
دیگه چیکار کنم که وقتمو بگیره 😑 😐 😅 💔 😈 اهان فهمیدم 😍 😍 تاکسی گرفتم و رفتم سمت بزرگترین کتابخونه 😍 😍 🤩 😐 💔 اونجا جای مورد علاقم بود 😍 😍 😐 💔 ( بچه ها سرم داره از سر درد میپوکه 😣 😣 😖 😖) همیشه میرفتم اونجا و کتاب میخوندم یا قرض میگرفتم 😍 😍 📚 📚 📖 همیشه حداقل ۱۰ تا یا بیشتر میخوندم تازه رمانم بودن 📚 📚 📚 😍 یعنی یه بار نشد کمتر ۵ تا بر ندارم 😍 📚 😍 با صدای راننده به خودم اومدم گفت : ( خانم رسیدیم 😊 😊 😁 ) کرایه رو دادم و از ماشین پیاده شدم 🚕 📚 😍 😐 💔 به کتاب خونه یه نگاهی کردم 📚 😍 😐 💔 نگاهمو دادم به در تاکسی و درش رو بستم 🚖 🚪 😐 💔 تاکسی رفت دوباره نگاهمو دادم به کتاب خونه 😏 😏 😐 💔 زیر چشمی به تاکسی که کوک باهاش اومد و هنوز توش بود نگاه کردم 😏 😏 🚖 ( دقیقا چرا منم دارم پوزخند میزنممممم 😐 💔 🔪 🔪 🔪 لبخند نه ها پوز خند 😐 💔 🔪 🔪 ) هه فکر کرده هنوز نفهمیدم 😏 😐 💔 🔪 🚖 رفتم تو کتابخونه 😍 😍 😍 📚 صاحب کتابخونه گفت : ( اااِ 😳 😳 سلام ا/ت اومدی؟ 😍 😍 😊 ) ( بگم صاحب کتابخونه زنه این استیکرا 😍 😍 معنیش این نیست که عاشق ا/ت شده 😐 😐 💔 🔪 اصن چرا من توضیح میدم 😐 🔪 💔 ) گفتم : ( سلام اجوما 😊 😊 ) اجوما گفت : ( ایندفعه چند تا کتاب ؟ 😂 😊 ) ساعت موبایلم رو دیدم 😐 💔 🔪 ساعت ۹:۵۰ بود 😐 😐 💔 🔪 گفتم : ( چون ۴۰ دقیقه وقت دارم ۵ تا کتاب 😊 😍 😍 📚 ) گفت : ( چجوری تو ۴۰ دقیقه میخوای ۵ تا کتاب بخونی 😐 💔 😂 ) گفتم : ( اجوما انگار منو نمیشناسیدا 😐 💔 😂 من که از بچگی اینجام چجوری سرعت خوندن منو نمیدونین 💔 😐 😂 ) گفت : ( یه بار تو مسابقه کتاب خوانی شرکت کن مطمئنم میبری 😐 😊 😂 😊 ) گفتم : ( کی مسابقه هست ؟ 😍 😍 😐 💔 ) اجوما گفت : ( همین حالا یه مسابقه هست 😊 😊 😍 😍 یه نفر ثبت نام کرده منتظر حریفه 😊 😊 😍 میخوای اسمتو بنویسم ؟ ) گفتم : ( باشه بنویسین دیگه هرچی بادا باد 😐 💔 😊 😍 ) اونم یه خنده ریز کرد و توی کامپیوتر اسمم رو نوشت 😐 💔 😍 😐 دوباره هم میگم هرچی بادا باد 😐 💔 😏 😐
گفت : ( اسم حریفت سوهوئه 😊 😊 😅 😊 ) گفتم : ( اها سوهو 😊 😊 وایسا ببینم سوهو 😳 😳 😳 ) تازه حرفش رو حزم کردم 😳 😳 یاد یه چیزی افتادم 🔪 😳 😖 😑 💔 نکنه همون سوهو ؟ 😑 🔪 💔 😑 ولش کن اگه همون باشه شکستش میدم 😏 😏 😐 💔 و انتقامم رو میگیرم 😏 😐 💔 🔪 خل شدم رفت 😐 💔 🔪 😑 گفتم : ( کجا محل برگزاری مسابقاته ؟ 😊 😏 💔 🔪 ) گفت : ( دنبالم بیا 😊 😅 😊 😅 ) و به قسمت کتاب های تاریخی رفت 😐 💔 🔪 😑 ( بچه ها اگه اشتباهی ادبی نوشتم به خاطر اینه که درس ها شروع شده و منم اینقدر تو فارسی ادبی نوشتم که دیگه ...... 😐 💔 😑 🔪 پس اگه اونجوری نوشتم معذرت می خواهم 😐 🔪 😑 💔 بیا مثل همین الان 😑 💔 🔪 😐 ) منم دنبالش راه افتادم 😐 💔 🔪 رسیدیم به یه میز و دوتا صندلی که دوتا صندلی ها رو به روی هم دیگه بودن 🪑 🪑 🔪 📚 روی یکی از صندلی ها یه نفر نشسته بود 🪑 😐 🔪 💔 بله همون سوهوئه 😏 💔 🔪 😑 ساعتو نگاه کردم ۱۰ بود 😐 🔪 😑 💔 ( بچه ها الان اهنگ seesaw شوگا رو بزارین 😍 😍 😊 😁 منم دارم با اون گوش میدم و مینویسم 💔 😍 😍 😐 ) رفتم رو اون یکی صندلی نشستم 😐 💔 🔪 😑 😏 سوهو با تعجب به من نگاه کرد 😐 😑 💔 🔪 بزنم بشش چاقو بره چشش ؟ 😑 💔 🔪 🔪 اینقدر بهم زل زدم تموم شدم 😑 😐 💔 🔪 گفتم : ( تموم شدم 😑 😐 💔 🔪 ) ( حالا اهنگ N.O رو بزارین 😍 😍 ) تازه به خودش اومد 💔 🔪 😐 😑 اجوما گفت : ( 😊 خب بچه ها یه کتاب میدم به دوتاتون 😊 بعد وقتی خوندینش من بهتون یه برگه سوال میدم بعد شما باید جواب بدین 😊 😊 📚 📓 ) یه نگاه زیر زیرکی به کوک کردم 😏 😏 این بچه خیلی خنگه 😏 💔 🔪 😑 یه ربع بعد : سوهو گفت : ( نهههههههههههههههههههههه 😭 😭 😭 ) گفتم : ( باید باختو قبول کنی 😂 😂 😏 😂 ) ( every body saw no 🤣 🤭 ) ( حالا اپیفانی جینو 😍😍😍 ) مغرور شدم 😍 😍 😍 سوهو گفت : ( یه بار دیگه 😭 😭 ) ساعتم رو نگاه کردم ⌚ ⌚ ۱۰:۱۵ بود 😏 😏 گفتم : ( متاسفم قرار دارم باید برم 😏 😏 😂 🤭 )
از زبان کوک : ( قبلش بگم اهنگ فیک لاو رو بزارین 🤭 😊 😐 💔 ) ا........ا/.......ت گفت : ( متاسفم قرار دارم باید برم 😏 😏 😂 🤭 ) ا......اون قرار داره 😳 😤 😠 😡 عصبانیت تو صورتم و رگ هام موج میزد 😡 😤 😡 😠 ( از دست شما ها صدام گرفت 😐 😑 💔 هر وقت اهنگ پیشنهاد میکنم خودمم گوش میدم و باهاش میخونم الان صدام گرفت 💔 😐 😑 🔪 خب چون اهنگ من تموم شد شما ها هم اهنگ 🎼 🎵 🎶 im fine رو بزارین 😐 💔 😑 عرررر تائو داره میخونههههه 😍 😍 😍 😍 😍 تو اهنگ im fine نه توی اهنگ Hello , Hello 😍 😍 ) ولش کن من خوبم 😮💨 💨 😮💨 دم باز دم باز دم حالا بیرون 😮💨 💔 😑 😐 ( تاحالا دقت کردین باز دم یعنی دوباره دم ؟ 😂 🤣 😐 💔 ) از زبان ا/ت : وا 😐 💔 چرا یهو اهنگ im fine پخش شد 😐 💔 🔪 😳 یعنی کی حالش بده ؟ 🙄 😳 💔 نویسندهههههههه 😐 💔 😑 🔪 🔪 ( من : صد بار گفتم بگو مارال 😑 😑 🔪 💔 ا/ت : خب حالا 😑 💔 😐 میشه اهنگ my univers رو بزاری؟ 🙄 😊 😊 🥺 من : چون خودمم حوسشو کردم باش 😐 😑 💔 🔪 ) های حال و هوا اینجا عوض شد 😮💨 😐 💔 🔪 ( بچه ها احساس میکنم از تائو متنفر شدم 😤 😠 😒 چون یه حرفی توی موزیک ویدئو ی بلک اند وایتش پیدا کردم 😒 😠 😤 نمیدونم چرا اما این حرف توی آهنگی که دانلود کردم نبود خیلیم دقت کردم 😤 😠 😒 دوتا حرف بد توی موزیک ویدئوش بود البته یکیش خیلی بد نبود اما اون یکی 😮💨 😤 😠 😒 اما هرکاری میکنم بازم نمیتونم طرفدارش نباشم 😑 😒 💔 🔪 ) خب کجا بودم 😑 🔪 💔 😐 اهان یادم اومد 😊 😐 💔 از کتابخونه اومدم بیرون 😐 💔 یه تاکسی گرفتم و سوارش شدم 🚕 🚖 😐 💔 بهش آدرس کافه ی استار رو دادم 😐 💔 😑 🚖 ۴۵ دقیقه بعد : راننده گفت : ( خانم رسیدیم 😊 🤑 🤑 💸 ) بهش پولو دادم و پیاده شدم ساعتمو ⌚ ⌚ نگاه کردم ۱۱:۰۰ بود 😐 💔 😁 😑 چه قدر من وقت شناسم 😑 😐 😁 💔
از زبان کوک : ( قبلش بگم اهنگ فیک لاو رو بزارین 🤭 😊 😐 💔 ) ا........ا/.......ت گفت : ( متاسفم قرار دارم باید برم 😏 😏 😂 🤭 ) ا......اون قرار داره 😳 😤 😠 😡 عصبانیت تو صورتم و رگ هام موج میزد 😡 😤 😡 😠 ( از دست شما ها صدام گرفت 😐 😑 💔 هر وقت اهنگ پیشنهاد میکنم خودمم گوش میدم و باهاش میخونم الان صدام گرفت 💔 😐 😑 🔪 خب چون اهنگ من تموم شد شما ها هم اهنگ 🎼 🎵 🎶 im fine رو بزارین 😐 💔 😑 عرررر تائو داره میخونههههه 😍 😍 😍 😍 😍 تو اهنگ im fine نه توی اهنگ Hello , Hello 😍 😍 ) ولش کن من خوبم 😮💨 💨 😮💨 دم باز دم باز دم حالا بیرون 😮💨 💔 😑 😐 ( تاحالا دقت کردین باز دم یعنی دوباره دم ؟ 😂 🤣 😐 💔 ) از زبان ا/ت : وا 😐 💔 چرا یهو اهنگ im fine پخش شد 😐 💔 🔪 😳 یعنی کی حالش بده ؟ 🙄 😳 💔 نویسندهههههههه 😐 💔 😑 🔪 🔪 ( من : صد بار گفتم بگو مارال 😑 😑 🔪 💔 ا/ت : خب حالا 😑 💔 😐 میشه اهنگ my univers رو بزاری؟ 🙄 😊 😊 🥺 من : چون خودمم حوسشو کردم باش 😐 😑 💔 🔪 ) های حال و هوا اینجا عوض شد 😮💨 😐 💔 🔪 ( بچه ها احساس میکنم از تائو متنفر شدم 😤 😠 😒 چون یه حرفی توی موزیک ویدئو ی بلک اند وایتش پیدا کردم 😒 😠 😤 نمیدونم چرا اما این حرف توی آهنگی که دانلود کردم نبود خیلیم دقت کردم 😤 😠 😒 دوتا حرف بد توی موزیک ویدئوش بود البته یکیش خیلی بد نبود اما اون یکی 😮💨 😤 😠 😒 اما هرکاری میکنم بازم نمیتونم طرفدارش نباشم 😑 😒 💔 🔪 ) خب کجا بودم 😑 🔪 💔 😐 اهان یادم اومد 😊 😐 💔 از کتابخونه اومدم بیرون 😐 💔 یه تاکسی گرفتم و سوارش شدم 🚕 🚖 😐 💔 بهش آدرس کافه ی استار رو دادم 😐 💔 😑 🚖 ۴۵ دقیقه بعد : راننده گفت : ( خانم رسیدیم 😊 🤑 🤑 💸 ) بهش پولو دادم و پیاده شدم ساعتمو ⌚ ⌚ نگاه کردم ۱۱:۰۰ بود 😐 💔 😁 😑 چه قدر من وقت شناسم 😑 😐 😁 💔
رفتم تو کافه ☕ ☕ چشم چرخوندم تا تائو رو پیدا کنم 🧐 🤓 😎 😊 نیست . . . . . نیست . . . . . . . . اهان پیداش کردم 😑 🤓 😎 😁 رفتم بالا سرش 😎 🤓 😊 💔 سرش تو گوشیش بود 😑 😐 💔 🔪 وقتی رفتم بالا سرش گفتم : ( سفارشتون چیه آقا 😊 🔪 😊 🔪 ) گفت : ( من که سفارش دادم 😐 🙄 ) سرشو گرفت بالا 😐 🔪 😑 💔 یه لبخند ملیح زدم 😐 🔪 😑 💔 اونم واکنشش این بود 😳 😅 😅 گفت : ( سلام ا/ت خوبی ؟ 😅 😅 😅 😅 ) نشستم و گفتم : ( ممنون 😑 💔 😐 🔪 ) ادامه دادم : ( خب چیکارم داشتی ؟ 😊 😑 😐 🔪 ) گفت : ( اول یه چیزی سفارش بده 😅 😅 😁 🙄 ) منو رو داد دستم 😐 💔 🔪 🙄 😑 گارسون رو صدا زدم 😅 گارسون اومد و گفت : ( سفارشتون چیه 😊 😊 😊 😅 ؟ ؟ ؟ ؟ ) گفتم : ( یه دونه چیزبرگر 🍔 🍔 و بستنی اسکوپی 🍨 🍨 ) همون موقع سفارش تائو رو اوردن 😐 🔪 💔 😑 دونات سفارش داده بود 🍩 🍩 😐 😑 💔 گارسون رفت 😑 💔 😐 👩🍳 تائو گفت : ( چجوری اینقدر میخوری اما چاق نمیشی 😐 💔 😑 😳 ) گفتم : ( اولا 1⃣ 1⃣ همونجور که تو نمیشی 💔 🤣 😂 😐 دوما 2️⃣ 2️⃣ چیز برگر برا خودم نیس 😑 😐 💔 🔪 ) با تعجب گفت : ( پس برای کیه 😳 😳 😳 😳 ؟ ؟ ؟ ؟ ) به بیرون مغازه نگاه کردم 😐 😑 💔 🔪 دوباره رومو به تائو دادم 😑 💔 😐 گفتم : ( معرفی میکنم تعقیب کننده من کوک 😐 💔 😑 🔪 ) تا اومد بیرونو نگاه کنه گفتم : ( نگاهش نکن باهوشه میفهمه 😑 💔 😐 🔪 ) یهو یه بچه گدا دیدم که اومد توی مغازه 😳 🥺 🥺 🥺 انگار گشنش بود اما پول نداشت چیزی بخره 🥺 🥺 🥺 🥺 رفتم پیشش 🥺 🥺 گفتم : ( گشنته کوچولو ؟ 🥺 🥺 🥺 ) اروم گفت : ( بله 😕 😟 ) گفتم : ( چی میخوای بگو برات سفارش بدم 🥺 🥺 😊 😊 ) گفت : ( واقعاااااا ؟ ؟ ؟ 😃 😍 🤩 😍 ) گفتم : ( اره واقعا 😄 😄 😁 😁 ) چیزایی که میخواست رو سفارش دادم خودمم پولشو دادم 😁 😆 😅 😄 دوباره رفتم سر میز 😐 💔 عرررر بستنیم رو آورده بودن 😍 😍 😍 😍 تائو گفت : ( انگار به بستنی علاقه شدیدی داری 😁 😄 😂 🤣 ) گفتم : ( اره خیلی دوست دارم 😍 😍 😍 😍 ) ( بستنیو خیلی دوست داره ها نه تائو 😐 💔 😑 💔 گفتم بگم قاطی نکنین 😁 😄 😁 😄 )
گفتم : ( خب چی میخواستی بگی ؟ 😊 😑 😐 💔 ) گفت : ( خب ببین کمپانی من 😄 😁 که کمپانی بیگ هیته 😄 😁 میخواد برای من یه همکار که هم رقص و هم صداش خوب باشه انتخاب کنه 😄 😁 یه امتحان برگزار کرده 😁 😄 میخواستم بگم میشه توش شرکت کنی ؟ 😊 🥺 😄 😁 ) گفتم : ( اممممممممممم 😐 😕 😕 باشه 😁 😄 😁 😄 ) گفت : ( ممنوننننننننممممم 😍 😍 😍 😍 ) تا اومدم بگم خواهش میکنم 😐 🥺 🥺 🥺 بچه کوچولو ئه اومد سر میز ما 🥺 🥺 😍 😍 گفت : ( خانم برای اینکه برای من غذا خریدین یه کار به من بگین تا براتون انجام بدم 😅 😅 😅 😅 ) گفتم : ( نه نیازی نیست 😁 😄 😁 😄 ) گفت : ( لطفااااااا 🥺 🥺 🥺 🥺 ) گفتم : ( خب ببین . . . . . . ) و بهش نقشه رو گفتم 😈 😈 😈 😈 گفت : ( باشه 😈 😅 😈 😅 ) و از مغازه رفت بیرون 😈 😈 😏 😈 تائو گفت : ( کوک بدبخت 😐 💔 😐 💔 ) گفتم : ( میخواست تعقیبم نکنه 😐 💔 😐 💔 ) گفت : ( اینم حرفیه 😐 💔 😐 💔 ) ( خب از این حرفا فهمیدیم نقشه برای کوکه 😁 😁 😁 😁 ) از زبان کوک : این چرا از مغازه نمیاد بیرون 😑 😑 😑 💔 💔 💔 🔪 🔪 🔪 به دیوار تکیه دادم و اروم اروم نشستم زمین 😑 💔 😑 🔪 صدای یه بچه کوچیک از بالا سرم اومد 😐 💔 🔪 😑 که گفت : ( عمو آدامس نداری ؟ 🥺 🥺 🥺 🥺 ) گفتم : ( نه ندارم برو 😑 💔 🔪 😐 ) گفت : ( عموی خسیس 😑 😑 😑 😑 ) و صدای رفتنش اومد 😑 😑 😑 😑 تازه حرفش رو حزم کردم 😳 😳 😳 😳 اون به من گفت : ( عمو ؟ ) 😳 🔪 😳 🔪 من که فقط یه کم از اون بزرگترم 😳 😑 🔪 😳 از زبان ا/ت : سوجون اومد بهم گفت : ( ا/ت کارو تموم کردم 😁 😁 😁 😁 ) گفتم : ( ممنون 🥺 😅 🥺 😍 ) رو به تائو گفتم : ( خب دیگه من میرم 😁 😁 😁 😁 ) گفت : ( باشه بای 😁 😁 😁 😁 ) گفتم : ( بای 😁 😐 💔 🔪 ) چیزبرگر رو برداشتم و رفتم پیش کوک🐰 🍪 🐇 🍪 توی فکر حرفای سوجون بود 😐💔 🤣 😂 خدا من کرم ریز کی بودم ؟ 😐 💔 😐 💔
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عررر سه بار داستانم رد شد 😐🖐🤩 بچه ها اینو میدونین که هر چقدر دوستانتون عالی تر باشه رد میشه ؟ 😐😁👏😂
بچه ها اگه پروفایل به ..... بره شماها رو میکشم 😐😑
بچه ها پارت بعد حذف شد 😐👏 اینکه +۱۸ نبود 😐👏🖐 حسود هرگز نیاسود 😐
عالی بود دیگه خوب چیزی ندارم بگم ذهنم مشغول درسه فقط شبا میام تستچی که کل درس و مشقام تموم شده باشه بعضی وقتا هم نمیام چون درسا تموم نمیشه لذت بخشه که بیا اینجا و داستان بخونم یکم به ذهنم استراحت میدم فقط میخواستم ازت تشکر کنم اگه شما ها تو تستچی نبودین من چیکار میکردم واقعا ممنونم که ماهارو سرگرم میکنید
خواهش میکنم 😁🖐البته برا خودمم سرگرمیه😁🖐😐