بیرون بهت اعتراف میکنم که خیلی دوست دارم اگه نجات پیدا کردیم ز*ن من شو هق😢مهنا: باشه قبوله عرررر😪
یهو به صدای وحشتناک پخش شد که میگفت: شما می*میریییید ها ها ها☠همه: جییییییغ🥶بکهیون از ترس دست آیناز رو گرفته بود و فشار میداد🤭آیناز: آخخخخ دستم رو ناکار کردی بک🤕بکهیون: ببخشید😔چانیول هم از ترس پریده بود ب*غ*ل ماهی😂ماهی: هییییی مرد گنده خودت رو جمع کن و ولش کرد و چانیول هم با کله افتاد زمین🤐
لورا و لونا: لطفااااااا خ**فه شییییید😤که یهو رو دیوار دیدن با خو*ن نوشته شده: روز مر*گتان مبارک😱مینا: من میترسم😩سایکا: چ...چی...نوشته؟!😟کای: مگه نمیبینی😕شیومین: یکی این در بی صاحاب رو باز کنههههههه😣سها: خدایا چرا باز نمیشههههه🤯
ماهی: جین هووووو از روی کول سهون بدبخت بیا پایین ببینم🤦♀️جین هو: من میترسممممم عرررررررر😭سهون: خدایا خیلی سنگینی التماس میکنم بیا پایین😫جیهون: کسی لونا رو ندیده؟لی مگه پیش تو نبود؟😦لونا: کمممممک😞لی: صدا از پشت سر سهون و جین هو میاد😯
جین هو تا پشت سرش برگشت گفت: وااااااااایییییییی نهههههههه لونااااااااا و زود برگشت اینطرف😱لورا: چیشده؟ سهون برگشت اما از صحنه ای که دید حالش بد شد و غش کرد😳همه رفتن ببینن چیشده دیدن که لونا از سر تا پا خو*نی هست🩸لی: چیشده؟؟؟؟😲لونا: نمیدونم کی چرا از بالا تا پایین روی من چا**قو کشید😓سها: زودباش لباس بهت میدم عوض کن اینو بپوش🤒
کای: جین هو چرا چشمات قرمز شده؟🤨جین هو به سمت کای حمله ور شد ولی چون کای جا خالی داد سرش خورد به دیوار و بیهوش شد🤧سهون: جین هوووووووو🥺همه رفتن سمت جین هو سهون سر جین هو رو رو پاش گذاشت😟
از زبان ماهی: هممون نگران جین هو بودیم تا اینکه بعد ۱۰ دقیقه دیدیم جین هو بهوش اومد و گفت: چیشده؟🤔چن: یادت نمیاد به سمت کای حمله ور شدی؟🤨جین هو: نه هیچی یادم نمیاد😥هانی: در باز شد زود باشید بیاید از اینجا بریم بیرون😆همه با سرعت رفتن بیرون ولی تا لونا میخواست بیاد بیرون دوباره در بسته شد😑
همه: لوناااا خوبی؟😨لونا: آره خوبم وایسید بیام بیرون و در رو باز کرد و اومد بیرون و دوباره شروع کردن راه بیوفتن😇تائو: خب مهنا کی برنامه ریزی کنیم؟😁مهنا: چه برنامه ریزی ای؟🙄تائو: داخل گفتیم اگه بیایم بیرون ز*ن من میشی😉مهنا: وایسا هنوز راه بیوفتیم بعدا حرف بزن😶
پایان پارت پنجم😄 دیگه جای حساس کات نکردم😂
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
Woooow 😻♥️
جین هو عالییییی بود 😻♥️
ببخشید دیر دیدم💔😔
ممنونم فدای سرت😇
قربونت🥺♥️
پارت بعدی رو کی میزارییی؟؟؟
امروز یا فردا
این دیگ چه جور خواستگاریه؟
مهنا زن من میشی؟😂😂😂
وایی فک کنید چان جیغ بکشه😂😂😂😂
یه چیزی هست که از خودم در آوردم😂
آره😂
بله بله🤭🤭
عالی بود عاجی💙😘.
شرمنده سرم شلوغه دیر به دیر سر میزنم🙂.
ممنونم😇
فدای سرت🙃
جیغعغ خیلی خوب بود مرسی که زود به زود میزاری
خوشحالم خوشت اومد😁خواهش میکنم لطف داری🤍💛