
اولین فیکی هست که مینویسم امیدوارم دوست داشته باشید. ^_^

ویو ا.ت: از خواب بیدار شدم مثله همیشه باید میرفتم سرکار.. از وقتی که اومدم کره مجبورم کار کنم..من دختر رییس شرکت گوچی توی ارمریکا هستم ا.ت کوردن به اجبار پدرم برای تحصیلات اومدم کره.. تختمو مرتب کردم رفتم توی اتاق ایو هنوز خواب بود نشستم روش گفتم:ایوووووووووووو مثله جن زده ها تو جاش نشست ایو:چیه؟؟ اول صبحی نگاهی به ساعت انداخت 5:08 دقیقه رو نشون میداد..با بی میلی جواب دادم:مگه میخای اخراج بشیم؟
ایو:الان که خیلی زوده؟؟کجا بریم پشت در بشینیم؟ گفتم:ایو رییس منو تنبیه کرد گفت از الان تا 7 توی کافه بمونم و کارای همه رو انجام بدم.. ایو:مگه دوباره چه غلطی کردی؟ ا.ت:ازم خواست باهاش قرار بذارم منم ردش کردم اخه کی دلش میخاد با یه ادم زشت غرغرو توی ر.ا.ب.ط.ه باشه ها؟؟ ایو:خب الان ای چرت و پرتا هیچی چرا من؟ مگه منم ردش کردم(خنده) ا.ت: نه ولی گف اون دوستت هم بیار م.ر.د.ک خ.ر.ف.ت..
ایو: نیگا همش تقصیر توعههه (پوف عصبی) حالا گ.م.ش. و بیرون ادماده شم خنده کردم و اومدم بیرون یه حموم 3 دقیقه ای کردم اومدم بیرون یکم شامپو و از این خرت و پرتا زدم اومدم بیرون.. لوسیون بدن رو روی تنم ماساژ دادم و لباسم رو پوشیدم هوا سرد بود تقریبا نزدیک پاییز بود ولی خیلی سوز میومد.. یه هودی مشکی تک رنگ با یه شلوار کتون پوشیدم..و الستار های قرمزم یه کرم ضد افتاب زدم با اینکه هتوز افتاب طلوع تنکرده بود اما بازم این کارو کردم تقریبا عادت کرده بودم..
کولم رو برداشتم رفتم بیرون ایو اماده با اخم نشسته بود رو کاناپه منتظر من بیام با خودم گفتم مگه چقدر مگه طول کشیده؟؟ با خجالت گفتم: ببخشید دیر شد.. ایو: نه خیر دیر نکردی هیچی تو یخچال چیزی برای میل کردن داریم -_- بدو بدو رفتم تو اشپز خونه در یخچالو باز کردم.. راس میگفت هیچی نداشتیم جز چند تا سس دو یا سه تا سوجو..در کابینت اون وری رو باز کردم یه بسته پاستیل توش بود..من دختر رییس گوچی!! چیزی تو خونم برا خوردن نداشتم!! اگه مردم میفهمیدن!! چه فکردی درباره پدرم میکردن؟؟ بسته پاستیل رو برداشتم و روبه ایو گرفتم و با لبحند گفتم:ببین پاستیل!! چون پااستیل دوست داشت با ذوق خاصی ازم گرفتش ..
خب این اولین پارت بود
قراره خیلی جالب و خفن بشه پس برام کامنت بذارید و نظرتون رو بگید ^_^
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (0)