paris9

صبح بیدار شدم چون ادرین قرار بود بیاد مدرسه رفتم موهامو شونه کردم دم اسبی بستم پشتش فر شده بود تیکی گفت خیلی خوشگل شدی یه ژست بگیر از گوشیت ازت عکس بگیرم (عکس این پارت) یه لبخند زدم بعد عکس گرفت گفت چه قدر خوشگل افتادی گفتم ممنون بریم تا دیر نشده رفتم پایین به مامان و بابام سلام کردم به من گفتن دخترم خودتی گفتم اره کی میخواد باشه گفتن خیلی خوشگل شدی گفتم ممنون صبحونه خوردم رفتم مدرسه داشتم پیاده میرفتم مدرسه همه مردم چشمشون به من بود رفتم مدرسه همه اومدن پیشم گفتن پای مرینت چقدر خوشگل شدی لبخند زدم 😊 لایلا حرص خورد و کلویی گفت مسخرست واقعا مسخرست من از اون دوپن چنگ خوسگلترم

الیا گفت اگه الانم ادرین عاشقت نبود و بهش نمیگفتی همین امروز با این خوشگلیت گفتم دیگه انقدر هم خوشگل نشدن فقط موهامو یه جوری دیگه بستم الیا گفت اما تغیر کردی راستی امشب با ادرین بیاین خونه ما مامان و بابا و خواهرام نیستن رفتن خونه مادربزرگ مارسی من بهونه مشق هارو اوردم و نرفتم نینو هم هست گفتم باشه به ادرین میگم یهویی ایوان داد زد بچه ها ادرین اومد گفتم هورا اومدش همه رفتیم دم در ادرین از ماشین پیاده اومد بالا ما به مدیر گفتیم در مدرسه رو ببنده اهان راستی ما مدرسه رو برای ادرین تزئین کردیم اومد بالا در زد گفت کسی هست در رو یهو باز کردیم بدبخت سکته کرد😂 همگی بلند گفتیم خوش اومدیییی و دست زدیم گفت اینا برای منه؟ الیا گفت به مناسبت اومدن دوبارت به مدرسه بعد همه رو بغل کرد دیگه میتونست راه بره و عصا نداشت ولی باید احتیاط میکرد

رفت و همه رو بغل کرد گفت ممنون از همگی به من رسید منو محکم تر بغل کرد گفت ممنون گفت اوه چه خوشگل شدی خیلی خوشگل شدی گفتم ممنون برای شما خوشگل کردم بعد خندیدیم رفتیم سر کلاس خانم مندلیف اومد و درس داد ادرین همش به من نگاه میکرد همینجوری خیره شده بود به من اروم گفتم ادرین حواست به درس باشه گفت دلم میخواد تا صبح نگاهت کنم گفتم باشه اما اینجا نه بالاخره راضی شد و مدرسه تموم شد ادرین گفت میای خونه ما گفتم باشه

یکی دو ساعت دیگه میام گفت باشه اما موهات همین شکلی باشه خندیدم گفتم باشه گفت بشین گفتم کجا تو ماشین برسونمت گفتم باشه اما لازم نیست گفت با من تعارف داری نشستم توراه دستم رو زانوم بود ادرین دستمو گرفت لبخند زدم یکم خجالت کشیدم گفتم اهان راستی امشب الیا گفت بریم خونشون نینو هم هست مامان و باباش نیستن گفت فک نکنم بابام اجازه بده اما تلاشم رو میکنم به هم نگاه کردیم چشامون برق میزد نزدیک هم شدیم خواستیم همو ببوسیم دیدم رسیدیم گفتم من برم پیاده شدم و گفتم خداخافظ گفت خداحافظ رفتم خونه رفتم یکم دوش گرفتم.

از حموم اومدم موهامو شونه کردم دم اسبی بستم نیم ساعت دیگه میرم پیش ادرین رفتم زنگ زدم خود ادرین درو باز کرد گفتم سلام چرا اومدی درو باز کردی تو باید استراحت کنی گفت تو حیاط بودم گفت بیا تو رفتم خونه شون تو اتاقش خیلی تمیز بود گفت بشین رو صندلی تو هم بخواب رو تخت استراحت کن گفتم میدونم اینو بهت گفتم بازم ممنون تو جونمو نجات دادی گفت من برای تو هرکاری میکنم حتی اگه اعدام بشم

از حموم اومدم موهامو شونه کردم دم اسبی بستم نیم ساعت دیگه میرم پیش ادرین رفتم پایین گفتم عصر بخیر گفتن عصر بخیر دخترم ما یه دختر استخدام کردیم گفتم وای واقعا اسمش چیه حالا گفتن ژاکلین گفتم چه اسم زیبایی گفتن ژاکلین بیا بالا مرینت میخواد ببینتت اومد بالا گفت سلام من ژاکلین ونهلسینگ (Van Helsing )هستم خوشبختم من 17 سالمه منم گفتم سلام منم مرینت دوپن چنگ هستم من هم 17 سالمه منم خوشبختم

مشخصات ژاکلین: یه دختر سفید با موهای طلایی چشم های عسلی عکس همین پارت بغل عکس مرینت ژاکلین خیلی زیبا بود با هم دوست شدیم گفتم ببخشید من باید برم پیش ادرین گفت ادرین کیه گفتم امم دوستمه باهاش اشنا میشی هر وقت اومد خونمون بهت نشونش میدم عکس ادرین رو بهش نشون دادم گفت اوه ادرین اگراست اون مدل معروف گفتم اره گفت وایسا ببینم این که بغلشه تویی گفتم اره با خنده گفت انگار فقط دوستت نیست قرمز شدم لبخند زدم گفتم باشه دیگه من باید برم خداحافظ

رفتم و گفتم قیافه ژاکلین خیلی اشنا بود انگار تو یه مجله ایتالیایی دیدمش(دوستان ژاکلین ایتالیایی هست) تو اینترنت زدم ژاکلین ولهنسینگ اورد گفتم چی ژاکلین یه بازیگر تئاتر ایتالیایی هست بذار ببینم چی نوشته بازیگر تئاتر ایتالیایی ژاکلین ولهنسینگ متولد شهر فلورانس اوه خیلی عجیبه تیکی گفت چطور اومده و تو نانوایی کار میکنه گفتم بذار بعد خونه ادرین از ش میپرسم رفتم خونه ادرین

دیدم امبولانس دم خونه اونا هست رفتم و سریع دویدم طرف خونه رفتم تو ادرین نگران وایساده بود گفتم سلام چی شده گفت سلام ناتالی حالش بد شده حالا بی هوش هست یهو یه صدا اومد نهههههه سریع رفتیم تو یکهو دیدم

نظرات فراموش نشه❣️بای