بعد یه هفته بلاخره پارت بعد اومدددددد 🎊🍷🍭 علامت شخصیت های داستان ( ا/ت _ جیمین؛ جین ^ نامجون & یونگی ∆ هوسوک ° تهیونگ ¢ جونگ کوک ♪ مامان ا/ت * بابای ا/ت @ دکتر € هستی × )
یهووووو یه عالمه صدا از پشت در اتاق عمل اومد. همه ی پرستار ها میدوییدن تو اتاق 😰 خیلی ترسیده بودم ولی پاشدم که برم ببینم چه خبر شده ولی نمیذاشتن برم داخل پس دوباره برگشتم سر جام 😞 چند دقیقه گذشت که صدا ها خواب و دکتر بیرون اومد 🤒 با سریعترین سرعتی که از خودم سراغ داشتم ، دوییدم سمتش ؛ اقای دکتر چی شد 😥 € متاسفانه.... به کما رفتن 😞 ما تمام سعی مون رو کردیم 😖 بعد از این حرف دکتر بدنم شل شدو بیهوش شدم
از زبون نامجون قبل از اینکه خبردار بشه : مث هر روز تو شرکت داشتم پرونده های رییس رو مرتب میکردم که تلفنم زنگ خورد. با دیدن اسم ″ جیمین کوچولو ″ تک خنده ای کردمو جواب دادم 😂
9 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
خیلی گشنگ بود 🥺💜
ممنون سوییتی 🌙💜
ما ٦ يا بيشتر كم تر امتحان داشتيم
هعی واسه شما از مام بیشتر بوده 😐