
ببخشید که نبودم اسلاید اخر گفتم چرا این چن ماه نبودم ببخشید ಥ‿ಥ
ا/ت:خوب دیگه همه چی آمادست سرباز های بی مصرف فک کردین می تونین وارد این امارت پر تله بشید عمرا بتونید 😏 جین یونگ دستگاه رو روشنش کنید جین یونگ :بله رئیس... این آخر خلافکار های سئول هست پروفسور:رئیس امواج داره بیشتر و بیشتر میش نمی تونیم این املیات رو انجام بدیم بهتره خاموشش کنیم رئیس... رئیس ا/ت:به هیچ وج خاموشش نمی کنم بگو همه از عمارت برن بیرون همین الان اگه پلیس مقاومت کرد بگشیدشون 😤 جین یونگ:رئیس شما چی ا/ت: این بازی رو من شروعش کردم منم مجبورم تمومش کنم ببخشید جینی جین یونگ: نههههههه ا/تتتتتتتتتتت ا/ت:خوبحالا من موندم و تو بیا تمومش کنیم بدو بدو رفتم طبقه پایین کنار دستگاه ایستادم داشت دیگه قاطی می کرد خواستم فلش کارت رو بکشم بیرون از/ت:لعنت بهت گیر کرده جین یونگ:از/ت:بیا بیرون ولش کن از/ت: جین یونگ برو... دستگاه داشت منفجر می شود
تق تق از/ت:ها م... من ک... جام یهو چشمم خورد به لباس که پوشیده بودم 😤😟 نه تو رو یا های خوش خودم بودم و این مزاحم لعنتی منو کشید بیرون سانی:/ت بیا دیگه همه منتظر توعن ا/ت:اومدم اره من دارم با بزرگترین دشمن زندگیم ازدواج میکنم اقای جئون جانگ کوک بالاخره نوبت منم می رسه و اون وقت کارت تمومه با پاشنه های بلندم تو سالن عروسی قدم بر می داشتم تا اینکه بهش رسیدم ( فک می کردید کوکی رو می کشم 🤣) کوک:این دختر چرا اینقدر دیر اومد نکنه نقشه ای داره 😨 وای داره می خنده یعنی چه نقشه ای کشیده دکمه کتمو فشار دادم این یه علامت اماده باش بود این/ت:اقای جئون خیلی احمقی فک کردی برگ برندمون اینجا رو می کنم ها 😏 بعد از مراسم عروسی:شب بود و منم دیگه تو خونه جئون بودم 😔 اها فهمیدم با یعنی پوزخند رفتم طرف در مکالمه کوک با اعضا( داره تصویری حرف میزنه )نمی دونم چی تو اون سرشه جیمین:اون الان زنته نمی تونه تو خونه تو کاری بکنه( ببینیم و تعریف کنیم) نامجون:ولی خیلی مراقبش باش جیهوب:راستی اونی که اون روز تو اون عمارت پر تله هم بود اونم ا/ت بود کوک:چی من تا حالا بهش دقیق فک نکرده بودم جیهوب:دستور دادم از دور اونجا رو زیر نظر داشته باشن تهیونگ:ا تو نباید الان می رفتی پیشش اونم چهار ساعته تو اتاقه😧 کوک:ا راس میگی ها من برم ببینم چیکار میکنه بای پسرا:بای بلند شدم و رفتم دم در اتاق صدایی از تو اتاق نمیومد در زدم ولی بازم صدایی نشنیدم کوک:ا/ت اون تویی دارم میام داخل دستمو گذاشتم رو دستگیره و چرخوندمش اما در باز نشد دختره... حتما فرار کرده چاره ای برام نزاشتی دیگه ا/ت خانم 😤😡 درو شکوندم و وارد اتاق شدم 😨 کسی تو اتاق نبود 😦

رفتم طرف پنجره و ملافه ای که یه طرفش ب تخت و یه طرفش هم اون ور بود مواجع شدم کوک:دختره لعنتی فرار کرده زود زنگ زدم به نامجون نامجون:الو کوک چیزی که نشده شده کوک :نا... نامجون نمیدونم چجوری بگم دختره فرار کرده نامجون پشت خط:چیییییییی پسرا بدوعین که دختره در رفته کوک تو هم برو دنبالش نمیتونه زیاد دور شده باشه کوک :𝓞𝓚 رفتم ا/ت:جئون چهار ساعت بود که این ورا نیومده بود منم گفتم در برم وقتی درو قفل کردم برگشتم و یه سر ملافه رو به پایه تخت بستم و یه ورسر ش هم انداختم پایین 😏 و خودمم رفتم تو اتاق لباس ها( تو این عمارت هایه بزرگ یه اتاق هم برای لباس ها هست) رفتم تو و نشستم تو لباس ها تا یه وقتی منو اینجا نبینه 😅 یه ربع گذشت و جئون اومد تو وقتی منو تو اتاق ندید زنگ زد به یکی و خودشم بدو رفت بیرون وقتی مطمعن شدم رفته رفتم تو اتاقش ا/ت:خوب باید اینجا یه چیزی باشه که نزاره بیاد تو یه ساعت گذشت و منم به یه جاهایی رسیده بودم اما اسر انگشت می خواست 😒 رفتم تو پذیرایی و بطری نوشابه رو دیدم ا/ت:یسسس خودشه اره 😆 ... من یه جاسوس حرفهای نیستم اگه اثر انگشت اینو نتونم در بیارم یه ساعت فقط داشتم اثر انگشتش رو در میاوردم و موفق هم شدم 😁 دوباره رفتم تو اتاقش و حفاظ عمارت رو فعال کردم 😄😁😄 دیگه تا من نخوام نمی تونه بیاد تو ارهههه 😆😆 همهی در ها و پنجره ها بسته شدند ا/ت:ایول به خودمم 😆😆 بعد رفتم رو کاناپه لم دادم و تلویزیون رو روشن کردم کوک:ای دختر.... فقط یه ساعت نبودم سو استفاده کرده از نبودم 😡😤 در رفته دو روز گذشته و اصلا خبری از دختره نیست انگار اب شده رفته زیر زمین خب پسرا من یه سر برم خونه چیزی رو تو خونه جا گذاشتم بردارم بیام جیهوب:برو و زود برگرد که خیلی کار داریم کوک:سوار ماشینم شدم و به سمت عمارت حرکت کردم یه( ربع بعد) رسیدم به عمارت رسیدم و... ولی چرا... کی حفاظ رو روشن کرده 😮🤔 رفتم جلو در ایفون رو زدم ا/ت: پیتزا ها و نوشابه رو بزار زمین و برو پولش رو که از قبل پرداخت کرده بودم کوک:هاااااااا ا/تتتتتتت ا/ت:بدبخت شدیم رف 😐😧
کوک:ا/ت دختره دیوانه دو روز پیش کجا فرار کرده بودی هااا😡😡 ا/ت خیلی خونسرد:عزیزم زنتو تو اتاق تنها میزاری میری با دوستات حرف بزنی نتیجش این میشه دیگه 😏😏 کوک:چییییی تووووو تو خونهههه بودیییی 😠😡 ا/ت:خو اره میخواستی از خونه خودم فرار کنم کوک:چجوری حفاظ رو روشنش کردی ا/ت : دکمه رو زدم همین کوک:بازش کنی ا/ت:نمیشنوم چی میگی فک کنم خراب شده من رفتم غذا ممکنه بسوزه 😄 کوک:اهای داری کجا میری بزار بیام اهای 😤😠 ... وای این بارون هم وقت گیر اورده بباره موش اب کشیده شدم وای بدو رفتم دوباره سوار ماشین شدم و به طرف عمارتی که پسرا توشن حرکت کردم جین:بچه ها یکی درو باز کنه که شکست جیمین:من رفتم... بعد از باز کردن در... چیشده کوک چرا کوش اب کشیده شدی 🤣🤣 کوک:دستش درد نکنه کار خودشه دیگه 😒 تهیونگ:🤣🤣 نامجون:چی شده کوک کوک:اون زنه دیوونه این کارو کرد جیهوب:زن... دیوونه کوک:اره ا/ت همه :چیییی ا/ت رووو پیدا کردی؟؟!! کوک:اون که اصلا از خونه پاشو نزاشته بیرون حتی 😒😒 جین:پس اون ملافه کوک:صحنه سازی کرده و همین که من پامو گذاشتم بیرون حفاظ رو راه انداخته خدا میدونه چی سر خونه خوشگلم اورده 😫 جیهوب: شاید بزاره جین بره تو خونه جین:اون وقت چرا؟ جیهوب:چون اون بهت اعتماد داره کوک:جین هیونگ لطفا ااا 😫😖😣 جین:فقط به یک شرط نامجون:چه شرطی؟؟ کوک:خیلی خطر ناکه ولیی باشه هر کاری می خوای بکنن خواهششش
ببخشید دیگه همین قدر و واسه اینکه این چند ماه ادامش ندادم به خاطر مامانم بود مانم مریض بود و منم باید بهش رسیدگی می کردم ببخشید ಥ‿ಥ
اضافه 😐💔
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالی بود 😊