9 اسلاید صحیح/غلط توسط: Stella انتشار: 3 سال پیش 316 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
بچه ها دارم برای بار دوم میزارم دفعه قبل دلیل ناظر سم نبود اسید بود نوشته بود من از هری پاتر بدم میاد خیالبافیه تو هم .........ای دیگه نساز اینم عدم تایید میزنم یعنی من و میترا تا چهار ساعت تو کما بودیم
اول بالا رو بخون یکم حرص بخور
سابرینا هادسون:⭐Sarina⭐
هانا ریدل:💚HANA💚
اسکارلت مالفوی:Nilamalfoy
لیندا پاتر:Potter
کتی نات:کتی مالفوی
کاتیا لسترنج:آندورمیدا
امیلیا ریدل:Emilia
هلن پاتر:Hana
رزی جکسون:یاسی
جسیکا براون:emma
ژینا بلک:Delta
کلی ریدل:🖤Nary🤍
لورا اسنیپ:Kamelia
آنا اسمیتی:این یکی افتخاری هست کسی نداده ازم خواسته بزارم. ولی الف هست
سارا ریدل:خودمم
خب داستان از عمارت ریدل شروع میشه(یعنی عمارت مادر و پدر سارا)
از زبان امیلیا:تا جایی که یادم میومد ما تو خونه عمو زندگی میکنیم من و هانا و کلی و متیو و تام(تام ریدل تو این داستان پسر ولدرموته)عمو تیم میگفت که بابا و مامان برمیگردن و کل هاگوارتز مال ما میشه.تام دو سال بود که به هاگوارتز میرفت و متیو ۱ سال و طبق محاسبات من امشب که بخوابیم فردا باید برای من و هانا و سارا نامه هاگوارتز اومده باشع رفتم تو اتاق هانا و سارا خواب بودن اومدم نشستم رو تخت و ساعت ۲ شب بود که هانا گفت:(خوابت نمیبره.)-نع خیلی هیجان دارم شما خوب خوابیدین. سارا در حالی که چشماش بسته بود گفت:(کی گفته)-اگر هر دو بیدارین پس چرا پا نمیشین. ه:سوال خوبی بود هر دو پاشدن کلی در حالی که سعی میکرد گریشو قایم کنه با بغض گفت:(کاش منم میتونستم بیام هاگوارتز)-سال دیگه تو هم میای.ک:من میخوام الان بیام.-کلی تو هنوز کوچولویی ک:شب بخیر.
اون شب تا صبح با سارا و هانا چرت و پرت گفتیم. یکهو هانا گفت:(یک جغد داره میاد.) یک جغد قهوه ای تپل بود پنجره رو باز کردیم در حال پرواز بود که گرفتیم و آوردیمش تو کلی ب.غ.ل.ش کردیم سه تا نامه داشت برای من و سارا و هانا. جیغ زنون رفتیم پایین خاله آنجلا و عمو تیم داشتن صبحانه رو آماده میکردن(یعنی میز رو میچیدن)رفتیم و همه چیز رو گفتیم تام و متیو هم اومدن هانا با جیغ رو به تام گفت:(بگو چیشده برامون نامه هاگوارتز اومده.)-پدر مادرت جادوگرن انتظار داشتی نیاد.ه:بی ذوق ضد حال ت:😝 متیو گفت:برای من نیومده؟ همه🙄😐😑م:چیه خاله آنجلا:تو امسال سال دومی م:آره راست میگینا🤭 کلی هم اومد و گفت:خاله میشه منم برم هاگوارتز خاله آنجلا:سال دیگه حتما😊
بعد از صبحونه عمو گفت که بریم تو اتاقش همگی رفتیم از تو گاو صندوق یک صندوق کوچیکتر در آوردکه با طلسم خاصی بسته شده بود بازش کرد. چند تا وسیله قدیمی و درب و داغون و یک مار گنده که نمیدونم از کجاش دراومد از توش در آورد و گفت:(بچه ها باید به بهترین شکل ممکن از اینا مراقبت کنین چون جان پیچ های پدرتون هستن جان پیچ یعنی مقداری از عمر خودشونو تو یک وسیله بزارن.)دفترچه رو به تام داد بعد به متیو گفت:(این گردنبند سالازار اسلیترین هست خوب ازش مراقبت کن.هانا ناگینی مال تو چون میتونی به زبون مار ها حرف بزنی این حلقه هم مال تو امیلیا.)بعد رو به کلی گفت:(به نظر میتونی از جان پیچ مربوط بهت محافظت کنی؟)ک:بله عمو:پس این جام هم مال تو. بعد رو به سارا گفت:( یک جان پیچ تو هاگوارتز جاش امنه تو باید اونو بیاری و البته یک وسیله کار آمد و سازگار با روحیه تو.) یک سنجاب بهش داد و گفت که میتونه کمکش کنه
عکس صندوق👆
بعد همگی حاظر شدیم و رفتیم کوچه دیاگون ها من یک گربه خوشگل خریدم تام یک جغد داشت متیو هم یک وزغ سارا هم سنجاب و هانا ناگینی بعد رفتیم که چوب دستی بخریم
چوب دستی هانا چوب گردو و مغز موی تکشاخ بود یهو یکی از پشت سر خاله آنجلا گفت:(مهمون نمیخوای آنجلا)خاله آنجلا با تعجب برگشت بعد با تعجب و خوشحال گفت:(نارسیسا تو اینجا چکار میکنی.) بعد همدیگه رو بغل کردن. آها حالا شناختم خاله نارسیسا بود خیلی وقته ندیدمش اونا هم باید دراکو و اسکارلت باشن عمو تیم هم با آقای مالفوی حرف میزد آقای مالفوی به یک خانم و آقا و یک دختر همسن و سال ما اشاره کرد و گفت:(معرفی میکنم خواهرم و همسر و دخترش.)-خیلی خوشبختم-منم همینطور آقای ریدل. ما بچه ها سرگرم حرف زدن بودیم چوب دستی من چوب خاص و پر ققنوس بود چوب دستی دختر عمه دراکو که اسمش کتی بود هم رگ قلب تسترال و چوب ساقه گل رز مال سارا شد موی تک شاخ و چوب درخت بلوط .تشکر کردیم و رفتیم خونه خاله آنجلا خاله نارسیسا و مامان کتی با هم قرار گذاشتن فردا همه با هم بریم سکو نه و سه چهارم فردا صبح همه بیدار شدیم و تو سکو نه و سه چهارم اونجاهجدیگه رو دیدیم.
از زبان متیو بند کفشم باز بود وایسادم که ببندمش و بقیه متوجه نشدن و رفتن منم بلند شدم و دنبالشون دویدم که خوردم به یک دختره(قیافش:موهاش طلایی پوستش سفید چشماشم یک چیزی بین سبز آبی) اونم افتاد قبل از اینکه معذرت خواهی کنم یک آقایی از پشت ردام گرفت و با اعصبانیت گف۰ت:(بهت یاد ندادن جلوی پاتو نگاه کنی)بعد تام بدو بدو اومد سمتم و گفت:(هی آقا ولش کن چکارش داری قتل که نکرده.) آقاهه:تام!!-شما اسم منو از کجا میدونی بعد عمو تیم اومدم و قبل از اینکه چیزی بگه یک لبخند زد و گفت:(ریگولاس خیلی خوشحالم میبینمت.)بعدم با هم دست دادن. یک پسر موطلایی هم کمک دختره کرد که بلندشه عمو تیم گفت:(بچه ایشون آقای ریگولاس بلک پسر عمو خانم نارسیسا و بلاتریکس هستن اینا هم دختر و پسرشون جوزف و ژینا این خانم هم همسرشون کلر واتسون هستن.) با بچه هاشون دست دادیم. بعد تام یکی زد تو سرم م:هوی چته.ت:این به خاطر این بود که وقتی راه میری حواست به دور و ورت باشه که به دخترای محترم مثل خانم بلک نخوری(م.ن.ح.ر.ف.ا بیاین وسط 💃) بعد آقای بلک به ساعتش نگاه کرد و گفت:(تیم اگر میشه بچه ها رو ببر من و کلر باید بریم.) عمو تیم:باشه حتما خداحافظ آقای بلک:متشکرم خداحافظ بچه ها هاگوارتز خوش بگذره.
ژینا و جوزف:خداحافظ. بدو بدو رفتیم سمت قطار بعد از خداحافظی رفتیم کلی و اسکارلت هم خیلی ناراحت بودن سارا و امیلیا و هانا و دراکو و کتی هم رفته بودن تو ما هم رفتیم.
از زبان تام:رفتیم داخل و بلخره کوپه بچه ها رو پیدا کردیم و با بدترین اتفاق زندگی مواجه شدم جوآنا هم اونجا بود(جوآنا امسال سال دومی و ع.ا.ش.ق تامه) با دیدن من با اون صدای جیغی م.ز.خ.ر.ف.ش گفت:(اووو تام بلخره اومدی)-سلام خانم ویلسون. یکم بهش بر خورد متیو و جوزف که سرشونو انداختن پایین و رفتن نشستن منم به وایسادم که اول ژینا بره که جوآنا گفت:(اینجا برای دونفر جا نیست)-چرا اگر تو بری بیرون. با تعریفای من هانا از آویزون بودن جوآنا متنفر شده بود برای همین مصنوعی و برای مسخره کردنش خندید جوآنا هم با بغض رفت بیرون ژینا تشکر کرد و رفت نشست یک طرف من ومتیو و جوزف و امیلیا بودیم.یک طرف هم ژینا و سارا و کتی و هانا. از نگاه دراکو روی امیلیا حرصم گرفته بود اما چیزی نگفتم.
از زبان هری:با رون و یک پسر کره ای به نام کیم تهیونگ تو کوپه نشسته بودیم که یک دختره ای اومد و پرسید:(کوپه های دیگه پره میتونم اینجا بشینم؟)-آره حتما اومد نشست و گفت:(من جسیکا براون هستم.)-رون ویزلی+کیم تهیونگ-منم هری پ.....-میدونم تو کی هستی همه میدونن. بعد یک دختر دیگه اومدی در زد و اومد تو خودشو معرفی کرد و گفت سابرینا هادسون. بعدشم یک دختری به اسم لیندا اسکمندر. بعد یک دختره به اسم هرمیون اومد و گفت که پسری به اسم نویل وزغشو گم کرده. رون آروم تو گوشم گفت:(دقت کردی چقدر لیندا شبیه توعه.)-هیچم اینطور نیست. جسیکا هم حرف رون رو تایید کرد.
از زبان رزی:داشتم دنبال کوپه خالی میگشتم. تو یک کوپه رو نگاه کردم یک دختر و پسر مو طلایی. یک پسر موبلوند سه تا دختر مو مشکی یک دختر مو قهوه ای و دوتا پسر مو مشکی بودن. گفتم:(فکر کنم باید تو یک کوپه دیگه بشینم) دختر مو مشکیه که یک سنجاب هم رو سرش بود گفت:(نه پس بیا بشین رو پای من.) همشون زدن زیر خنده-واقعا که بعدم رفتم با یک دختر دیگه مواجه شدم.-سلام اسمت چیه+هلن -رزی جکسون فامیلت چیه؟+نمیدونم من پیش ماگلا کار میکردم و نمیدونم فامیلم چیه.-😲ولش کن بیا بریم کوپه خالی پیدا کنیم. بلخره یک کوپه پیدا کردیم که یک پسر کره ای به اسم جانگ کوک و فیلیپ اسکمندر و آیوی و سدریک دیگوری توش بودن فیلیپ گفت که پدر مادرشون از دست داده و داره با دختر خونده پدر بزرگش لیندا اومده و الان دعواشون شده بعد از چند ساعت رسیدیم هاگوارتز.
از زبان هری:رفتیم تو سرسرا یک پسر موبلوند با یک لشکر آدم اومد جلو تا باهم دوست شه بعد رون رو مسخره کرد منم گفت باهاش دوست نمیشم. موقع گروه بندی شد مک:هرمیون گرنجر کلاه:گریفیندور/ مک:سابرینا هادسون کلاه: خیلی شجاعی گریفیندور/مک:کیم تهیونگ کلاه:گریفیندور/مک:هانا ریدل کلاه:دقیقا شبیه پدرتی اسلیترین/مک:لیندا اسکمندر کلاه:باید مثل پدرت بری تو گریفیندور.-پدرم؟-آره باید خودت متوجه بشی کیه./مک:کتی آدا نات کلاه:مثل تمام خاندانت اسلیترین/مک:امیلیا ریدل کلاه:تو به درد ریونگلاو میخوری اما نه اسلیترین/مک:دوشیزه هلن کلاه:تو هم مثل تمام خانوادت گریفیندور-میشه بیشتر بگی+نخیر خودت میفهمی/مک:رزی جکسون کلاه:کاملا مناسب هافلپاف./مک:ژینا بلک کلاه:تفاوت زیادی بین ظاهر و اخلاقت هست اسلیترین/مک:جوزف بلک کلاه:نه هوش نه شجاعت نه مهربونی اسلیترین /مک:سارا ریدل کلاه:با توجه به اینکه بی نهایت شبیه مادرتی و مادرت وقتی خواست بره تو ریونکلاو نزدیک بود مدرسه رو آتیش بزنه اسلیترین/مک:هری پاتر. کلاه:میتونی تو همه گروها باشی -اسلیترین نباشه اسلیترین نباشه.کلاه:اسلیترین نباشه اونا میتونن خیلی خوب کمکت کنن گریفیندور./مکی:جسیکا براون کلاه:تو ذاتا برای گریفیندور ساخته شدی./مک:رون ویزلی.ک:یک ویزلی دیگه میدونم با تو چکار کنم گریفیندور/مک:جانگ کوک ک:گریفیندور/مک:فیلیپ اسکمندر کلاه:گریفیندور/مک:آیوی دیگوری ک:هافلپاف/ویلیام کراوچ و بلخره تموم شد.
از زبان هانا:دامبلدور یک کوچولو سخنرانی کرد عذا ها ظاهر شد همه خیلی میخوردیم ولی تام اصلا اینجا نبود همس تو خط ژینا بود همه هم فهمیده بودیم اما هر دو خودشونو به اون راه میزدن. بعدش همگی رفتیم تو خوابگاها من و سارا و امیلیا و ژینا و کتی و جوآنا هم خوابگاهی بودیم. متیو و تام و جوزف و دراکو هم با هم. صبح همگی رفتیم
ناظر برای بار دوم میپرسم آیا به بنده وکالت میدهید این داستان رو منتشر کنم
لطفا لطفا و لطفا تایید کن خیلیا منتظرشن دیدی که هیچی نداشت
میدونم چرت بود اما قول میدم پارتای بعد بهتر باشه
9 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
15 لایک
بسی زیبا=\
مرسیی
لطفا پارت بعد را زود بزار😁🌹🌹
چشم دارم مینویسم
💖💖💖
گذاشتم تو صف بررسیه
هورااااااا🥳
خوب بید
جغد بدبختی که افتاده گیر اونا😂
خیلی خوب بید💕
آره واقعا
خیلی ممنون عخشم
سارای عزیز من وارد لیست پسرا بیان تو شدم و کامنت ها تو خوندم.باید بگم من توهمه چی باهات هم عقیده هستم😈👊🔫
عخش منی😘🥰
معلومه که هستم
کاربر عزرائیل تست فالوورا بیاین تو همون که میترا واسه مدتی که نبودم ساخته بود رو خونده میگه تو ۸ سالته😂😂
حالا یکی بیاد به این زبون نفهم حالی کنه
منتشر کن مهمه
😂😂😂😂خعلی هم غلط املایی داره.ازرائیل نه عزراعیل.خاورمیانس نه خوارمیانه
اصافه کردم به لیست😍😍😍😍
خیلی ممنون
منه بدبخت😐😂
تو هم میری هاگوارتز دیگه غر نزن مامان بابامو اذیت نکن تا مامان بابای خودت بیان 😂
داستانهای منتشر کن
هعیییی😐
عالی عالی عالی
فقط عزیزم من فامیلیم جکلسونه نه جکسون
خیلی ممنون
چشم من فکر کردم اشتباه تایپی بوده جکلسون نشنیده بودم درست مینویسم تو پارتای بعد
خیلی ممنونم عزیزم.
خیلی قشنگ بود😍
من کلاریس اسنیپ رو تا یه جایی خونده بودمش گزارشش کردن😑🔪
آره خودمم خیلی ناراحتشدم
میگم مگه من چشمم دو رنگ نبود اینجا یک نفر دیگه چشمش دو رنگه😅
نه چشمای ژینا دوتاش یک رنگه هردو سبز آبیه