این داستان شرح حال شما و تهیونگ رو بیان میکنه [شما دختری هستید که وارد قصری ترسناک و خفته می شود و امکان برگشت شما به دنیای بیرون غیر ممکنه]×_×
مقدمه:گفته می شد در دوران قدیم دختری به نام ا/ت وارد اون قصر خفته و ترسناک شده و با پرنس اون قصر رو به رو شده
همه میگفتن اون پرنس نفرین شده است و هیچ کس از اون خوشش نمیاد ولی
مهم تر از همه میگفتن اون خیلی ترسناکه
در حالی که هیچ کس چهره واقعی اون رو ندیده بود غیر از اون دختر
دختری که بعد ها عاشق .............
اون دختر چهره ای به زیبایی ماه داشت و موهایی سیاه به سیاهی شب ولی به براقی ستاره های شب لب های سرخ و چشم های به رنگ دریا داشت
همه روستا اون رو ساحره صدا میکردند
و تنها دلیلش این بود که بقیه روستایی ها همشون پوستی سیاه و قیافه هایی زشت
داشتند ..........
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
30 لایک
خیلیییی قشنگههه پارت بعد در💜👀😭😭
العان اینو یه سال پیش گزاستی ولی من هنوز منتظرم واسه پارت بعد چرا نمیزاری 🥺🥺🥺
ترخدا پارت بعد بزار الان ۱ سال شدههه نزاشتی
من می کشتی
تو قاتل منییییی 😪😭
عزیزم چرا ادامه نمیدید ؟
ع عزیزم چت شده چرا پارت بعدیو نمیزای😐💔
پارت بعد رو کی میزاری دو باره دارم داستانتو میخونم ترو خدا بعدی رو بزار
سلام
منم داستانت رو امروز خوندم و خیلی خوشم اومد ... کامنت ها رو که خوندم گفتن که ...
دیگه نمی خوای ادامه بدی ؟؟؟😐😐😐
ای نگاررررررجون کجایی پس؟ منو که کشتی تو... امتحانات کی تموم میشه؟... باورکن دیگه دارم برای داستانت درباره ی کوکی جون میدم... امتحانات که تموم شد بزار حتما همه رو😭😭😭😭🙏🙏🙏🙏💜💜💜💜
باشه فردا شروع میکنم به نوشتن😂😁
چه عجب😷
خدا رو شکر من که دیگه کم کم داشتم میمردم😂
نگار جونم امتحاناتت تموم نشد؟؟😳😳
تموم شد بالاخره😁😂
عشقم عزیز دلم خواهش میکنم بیا🥺💜🙏💕