سلام این اولین تست من هست امید وارم از این داستان خوشتون بیاد اول می گم که داستان عاشقانه و رمانتیک و مدرسه ای هستش و این داستان ۹ سال به بالا هستش اگر غلط املایی داشتم ببخشید و اینکه من هر هفته یا هر چهار روز پارت بعدی رو می زارم
از زبون اریکا: داستان از اون جایی شروع شد که من بخاطر لاف زدنام و دروغ گفتنام وارد یه بازی شدم. من توی بازی نقش سگ رو داشتم و اون شاهزاده سیاه بود. 😣(ارایه جان بخشی) اریکا: اونجا رو ببین سان چان! (دوستشه، دختره) لبخندمو داری به نظرت این طوری می تونم دوست پیدا کنم؟ سان چان : احتمالا ! نه ، اریکا. اریکا: هی لااقل یکم درموردش فکر می کردی! تو راه مدرسه بودیم که دوباره گفتم دوست پیدا کردن بخش مهمی از زندگی دبیرستانیه ! سان چان : شاید ولی نباید این قدر به خودت سخت بگیری. اریکا : سخت نمی گیرم 😑اخه این مهمه که تو یه سه سال شاد وشنگول تو بهشت زندگی کنی
قدر به خودت سخت بگیری. اریکا : سخت نمی گیرم 😑اخه این مهمه که تو یه سه سال شاد وشنگول تو بهشت زندگی کنی یا ناراحت تو جهنم . سان چان : تو جهنم زندگی کنی؟ 🤔 اریکا ترجیح می دم بمیرم تا تک و تنها زندگی دبیرستانیمو سپری کنم! سان چان : آه پس به جای تمرین لبخند زدن به چیز هایی که می گی فکر کنی، نه؟ اریکا : آه، درسته.🤔 حالا می ریم برای بچه هایی داشتن پیش ما بازی می کردن : دفعه بعد یه شوت محکم می زنم 😎💪 . آماده این؟ و....... اره خورد تو صورت من 😫😓😭(منظورم صورت اریکا ست ) اریکا : اخی بالاخره رسیدیم مدرسه. ولی عجب حرکت توپی زدم .
سان چان : منظورت از توپ چیه؟ با بدبختی به موقع رسیدیم. اریکا: خب با اون خرابکاری که اونجا شد و حرکت توپی به موقع رسیدیم . سان چان : و کی بود که اون خرابکاری رو به بار آورد؟😠 اریکا : ههههههه😖 خب بر می گردیم به ۱۵ دقیقه قبل .اریکا : اینطوری نگو........... آآ آیی آآ آیی آ !😫🤕😢 سان چان : ااااریکا! چی شده؟ اریکا: یه شوت ناگهانی منو نقش بر زمین کرد. بچه هایی که توپ رو شوت کردن: هی می شه توپمون رو بدین؟! سان چان : پس کار اونا بود ؟ اریکا : هی توله سگ ها باید بیشتر نگران آدما باشین نه توپتون! 😡😠 دوتا دختر اونجا بودن گفتن: وای خدا به دور، چه دختر ترسناکیه 😓 باید
زود از اینجا دور شیم . اریکا : لباسامون که مثل همه ممکنه همکلاسیام باشن ؟ بد شد اگه یه مشت شایعه درست کنن چی😖؟ باید یه خودی نشون بدم . گفتم : شوخی کردم بابا ! من خوبم (واقعیت 😫) یه توپ خورد تو صورتم دیگه ! بسر بچه ها: زود باش توپمون بمون بده دیگه . اریکا : توپ ؟ ای فسقلیا........😡😡😡😡! باشه باشه ، حالا خوب نگاه کنید تا ببینین یه زن حرفه ای چطور شوت می زنه .😎 سان چان: یه زن حرفهای؟ 😐 اریکا : شوت زدم و توپ در هوا به سمت عقب تقییر مسر داد (توپه دوست داشت تقییر مسیر بده یعنی به جای جلو به عقب حرکت کرد 😭😢) خداروشکر کسی در ساختمان نبود که هزینه شیشیه رو بدیم . 😏خب حالا می ریم به ۱۵ دقیقه بعد. سان چان: تو که هیچ وقت فوتبال بازی نکرده بودی.😑 اریکا: اخه بچه های
مدرسمون اونجا بودن😐. سان چان : خدا رو شکر کسی اونجا زندگی نمی کرد . یه روزی این لاف زدنات تو دردسر میندازتت. اریکا: بله😟. رفتیم به طبقه دوم. اریکا : کلاسم اینجاست😔. که یهو سان چان زد به کمرم و با لبخند گفت : بیا سر صحبتو باز کنیم☺. می خوای با یه لبخند دوست پیدا کنی؟ اریکا: لبخند زدم و گفتم اره.🙂 رفتم رو به روی کلاس (۲-۱) نگاه کردم و گفتم اولین قدم واسه زندگی تو بهشت. وارد کلاس شدم . بچه ها داشتن با دوستاشون حرف می زدن. سان چان : داشتم با بچه های کلاسمون حرف می زدم که یهو یه پسر از پیش میزم رد شد . بچه ها گفتن : باحال نی ؟ یکی دیگه گفت: اره خیلی طرفتار داره.
یکی دیگه گفت: جدی پس چه کلاس توپی بشه! و هر دو سرخ شده بودن ، یکی دیگه گفت : اسمش چیه ؟ یکی دیگه گفت: دوست دختر داره؟ سان چان : داشتم به این فکر میکردم که الان اریکا داره چیکار میکنه اریکا: دیدم که همه باهم جور شدن که یک دفعه یکی اومد پیش میزم من اول فکر کردم که یکی از دوستای پارسالمه 😓 ولی اون نبود اسمش مارین بود اخه یکی مارین صداش کرد مارین هم اون یکی رو تزوکا صدا زد انگار که از پارسال باهم بودن هر خیلی به خودشون رسیده بودن آرایش کرده بودن . و وقتی زنگ می خورد همش در مورد دوست پسراشون حرف می زدن من برا اینکه یه مرحله به بهشت نزدیک شم یه قدمی برداشتم 🙄. واسه همین رفتم جلو و در مورد دوست پسرم حرف زدم و یه خودی نشون دادم ( داره بلف می زنه اصلا
دوست پسر نداره😑) دو ماه بعد اریکا : بلاخره من وارد گروه اون دوتا شدم و چند قدم به بهشت نزدیک تر شدم. یهو گوشیم زنگ خورد جلوی اون دو تا گفتم الو سلام عشقم اونا تعجب کرده بودن و من بدو بدو رفتم سمت سرویس بهداشتی شان چان اونجا بود وقتی دیدمش ترسیدم 😓 سان چان : به من می گی عشقم 😤😠 تا کی باید به جای عشقت پشت گوشی نقش بازی کنم . گفتم ببخشید ولی من بازی رو شروع کردم و دیگه نمی تونم چند قدم بر گردم عقب😑
سان چان : آه 😧 تا کی باید منم با خودت بازی بدی تو حتی یه دوست پسر هم نداشتی و تا حالا تو عمرت یه بارم قرار نذاشتی. 😑 اریکا : عمرااا ! عمرااا ! عمرااا ! اخه اونا دارن در مورد دوست پسراشون حرف می زنن اگه بفهمن این همه مدت داشتم لاف می زدم منو از گروه گروهشون می ندازن بیرون سان چان به خاطر اونا اینقدر به خودت سخت نگیر🙁 اریکا : ولی به حریم حال باید دروغ بگم که یه دفعه تزوکا و مارین اومدن تو سرویس بهداشتی مدرسه . ما زود قایم شدیم . اونا داشتن در
مورد من حرف می زدن که شاید دارم لاف می زنم . یا اینکه چرا تا حالا برای نشون دادن عکس دوست پسرم بهونه آوردم. من هم به این فکر کردم که حالا عکس رو چیکار کنم 😣؟ اون روز هم مدرسه تمام شد تو راه بودم که همه داشتن به یه طرف نگاه می کردن و دخترا سرخ شده بودن خیلیا می گفتن چه پسر جذابیه و حرف های دیگه ( یادتونه که تو کلاس سان چان یه پسر بود که خیلی از دخترا عاشقش شده بودن این همون پسرس ) گفتم اگه از اون یه عکس داشته باشم از زندگی توی جهنم خلاص می شم . رفتم جلوش و ازش عکس گرفتم . ولی اون که هواسش جای دیگه بود چطور تو دوربین نگاه کرد . آخ حلال باید یه بهونه جور می کردم که چرا ازش عکس گرفتم اون پسره گفت تو ازم عکس گرفتی؟ اریکا : پروردگار یه سگ پا کوتاه داره پرواز می کنه 😰😲 و زودی از اونجا جیم زدم😧اریکا : آه نزدیک بودا اگه به خاطر عکس گرفتنم جنجال به پا می کرد چی اون موقع یه تبهکار به حساب می یومدم ! ولی حالا خوب شد دیگه از گروهشون پرتم نمی کنن بیرون ! از اون زندگی جهنمی هم خلاص شدن 😗 . رفتم به اون دو تا عکس رو نشون دادم . مثل پینوکیو اون ور نشسته بودم و نگاه می کردم و هی دروغ می گفتم😗 اونا از دوست پسرم خیلی خوششون اومد ولی بعد تزوکا گفت: ....... من اینو یه جایی دیدم 🤔 ولی خدا رو شکر هر جی فکر کرد یادش نیومد😧که یهو گفتم : ...... و تازه بدبختی من شروع شد
نظر فراموش نشه به همه نظراتتون ج می دم😙بای بای 👋
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام من پارت بعدی رو نوشتم ولی متاسفانه در حال بررسیه
ادامه بده عزیزم تو میتونی 🥰🥰😘😘😍😍👌👌😉😉😉😉😉😉😉
ممنون حتما 😘
سلام داستانت مثل انیمه اش بود
انیمه اش رو دیدی؟
اسمه انیمه اش دختر گرگی و شاهزاده سیاه هست ....
اره دیدمش فقط می خواستم که اگه بقیه ندیدن داستانش رو داشته باشن و اینکه دارم رو یه داستان دیگه کار می کنم این اولین تست من بود و می خواستم برای بعد یکم بهتر بشم هر موقع پارت اول اون یکی رو گذاشتم اسمش رو می گم تا اون رو هم بخونی