من بازم برگشتم اونم بعد از یه مدت طولانی😪 توی پارت قبل مثل اینکه فکر کردید من آلیسیا رو کشتم انداختم بیرون از رمان😐 خب باید بگم آلیسیا مرد و دوباره زنده شده ولی دیگه آدم نیست بلکه فرشتهی مرگه!!!!!!
با دو وارد سالن قصر شدم، سالنی که تا همین دیروز پر از پری بود حالا هیچکی توش نبود! بیخیال به سمت اتاق پادشاه دویدم، شیشه رو توی دستام فشار دادم و زیر لب زمزمه کردم: زنده باش زنده باش!
وارد راهرویی که اتاق پادشاه بود شدم جمعیت زیادی اونجا بود با زور خودم رو از وسط جمعیت رد کردم و خواستم وارد اتاق بشم که یه سرباز جلو رو گرفت و گفت: کجا داری میری؟ تند تند گفتم: من باید وارد بشم یه راهی واسه نجات پادشاه دارم! سرباز اخم کرد و هلم داد عقب. دندونام رو روی هم ساییدم و زدم جای اهم سرباز که از درد خم شد بقیهی پریها هم ساکت شدن و با تعجب بهم نگاه میکردن، درو باز کردم که برم داخل ولی سرباز دستمو گرفت و منو به عقب پرتاب کرد، به یه پری جوون خوردم و هر دو نقش زمین شدیم. همین موقع در اتاق باز شد و سلنا با عصبانیت گفت: اینجا چه خبره؟
10 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
لطفا پارت اون یکی داستانت رو هم بزار مردم از کنجکاوی
سلام رفقا من داستانا رو نوشتم ولی الان ۸ روزه که توی برسیه😢 تستچی خیلی داره طول میده من انتظار داشتم سر ۶ روز منتشر بشه
بعدی رو بزار نکنه مارو فراموش کردی
سلام پس پارت بعدی کجاست الان ۱ماه شده بابای من یه شروره هم همینطور الان ۱ماهه ازت خبری نیست مهدیه جون لطفا جوابمو بده پارت بعدی کجاست و کی میزاری ما که دق کردیم😭💔
خوب بود بعدی لطفا!
عالی عالی ...
عالی عالی عالی 😇
بعدی بعدی بعدی 😡
بعدییییییییییی
فرین بعدیو بذار ولی یه سوال الان اون دختره که انیسیا هنوزم قدرت داره ؟
چرا جاهای حساس کات می کنی؟😭😭😭