سلومممممم اینم از این پارت.
اون روز هم با تمام ماجراش تموم شد. 3 ماه گذشت کای قرار شد بره به لس آنجلس تو آمریکا. منم که طاقت دوریشو نداشتم همش بغض کرده بودم. روز پرواز بود. دلم نمیخواست برا خداحافظی برم فرودگاه گوشیم زنگ خورد. نگاه کردم کای بود. جواب ندادم. بعد از چند ثانیه رفت رو پیغام گیر. با یه صدای آروم و آرامش بخش گفت:آپریل اونجایی؟. خانم کوچولو؟. حالا چرا قهری؟ منم مثل تو دلم تنگ میشه. میدونم اونجایی و داری صدامو میشنوی پس اگه دوست نداری من ناراحت بشم بیا اینجا خانم کوچولوی من. تا اومدم باهاش حرف بزنم صدای بوق گوشی اومد.
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
پرنسس یخی داستان فوقعالده هست😍
اما کجایی چند وقته اصلا پیام نمیدی اکه وقت نمیکنی بیایی تستچی حداقل خبر بده تا نگرانت نشیم اجی
سلام آجی. آرمیتا هستم با یه اکانت دیگه میگم آجی من سرم چون خیلی شلوغه وقت نمیکنم ادامه بدم سر فرست آدامه داستان رو مینویسم. 💋
سلام اجی ها باشه مواظب خودت باش💜💫هر موقع وقت کردی راحت بودی ادامه داستان بزار💗
احی بعدی کی میاد
سلام من همونم ولی با یه اکانت دیگه عزیزم سرم شلوغه ممکنه دیگه دیر به دیر بزارم واقعا عذر میخوام ولی در اولین فرستم مینویسم ممنونم از حمایتهاتون.
عععااالللللییییییی زودتر بعدی رو بزار
چشم عزیزم