
بخونيد و بعد لايك كنيد و نظرتونو بگيد
ا/ت با چشماي اشكي اومد و جلوشون وايساد، هردوشون جا خوردن مخصوصا فليكس ك رنگش پريد. ا/ت(با بغض): واقعا برات متاسفم، پس داشتي منو سركار ميذاشتي. و گردنبندو از گردنش دراورد و پرت كرد تو صورت فليكس. فليكس: يه لحظه وايسا.. سوهو بازوي فليكس رو گرفت و گف: چيو وايسا! دختره گوش وايساده بود و حرفامونو فهميده، بهرحال يجورايي هم نقشمون گرف و هم نگرف. فليكس: ميشه خفه شي و اينقد درمورد اين موضوع حرف نزني!! سوهو: باشه بابا، حالا بيا بريم يچيزي بخوريم.
(يه فلش بك از ٢هفته پيش بدم اينجا: فليكس، سوهو، سوجين و رزي(دوست سوجين) داشتن گيم بازي ميكردن با مجازات كه فليكس به سوجين ميبازه. سوجين:خب ميبينم كه باختي. فليكس: سوهو حواسمو پرت كرد..خب مجازاتو بگو. سوجين: خب يه چيز خوب درنظر گرفتم، ٢سال پيش كه تو اينجا نبودي ا/ت دوست پسرمو ازم دزديد و حالا ميخوام تلافي كنم، ازت ميخوام يه مدت با ا/ت باشي و بعد ولش كني. فليكس:اين زياده روي نيس؟!! سوهو:كار ا/ت زياده روي بوده. رزي:مجازات همينه و بايد قبول كني. فليكس:باشه...ولي اگه يهو بلا ملا سر خودش اورد من مسئول نيستما گفته باشم. سوجين:باشه بابا فهميديم قيافه ت شبيه ايدلاس. ) زمان حال: از زبان ا/ت: گردنبندو تو صورتش پرت كردم و دويدم به سمت دستشويي، تو راه بي اختيار اشكام ميريخت، يه آب به صورتم زدم و رفتم بيرون ديدم جين هو متعجب داره نگام ميكنه: دختر تو كجا بودي؟ حالت بد شد؟ (ا/ت همه چيو بش ميگه) جين هو: خودم ميكشمشون(و ميخواد بره كه ات ميگيرش) ا/ت: تروخدا ديگه نميخوام درموردشون حرف بزنم توهم كاريشون نداشته باش خواهش ميكنم. جين هو:باشه بخاطر تو، حالا بيا بريم يچيزي بخور حالت خوب شه. (ميرن سمت كافه تريا و دوتا شيركاكائو ميگيرن و همونجا ميشينن) درحين خوردنشون متوجه ميشن فليكس و سوهو و سوجين هم نشستن و يهو سوجين مياد طرف ميز ا/ت و جين هو:
چيشد، چه زود خودتو جمع و جور كردي. ا/ت: برو پي كارت. سوجين: ميخواي بدوني دليل اين كارم چي بود؟! ا/ت تو ذهنش:*مگه من چيكارت كرده بودم؟!!! .. سوجين: دليلش خودتي، تو با دوست پسرم بودي وقتي ك من باهاش بودم. جين هو: حواست هست چي ميگي؟!!! سوجين: خيلي خوب حواسم هست، يادمه يه مدت باهام سرد بود تا اينكه فهميدم با ا/ته. ا/ت: بفهم چي ميگي، وقتي تو باهاش كات كردي اومدو به من پيشنهاد داد و از اونجايي كه تو كل مدرسه رو پر كرده بودي كه اون خيانت كرده منم قبول نكردم و هميننن. سوجين: پس اون عكسا ك دستاش رو صورتت بودو خيلي نزديك بود چي؟!! ا/ت: عكس؟!!! سوجين: اره يكيو فرستادم تعقيبش كنه، تو جواب سوالمو بده. ا/ت: همون موقع بود كه بهم پيشنهاد داد كه باهم باشيم و بعدشم من دستشو پس زدم، مثل اينكه كسي ك فرستادي تا اخر نمونده. سوجين: بهرحال تو هنوزم واسم يه عو..ضي هستي. (ا/ت اعصابش خورد ميشه و سر ليوانو برميداره و شيركاكائو رو ميريزه رو صورتش)
يهو رزي مياد و سريع سوجينو ميبره بيرون. از كنار فليكس كه رد شدن فليكس خنده ش گرفت و سوجينم متوجه شد: به چي ميخندي؟!!!! و رفتن بعدشم ا/ت و جين هو رفتن. ديگه كلاساشون تموم شده و بود و رفتن خونه. ا/ت: سلام مامان من اومدم. مامان ا/ت: سلام عزيزم برو بالا لباساتو عوض كن بيا كيك بخور. ا/ت: باش( رفت تو اتاقش و كيفشو گذاشت و لباساشو عوض كرد، اومد پايين) ا/ت: اومممم، چه طمع خوبي داره. مامان ا/ت: نوش جونت، راستي فرداشب قراره اقاي لي، همسرش و پسرش بيان اينجا. ا/ت (با تعجب):ها....باشه پس من بعد مدرسه ميرم خونه جين هو اينا ميمونم. مامان:نه ديگه. توهم ميموني، قراره درباره شركت حرف بزنيم. ا/ت: خب شركت چه ربطي به من داره!! مامان ا/ت: تو و داداشت دراينده در اينده شركتو اداره ميكنين، اينم ربطش. ا/ت: اوففف
يهو يكي در زد. خدمتكار درو باز كرد، جين هو بود. ا/ت:عه تو كجا بودي؟!! جين هو: رفته بودم كتابخونه، گفتم يه سر هم به تو بزنم ببينم چطوري(ا/ت زيرلبي كه صداش درنياد ميگه كسي از موضوع فليكس خبر نداره) مامان ا/ت: خوش اومدي دخترم بيا اين يچيزي بخور. بعد از خوردنشون ا/ت و جين هو ميرن بالا تو اتاق. ا/ت: نزديك بود بگياا جين هو: من از كجا ميدونستم، اخه خيلي با مامانت صميمي اي فك كردم ميدونه. ا/ت: درسته صميميم ولي ميخواستم يكم جدي تر بشه اونموقع درضمن اگه بفهمن باهم بوديم هركاري ميكنن به هم برگرديم چون واسه شركتم خيلي بهتره.. حالا ولش كن اصن چرا درباره اين موضوع حرف بزنيم، فردا قراره بيان خونمون. جين هو: جدي؟!! ا/ت: اره/: جين هو: فليكس لو نميده؟! منظورم اون شبه،البته چرا بايد بگه وقتي خودش مقصره. ا/ت: تروخدا اون شبو يادم نيار، بيا درمورد مدرسه حرف بزنيم، راستي كتابتو بده عكسشو بگيرم بعدا بنويسم. جين هو كتابو از تو كيفش درمياره: بگير. (بعد نيم ساعت حرف زدن جين هو بلند ميشه كه بره)
بعد از رفتن جين هو، ا/ت مياد پايين در همين حينم باباش از شركت مياد و دارن باهم شام ميخورن ا/ت:مامان نميشه من نباشم؟! مامان ا/ت: اخه چرا نباشي، مگه پسرش، فليكس هم كلاسيت نيس؟! داداش ا/ت: چرا هس، تازه اون شب كه رفته بودين خارج از شهر، رفتن بيرون تا نصفه شب نيومدن. ا/ت توي ذهنش:(* اگه دستم بهت برسه) تو يكي خفه شو، بعدشم با بقيه بچها بوديم و اينكه ازش خوشم نمياد. مامان ا/ت: پس تا نصف شب چيكار ميكردي؟!! ا/ت: گفتم كه با بقيه بچها بودم.
باباي ا/ت: حالا اينقد باهم بحث نكنيد، دخترم توهم لجبازي نكن و فردا بعد مدرسه خونه باش. ا/ت: هوففف...باشه.
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
ترخدا پارت بعدو بنویسسسس🤧💕
احتمالا فردا صب پارت بعدو بذارم🙃
مرسی 💕
عالیییییی
♥️
میشه هر روز دو تا پارت بزاری لطفا
سعي ميكنم، مدرسه و... نميذارن كه😑👐🏼
درکت میکنم منم همیطوریم اما بازم یه پارت خوبه فقط همینطوری ادامه بده
عالی بود عاشقش شدم خیلی خوبه
مرسي
خوبه خوشتون اومده😍