Gravity falls 3 پارت ۴

دیپر میگه چی کی؟ بیل میگه ویل سایفر برادرمه دیپر میگه پس برادر داری بیل میگه نه فقط تو خانواده داری دیپر میگه بی مزه و تبدیل میشه به بیپر و دروازه رو کامل میکنن تو بعد ۲۱۶ ما باید این دروازه رو به بنیدیم این وسیله که از اینجا پیدا کردیم بعد ۱ ماه تحقیق فهمیدم میشه دروازه رو بست

استنلی بیا کمک استنلی میگه باشه؛ فورد میگه محکم اینو بگیرو بهش مشت بزن تا انرژیش روشن شه استنلی میگه راست کار خودمه خوراکمه اصلا فورد میگه میدونم برادر یاد بچگی افتادم یادته اون دو تا پسر دوقلو میخواستن منو نسبت بهت بد بین کنن ولی اونروز نباید اون گردنبندو بَر میداشتی استنلی میگه اون زنجیر بود

فورد میگه واقعن شبیه گردنبند بود استنلی میگه اخبی ما فرق سیاره با سیاره رو میفهمه ولی زنجیر و گردنبندو نه فورد میگه خوب راست میگی من علمی تحقیق کردمو مثل تو پول دوست نبودم که فرق اونا رو زیاد متوجه شم(به این بحث کمی ادامه میدن)فورد میگه خوب شروع کن من انواج میفرستم تو مشت بزن استنلی میگه بریم

فورد میگه روشن شد حالا سرشو سمت دروازه بگیر و BOM ترکید استتلی میگه چه انفجاری فورد میگه دروازه بسته شد العان چند سال اینجا باید بمونیم تا راهی برای خروج پیدا کنیم تازه با بسته شدن دروازه هر سال اینجا ۱ روز دنیای خودمونه (برگردیم آبشار جاذبه) بیپر میگه وندی وسایل اوردی میبل میگه بله دیپر دزد بیپر میگه لطفا منو اینجوری صدا نکن

ببیپر میگه سوز بیا کمک سوز میگه اون با من و ناگهان دروازه روشن میشه و یه صدا میاد بیرون میگه سلام برادر زرد فرنگم بیپر میگه سریع برید بیرون اون ویل نیست تو دنیا فقط یه نفر اینجوری منو صدا میکنه صدا حرفشو قطع میکنه و میگه کیل سایفرم سوس قش میکنه و بیپر میگه گم شو من ویلو خواستم تا معجونمو بیاره کیل میگه مامان گفت من بیلرم ویل فرستاد بعد ۲۰۰ بیل میگه پس عالیه اون قویترین برادره اون ۴ تای ها رو آچهار میکنه

معجونو بده کیل میگه بخورش بیپر با میگه با کمال میل و میخوره و دیپر آزاد میشه و میبل دیپر رو بقل میکنه دیپر میگه ممنون و میگه کیل بیل کو کیل میگه العان میاد ناگهان نوری بوجود میاد و یه انسان از تو نور میاد بیرون و اون انسان بیل انسان هست و دیپر میگه چقدر تغییر کردی بیل میگه شکل انسانی واقعی هست

وندیی میگه بیل برنامه ات چیه گفته بودی جنگی چیزی در راه هست بیل میگه باید فورد و استن بیان اونا لازمن البته در اصل فورد لازمه دیپر میگه باید بریم نیویورک اونا از اونجا وارد آمریکا میشن میبل میگه بیل انسان خیلی نسبت به مثلث بیریخت خوش تیپه بیل میگه ممنون و ادامه میده من و یه نفر از شما باید بریم نیویورک چون من تنها برم فقط مشت و مال میشم وندی میگه من میام نیویورک رو میخوام ببینم

دیپر میگه مگه تو میتونی از آبشار جاذبه خارج شی بیل میگه اگه قدرتمو خاموش کنمو یه انسان باشم اره میتونم دیپر میگه پس حله ولی قبلش من چیکار کنم بیل میگه کیل باید بره کمک ویل شاید اگه باهاش بری هیولا و چیز های بیشتر رو تو دفترت بنویسی دیپر با قیافه🤔🤤 میگه باشه ولی میبل و سوز چی

سوس میگه من معما کده رو میگردونم میبل میگه منم با تو میام دیپر میگه اما... بیل حرف شو قطع میکنه و میگه شما دوتا کنار هم ۲ دفعه منو شکست دادید و ۱ دفعه باختید ولی به هر حال با هم عالی هستید. دیپر راضی میشه و با میبل و کیل وارد بعد میشن

بیل میگه وندی بیا بریم میرن تو ایسگاه اتوبوس شوار اتوبوس میشن و 1 ساعت بعد پیاده میشن و با قطار به به نیویورک میرن تو یه ایستگاه یه دختره میاد و میگه اینجا جای کسیه بیل و وندی با هم میگن نه دختره میشنه روبرو شون و بعد یه مدت دختره پیادهدمیشه و به بیل یه کاغذ میده تو کاغذ نوشته بود بیل من از طرف مادرت امدم.