🖤 زندگی اینه 🖤 p8

از زبان مرینت : بیدار شدم دیدم توی بیمارستانم هیچی یادم نمیاد نمیدونم چرا اینجام اینجا چه خبره 😓سمت راست رو نگاه کردم دیدم لوکا کنارم خوابش برده ♥️

نخواستم بیدارش کنم 😻 زیاد حرف نزدم که یه وقت بیدار نشه ..... ولی یه چیزایی یادم میاد فقط توهین های لوکا رو یادم میاد 😓😔😔

🕦⏳چند ساعت بعد ⏳🕦 لوکا : مرینت بیدار شدی چه خوب 😍خداراشکر الان خوبی مگه نه 🥺🥺🥺🥺♥️♥️♥️

مرینت : از اتاقم برو بیرون 🕳️ لوکا : مرینت خواهش میکنم 🥺اینطوری نکن 😔 مرینت : لوکا دوباره نمیگم برو بیرون 🕳️ لوکا : نمی‌رم 💔

مرینت : برو گمشو بیرون 🤯😡 لوکا : گفتم نمی‌رم 💔 مرینت : مگه نگفتی من ارزش دوست داشتن تو رو ندارم مگه نگفتی لیاقت ندارم پس به حرفت عمل کن 💔گمشو بیرون 💔

لوکا : مرینت من به حرفی میزنم 💔تو جدی نگیر😿بیا فراموشش کنیم مرینت عزیزم ♥️ مرینت : اسم منو به اون زبونت نیاز برووووو بیرون 🤯 لوکا: مرینت آروم باش زربان قلب داره میاد پایین 😥😥