
پارت دومم، لايك كنيد و نظرتونو بنويسين
لباسامو عوض كردم و رفتم نشستم كه داداشم از بيرون اومد و گفت: كجا بودي؟ ديشب نيومدي منم رفتم پيش دوستام اونجا موندم. ا/ت: امم..چرا اومدم فقط دير اومدم،وقتي اومدم نبودي، خب مامان و بابا هنوز نيومدن؟ داداش ا/ت:نه فك كنم امشب با پرواز برسن. (فردا صبح، از زبان ا/ت): صبح بلند شدم ديدم ديرم شده سريع رفتم پايين، مامان و بابا داشتن صبحونه ميخوردن. گفتم: صبح بخير، من ديرم شده راننده اومده؟ مامان: نه عزيزم رفته مرخصي، داداشتم زودتر رف امروز تمرين داشت ا/ت:باشه پس من پياده ميرم. يه ساندويچ از رو ميز برداشتم و رفتم تا تو راه بخورم
ساندويچم تموم شد پس ميتونستم بقيه راهو بدوئم كه ديدم يه ماشين كنارم وايساد، اهميت ندادم كه شيشه رو داد پايين ديدم فليكسه ا/ت:عه تو از كجا پيدات شد؟ مگه تو گواهينامه داري؟!! فليكس: اول سوارشو تا كلاس شروع نشده بعدم نه گواهينامه ندارم ماشين بابامه ا/ت: اوكي. (سوار شد و راه افتادن) ا/ت: از ٢٤ساعت گذشته هيچ خبري ازت نداشتم، كجا بودي؟ فليكس: ببخشيد داشتم واسه يه سوپرابز برنامه ريزي ميكردم البته اونقدراهم بزرگ نيس. ا/ت:سوپرايز؟!! بگو ببينم، من از سوپرايزي ك قبلش خبر بدي خوشم نمياد چون خيييلي كنجكاو ميشم پس زود بگوو فليكس: حالا وايسااا، به يه شرط ميدم. ا/ت:خب... فليكس:بوس(: ا/ت:اخه تو ماشين؟!!|:

فليكس:خودت خواستي سوپرايزو ببيني. ا/ت:باشه بابااا...(و بوسس) حالا بگووو بعد فليكس يع گردنبند خيلي خوشگل از تو جيبش دراورد داد به ا/ت: چقد كيوتههه. فليكس: مثل خودت(: ا/ت گرندبندو پوشيد و رسيدن مدرسه كه متوجه شدن همه دارن نگاشون ميكنن، جين هو(دوست صميميش) هم كه از تعجب شاخش دراومده و بود از طرفي هم حرسش گرفته بود كه چرا بهش خبر نداده. فليكس:ا/ت من ميرم پيش بچها توهم مياي؟ ا/ت: نه الان جين هو تو شكه، چن دقيقه ديگه هم كلاس شروع ميشه تو برو بعد ميبينمت. فليكس: باشه(بعد يه بوس فرستاد)
ا/ت رف پيش جين هو. جين هو: دختر تو و فليكس باهمين اونوقت من الان بايد با بقيه بفهمم؟!!!! واقعا كه.. ا/ت: ببخشيد اخه مگه وقت داشتم ك بهت بگم تو هم اون روز نيومدي، تازه يه اتفاق مهم هم افتاد. جين هو: نه بابااا، كه سرت شلوغ بود اره!! زود بگو ببينم. (ا/ت ماجراي اون روزو بهش ميگه و و جين هو خيلي تعجب ميكنه و درهمين حينم راه ميفتن به سمت كلاس) كلاس شروع ميشه و فليكس همش حواسش به ا/ته كه يهو معلم متوجه ميشه و از عمد ميگه:خب مثل اينكه فليكس خيلي به حرفام توجه كرده اونقدري كه محو شده، فليكس ميشه بگي الان كدوم صفحه ايم؟

فليكس يهو برميگرده: ها.. چي... اها امم، صفحه ٦٧ هستيم. يهو همه زدن زير خنده. معلم: جدي نميدونستم اينقد رفتيم جلو. اقاي لي فليكس ما الان صفحه ٥٥ هستيم، حواست كجاست؟!! سوهو: محو ا/ت شده(خنده-راستي عكس بالا عكس سوهو هس) همه خنديدن و "اوووو" كشيدن. ا/ت هم از خجالت سرشو انداخت پايينو خنديد. زنگ تفريح خورد و بچها رفتن، ا/ت هم داشت نكات رو از روي تابلو مينوشت كه فليكس اومد پيشش: نمياي بريم بيرون؟. ا/ت: اينارو بنويسم ميام تو برو. فليكس: باشه پس من با سوهو ميرم. رفتن و يكي دو دقيقه بعد جين هو گفت: دختر تو اينارو تا فردا نميتوني بنويسي ك تو ساعت كلاس ننوشتي، بعدا از رو كتاب خودم بنويس. ا/ت:باشه پس من ميرم پيش فليكس.
از كلاس رف بيرون اولش نديدشون ولي بعد از ثداشوو فهميد تو راهروئن(فك كنين راهرو سمت راسته ا/ت هست و هيچكدوم همديگه رو نميبينن، و ا/ت كنار ديوار وايساده) ا/ت ميخواس بره پيششون كه فهميد دارن درباره يكي حرف ميزنن، نميخواست فضولي كنه ولي با شنيدن اسم خودش سرجاش ميخكوب شد. سوهو: تو كه قرار نبود عاشقش بشي، نقشه اين بود كه ا/ت رو عاشق خودت كني و تا يه مدت ادامه داشته باشه علاقه اش بهت بيشترشه فليكس: باشه بابا چرا غر ميزني حالا. يهو ا/ت با چشماي اشكي اومد و دوتاشون تعجب كردن و ا/ت....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
هنو تو شکم
عالی بود
پارت بعد رو زودتر بنویس
عالی بود 🌈✨
♥️👐🏼