12 اسلاید صحیح/غلط توسط: ꪑꫀꫝ𝕣ꪀꪮꪊડ انتشار: 3 سال پیش 40 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلاااامممم به عزیزانم 😗✌️ مح اومدممم با یک پارت دیگر و اسم جدید 😁👀 تا آخر آخر برو و چالش رو انجام بده 😉 عکس تست کای هست گفتم اون عکسه خوب نبود ولی این یکی قابل دیدنه اگه خوب دیده نمیشه بگین پارت بعد میزارمش دوباره 😎 ببخشید که دیر کردم سرم شلوغه درسام سنگینن و مدیرمون خیلی سختگیره😬💔 و برای اینکه از دلتون در بیارم زیاد نوشتم :)))))
بالا رو بخون 😗👆
خب همونطور که گفتم رفتم بوروتو دیدم اومدم 😁
آنچه گذشت : تونستممم🤩… همش با الکس تمرین میکردیم… 😂 مثل اینکه زیاد فیلم میبینی… جیغغغغغغغغغغغغغغ…پاشو، پاشو تنبلی نکن الان همه رو میکشه اون کوچه سگ 😐...اوففف مردم از خستگی این دختر کجا موند؟...چرا نیومدییی؟ نشستی داری برا من بیسکوییت میخوریی؟...الکس نشست روی مبل و کلارا با آب زخماشو درمان کرد 🙃
خب میریم به فردا صبح :
کلارا : صبح بخیر 😊
الکس : صبح بخیر 😴
الان سفره رو میچینم تو هم برو صورتتو بشور
الکس : باشه 🙂
الکس صورتشو میشوره و کلارا سفره رو میچینه و با هم میشینن سر سفره و صبحانه میخورن
کلارا : الکس
الکس : هوم؟
کلارا : میگم میشه یه چیزی ازت بخواـــــ
صدا : بووووومممممممم، جیغغغغغغغغغغغغغغ فراررررر ککنننیییییننننننننن
الکس : حمله شده 😕
کلارا : بدو باید بریم
کلارا و الکس میرن و ایکتیوسانتور رو جر مدن (عه لحجه گرفتم 😂 من از این به بعد برای کشتن هیولا ها مینویسم جر میدن حوصله ندارم هی بخش بخش کنم)
خلاصه بعد از جر دادن ایکتیوسانتوره الکس و کلارا میرن تا تمرین بکنن :)
از زبان کلارا : نتونستم بهش بگم 😞 باید یه فرصت خوب پیدا کنم تا بهش بگم 🙁
در طول تمرین حواسم سر جاش نبود برای همین آقا الکس جِرَم داد 😐💔
خلاصه خسته و کوفته برگشتیم خونه
از زبان الکس :
بعد از اینکه ایکتیوسانتور رو شکست دادیم من به کلارا پیشنهاد دادم که بریم و تمرین کنیم… ولی تمرین جالبی نبود 😐💔 این چند روز کلارا همش در حال فکر کردنه و امروز هم از همه بیشتر اینجوری بود 🤔 یعنی چه چیزی فکرشو مشغول کرده؟ بهتره امشب ازش بپرسم 🙃
شب :
با کلارا میز شام رو چیدیم و نشستیم و شروع کردیم به غذا خوردن…
ولی با خودم گفتم الان بهترین موقع برای پرسیدنه
الکس : کلارا؟
کلارا : بله
الکس : این چند روزه فکرت مشغوله… اتفاقی افتاده؟
کلارا : راستش صبح…
الکس : (تو ذهنش) صبر کن ببینم راستم کلارا صبح میخواست یه چیزی بهم بگه ولی حمله شد و بعدشم رفتیم تمرین و…
الکس: پس مربوط به اون مسئله صبحیه
کلارا : آره
الکس : خب بهم بگو میشنوم…
کلارا : راستش الکس میخواستم بهت بگم… بگم که… می.. خوام خواهر… و براد.. رم.. رو.. پی..پیدا.. کنم
الکس : دلت براشون تنگ شده؟
کلارا: آره و حتما تو هم دلت برای خواهرت تنگ شده… میگم نظرت چیه بریم و پیداشون کنیم… بریم و دلیل بودنمون در اینجا رو پیدا کنیم… نظرت چیه؟
الکس : خب اگه ما از اینجا بریم… پس کی از اینجا مواظبت میکنه؟
کلارا : شوالیه ها… قبل از اینکه ما بیایم شوالیه ها از اینجا مواظبت میکردن… الانم میشه همون آش و همون کاسه…
الکس : باشه… در موردش فکر میکنم 🙂
کلارا : ممنون 🙂
خسته شدم چیزی هم دیگه به مغزم نمیرسه بقیش رو بعدا میزارم بزا یکم استراحت کنم 😁
الان یک هفته گذشته و الکس هنوز به من جوابی نداده 😐💔
به هر حال الانم داریم میریم تمرین کنیم نمیدونم الکس چه گیری داده همش تمرین کنیم من میخوام به جای این کارا برم بگردم 🙁💔
بعد از تمرین :
الکس رو صدا زدم و رفتیم عصرونه خوردیم 😋
کلارا : اوففففف الکس 😡
الکس : چ.. چی شده؟ 😥(با حالت ترس)
کلارا : من منتظرماااااا😡
الکس : منتظر چی؟ 😥(بازم با حالت ترس😂)
کلارا : یاااااا تو منو یک هفته منتظر گذاشتی و حالا میگی منتظر چی هستم؟ 😡 بابا جوابم چی شد؟ میریم یا نه؟ 😑
الکس : آها اون 😲 راستش فکر کردم یکم دیر تر بریم
کلارا : مثلا چقدر؟
الکس : دو.. دوهفته 😓(بچم اینجا رو هم با استرس فراوان و ترس میگه 😂)
کلارا : 😑😑😑 (اول اینجوری نگاش کرد) خبببب باشه 😊 اخجووونننننن 🤩
الکس : هوو 😓(نفس راحت کشیدن 😐😂💔 من اینجا با همه توضیحات براتون میگم میخوام یه جوری مثل فیلم باشه که دارین فیلم میبینین)
(خبببب یه سری توضیحات… من راستش برای اینکه بخوام همه چیز رو با توضیحات بهتون بگم باید برای صحنه های جنگ هم بگم دیگه پس اگه دیر اومد مقصر من نیستم 1_دیر منتشر شده 2_ من به هر حال باید برای داستانم تحقیق کنم و سر صحنه های جنگی هم باید برم اول یه سری فیلم راجب جنگیدن ببینم بعد میام برای شما مینویسم پس لطفا جرم ندین 😓😁 و یه چیز دیگه …
خوشم میاد اذیتتون میکنم پارازیت ميندازم 😁😂)
از زبان الکس :
وای بدبخت شدم فقط دوهفته چرا گفتم دوهفته؟ اَه حالا از این به بعد باید بهش سخت تر بگیرم و تمرینات رو فشرده تر کنم 😓
تازه هنوز برای اون چیز آماده نشدم و باید وسایل سفر رو هم آماده کنم. ولی میتونم برای لوازم سفر یکم وقت بگیرم به هر حال بعدا کلارا میفهمه و اون موقع درک میکنه 🙁
(حتما الان دارین با خودتون میگین اون چیز چیه و کلارا چی رو درک میکنه… خب من نمیگم و شما رو با این سوال تنها میزارم 😊😁 بیشور یا هر فوش دیگه ای هم خودتی 😑😐)
از زبان کلارا :
آلان دارم میرم سمت دریاچه :)
وقتی فهمیدم قراره اون اتفاق بیوفته مجبور شدم برم و خودمو خالی کنم (بعدا میگم چی شده)
…
به دریاچه رسیدم و آروم زرهم رو در آوردم و پاهام رو توی آب گذاشتم و آروم به عمق دریاچه رفتم… دیگه به عمیق ترین سطح دریاچه رسیدم بودم… به دلیل اینکه من شمشیرزن آب هستم با آب رابطه خوبی دارم و میتونم بگم من به جورایی از آب هستم… منو آب با هم پیوند خوردیم… شروع کردم و تمام خاطراتم رو توی آب مرور کردم… آروم آروم احساساتم ازم جدا شد و توی آب حل شد 🙂… بعد از اینکه حالم بهتر شد از آب در اومدم و با شخصی مواجه شدم که از تعجب چشماش اندازه کاسه آبگوشت شده بود 😂💔(بهبه آبگوشت 😋 اندازه کله پاچه نشده بود؟ من کله پاچه هم دوست دارم فقط یکم کله گوسفند دندوناش زشته 😐😂💔 موافقین؟ خدایی دندون های گوسفند خیلی زشته بعد میارن سر سفره جلومون چی میزارن 😐🤣💔) دختره هی بهم نگاه میکرد هی به دریاچه… باز به من نگاه میکرد دوباره به دریاچه… بعد از چند دقیقه دیدم این زر نمیزنه پس خودم شروع کردم به حرفیدن :/
کلارا : سلام 😊
دختره : اوه سلام ☺️
کلارا : کاری از دستم برمیاد؟ 🤔
دختره : امم من درست دیدم؟ تو از توی آب اومدی؟ 😳
کلارا : اوه اره چطور؟
دختره : خبب چرا الان خیس نیستی 🤨
کلارا : این قابلیت منه راستش داشتم تمرکز میکردم برای همین وقتی تمرکز میکنم داخل آب خیس نمیشم… خب بیخیال این حرفا…امم اسمت چیه؟ 🙃
دختره : اوه ببخشید خودم رو معرفی نکردم… من سوفی هستم، جادوگرم. تو هم جادوگری؟ آخه بهت نمیاد شوالیه باشی 🤨
کلارا : چه اسم قشنگی ☺️ منم کلارام. راستش نه من نه جادوگرم و نه شوالیه من شمشیرزن هستم 😁
سوفی : صبر کن ببینم تو همون شمشیرزن جدیده هستی؟
کلارا : آره
سوفی : وای چه عالی میای با هم دوست بشیم؟
کلارا : البته :)
سوفی : ببینم تو اون یکی شمشیرزن پسره رو میشناسی؟
کلارا : الکس رو میگی؟
سوفی : فکر کنم
کلارا : خب حالا که فکر کنی آره میشناسمش آخه فقط دوتا شمشیرزن توی این شهر هست. مگه نه؟
سوفی : اره، خب از خودت برام بگو
کلارا : میای بریم؟ تو راه بهت میگم
سوفی : باشه. حالا کجا میریم؟
کلارا : من کم کم باید برم خونه.
سوفی : پس میریم خونه. راستی خونه تو کجاست؟
کلارا : خونه من با ناقوس اصلی یک کوچه فاصله داره
سوفی : عه چقدر جالب خونه منم همینطور :)))
کلارا : وایی چه عالیی 😍 پس احتمالا خونه هامون به هم نزدیکه 🤩
سوفی : آره 😍
….
خلاصه سوفی و کلارا به شهر رسیدن
….
خونه رو به سوفی نشون دادم و گفتم:
کلارا : سوفی ببین… اون خونه منه
سوفی :😮😳 کلارا… یه چیزی بگم؟
کلارا : آره بگو
سوفی : میدونستی خونه روبروییتون خونه منه؟ 😳
کلارا : نههه 😮 نگووو واقعا؟😳 وای…
(سوفی، کلارا) : جیغغغغغغغغغغغغغغ
کلارا : اخجونننننن، وای عصبای مغزم سوخت 🧠
سوفی : 😂 (بچه ها هر وقت من اول استیکر میزارم یعنی حالت صورتش اون شکلیه) عصبای مغزم سوخت چیه؟ 😂 این یکی جدید بود 😂💔
کلارا : خوشت اومد؟ ساخت خودمه 😏
سوفی : آره خوشم اومد ذهن مریضی داری 😂💔
کلارا : ممنون….چیییی؟خیلی بدییی😡
سوفی : 😂
کلارا :😐…😂
یهو…
تماااامممم…
خب خدایی زیاد نوشتم… زیاد ننوشتم؟ 🙃
تازه من معمولا تا اسلاید 5 مینویسم ولی این دفعه دیگه تا 6 نوشتم به مناسبت عوض کردن اسم داستانمون 😊
ولی خدایی افسانه ما قشنگ تره 😍
امیدوارم خوشتون اومده باشه لایک رو یادت نره چون هم صفحه تو خوشگل میشه هم قلب من رنگی میشه ❤️
کامنت هم که اصلا فراموش نکن حتی اگه تنبلی میکنی یه کامنت کوچولو بده خیلی خوشحالم میکنی 😊
آنچه خواهید خواند نداریم چون ننوشتم 😐💔
دوستان تا آخر هم برید که من کلی کارتون دارم میخوام عکس اون کتاب و عکس کلی چیز ها رو بزارم و کلی چیز داریم در اسلاید های بعد 😁
و لطفا لطفا داستانمو به دوستاتون معرفی کنین میراکولرا آرمی ها بلینک ها پاترهدا لطفا داستانمو به بقیه معرفی کنید. ببینید اونایی که فقط یک نوع داستان میخونید یکم تغییر خوبه (قابل توجه بعضی ها [آجی ساغرو هدیه و…] مثل اجیام که خودشون فهمیدن چی میگم 😐💔🤝🏻) لطفا زود قضاوت نکنین تازه داره شروع میشه اگه دیدید زیاد پارازیت میدم چون لازمه داستان نیاز به توضیح داره :) ....از بعضی ها میخوام که کپی نکنن من خوشم نمیاد هی اول و آخر داستان بنویسم کپی ممنوع پس لطفا رعایت کنید .سرتون رو درد نیارم بریم اسلاید بعد 😊👈
خب الان میخوام یکم عکس ها رو بزارم پس نروووو 😑
خب این عکس بالا رو که میبینی صفحه ای از همون کتابی هستش که الکس به کلارا نشون داد
و اینم همون کره آبی هستش که کلارا درست کرد 👀👆
یهویی پیداش کردم خیلیی بدردم خورد 😂💔
اینم سوفی هستش
و اینم یک نمونه دیگه از یه جور دیگه ایکتیوسانتور 😉👆
خب تموم شد اینم چالش حتما انجام بدین چالش جالبیه👆😊
برو نتیجه :)
12 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
14 لایک
ج چ : پیتزا موسیقی رفیق
عالییییی بود
چرا پارت بعد رو نمیزاری بزار دیگه
لطفا پارت بعدی رو هم بزار زود راستی چقدر بوروتو نگاه میکنی من تا قسمت 223 نگاه کردم ولی هنوز نتونستم قسمت هایی بعدی رو پیدا کنم و نگاه کنم
چشم راستش همه ی پارت ها پاک شده و من در اوج امتحانات باید بشینم دوباره از اول بنویسم داشت تموم میشدا 🥲
بوروتو رو هم منم تا 223 دیدم میدونی هر هفته دوشنبه قسمت جدید میاد یعنی هفته دیگه دوشنبه بزن گوگل میاد قسمت بعد
وای هنر شمشیر زنی انلاین...سازنده پدر.....بقیشو نمیزارع🥲😐
هیع زندگی ولی یوجیو نباید میمرد🤌🏻😐
آره موافقم بد شد مرد 🥲💔🚶🏻♀️...
عالییی بود مهری
ببخشید دیر دیدم تست را
بعدی چرا نمیزاری دوهته شده
دلیلشو گفتم دادا 🥲💔
😐 ماست خ.ر این مال ۳ ماه بیشه الان جواب میدی 😐💔
پارمیدا جان آرام باش😐💔
عه سل ساغی خودم😐😂 خوفی
این قدرتارو از انیمه اواتار گرفتی کلن ایده شو 😋😊
نه میدونی ایدشو از بازی هنر شمشیر آنلاین گرفتم و قدرتاشون رو هم دیگه اینا عنصر های اصلی هستن من یکم هم عنصر فرعی بهشون اضافه کردم تا قشنگ بشه مثل رعد و یخ چون براشون داستان دارم
چالش:رفیق🥰
:)))))))
سلاممنمزیزی😁😁
سلام خوبی زیزی من تازهههه پیدات کردم 😅💔
عالی بود
ج چ : رفیق ،حیوان خونگی
ممنون 🌹
عالی عالی عالیییییییییی آجی خوشملم😻♥️😂
من به سوفی شک دارما🤔
در اصل به همه شک دارم ، عادتمه :/
مرسی آجی 😘
اشکال نداره 😂💔