عشق بی دلیل

سلام دوستان به رمان پونی های انسانی("عشق بی دلیل")خوش اومدین امیدوارم خوشتون بیاد اگه خوشتون اومد شکلک 📚 تو نظرات بزارین ممنون🥰

از زبان توایلایت:" من تو کتاب خونه بودم که... من:سلام فلش.فلش یه کم عجیب شده بود؛من:فلش؟فلش؟چرا جواب نمیدی؟. فلش با صدای عجیبی گفت:سلام توایلایت. من:چرا صدات انقدر عجیب شده؟. فلش:چون من فلش نیستم. من:پس تو کی هس... .جیغ کشیدم از بقیه کمک خواستم اما کسی نشنید بعد از چند دقیقه بیهوش شدم"

از زبان سانست:" بچه ها توایلایت فکر میکنه من برگشتم اکواستریا اما نرفتم بیاین سو.... رینبودش:چیشد سانست؟. ریتی:آه من که به این چیزا اهمیت نمیدم اما واقعا یه جوری شدی. من:اون کیسه رو نگاه کنید؛به نظر خیلی سنگین میاد؛اونا مشکوکن کی میاد بریم دنبالشون؟. همه باهم:من.

تو راه کلی سوال برام پیش اومد:اون کیه؟چرا اون کیسه سنگین رو با خودش میبره؟تو اون کیسه چیه؟... رینبودش:اینجوری نمیشه خیلی ازمون دوره نمیتونیم بهش برسیم. اپل جک:راست میگه. همه به ریتی نگاه میکردیم. ریتی:چیه؟چرا همه به من نگاه میکنین؟

فلاتر شای:به نظرم این حرف همه است منظور من اینه که یه ماشین بساز. همه باهم:آره منظور ماهم همینه. ریتی یه ماشین ساخت.

" از زبان توایلایت:" من تو بیمارستان بودم که یک دفعه چشمم به کسی که من رو دزدیده بود افتاد ازش پرسیدم:تو کی هستی؟از من چی میخوای؟چرا من رو دزدیدی؟. اون با صدای عجیبی گفت:من تیمبر هستم مطمئنم تو اردو هم رو دیدیم. من:من تاحالا تو رو ندیدم. تیمبر:من از تو چیزی نمیخوام نمیخواستم بترسونمت یا حالت رو بد کنم چون میدونستم تو کتاب خونه جای خوبی نیست تو رو دزدیدم که بهت بگم دوست دارم. من:ها؟چی؟. تیمبر:درست شنیدی من دوست دارم. من:حالا که اینطور شد؛من دوست دارم ت

تیمبر

دوستان ببخشید قطعش کردم میخواستم بگم به زودی پارت دو رو هم حتما حتما مینویسم

چه خوشتون اومد چه نیومد نظر بدین ممنونم

به تست های دیگم سر بزنید

بای بای