
خب ببخشید دیر شد😬
ا.ت:حالا به کی بگم😴... بابای ا.ت:به کوک.... ا.ت:شمارش رو ندارم.... بابای ا.ت:###بیا.... ا.ت : شاید خواب باشه ... مامان ا.ت: ساعت سه ظهره کلاساهم ساعت شیش شروع میشه.... ا.ت:😐😐ولی بازم شاید خوابه .... بابای ا.ت:دیدی ظهرا نمی خوابه..... ا.ت:دیدی میخوابه ...... بابای ا.ت: حالا اگه نخوابید..... ا.ت:حالا اگه خوابید... مامان ا.ت:بسه دیگه خودم زنگ زدم اگه جواب داد یعنی نخوابیده اگه جواب نداد یعنی خوابیده.....کوک:الو سلام خاله.... مامان ا.ت:سلام پسرم خوبی .. کوک:خوبم ممنون شما خوب هستین عمو جان خوبن..... مامان ا.ت: اونم خوبه
کوک:خدا رو شکر حالا کاری داشتین زنگ زدین .... مامان ا.ت: نه خواستم حالتون رو بپرسم ااا کوک ا.ت کارت داره... ا.ت: مامان چرا دروغ میگی.... مامان ا.ت:خب من گوشی رو می دم به ا.ت از طرف من خداحافظ...(وای واقعا چقدر بده مادرا همش ب زور میخوان گوشی رو بدن ب آدم😐).... کوک:باشه پس خدانگهدار.... ا.ت: ا الو سلام .... کوک:س سلام کاری داشتی (شرمنده میپرم وسط همین الان درسم شروع وسط درس مینویسم جیز😬) ا.ت:اممم من امروز نیومدم دانشگاه..... کوک: آره چرا نیومدی (نه ب اون موقع که با لکنت حرف میزد ن به الان که دلیل میخواد 😂😂)

ا.ت:خب چیزه من خوابم برد.... کوک: آها نگران شدم .... ا.ت:حالا بیخیال میشه تکالیف رو بگی.... کوک:مگه درس رو بلدی که میخوای تکالیفش رو انجام بدی😂...ا.ت:😐راست میگیا .... کوک: خب ببین تو بیا خونه ی ما من بت توضیح میدم... ا.ت:باش بزار به مامان بابام بگم..... کوک:اوک ..... ا.ت: مامان بابا.... مامان بابای ا.ت:برو عزیزم... ا.ت:گوش وایسادین....... بابای ا.ت:نهههه .... ا.ت:خب آقای جونگ کوک من الان میام....... کوک:باشه خدافظ .....ا.ت:خدافظ.......[لباس ا.ت].. ا.ت:سلام ....... کوک:سلام بیا تو...
مامان کوک:سلام دخترم خوبی ..... ا.ت:سلام خاله جون ممنون من خوبم شما خوب هستین..... مامان کوک:منم خوبم....... کوک :بابا جایی دارین میرین...... بابای کوک:خب آره قراره با پدرو مادر ا.ت بریم رستوران ..... سهون :بدون من😕🤨.....مامان کوک:تو که باید بری باشگاه ا.ت و کوک هم بعد از اینکه کارشون تموم شد میان دنبال تو باهم بیاین...... سهون:باشه پس من برم باشگاه...... کوک:ا.ت توهم بیا داخل اتاق من..... ا.ت: باشه
{یک ساعت بعد}..... ا.ت:حالا بریم دنبال سهون...... کوک:میریم ولی یه سوال دارم..... ا.ت:بپرس ..... کوک:تو به من میگی آقای جونگ کوک بعد به داداشم میگی سهون ..... ا.ت:خب که چی🙄........ کوک:به منم بگو کوک یا کوکی..... ا.ت:خب امم نه اگه بگم بانی چی ..... کوک:باشهه..... ا.ت:حالا بریم دنبال سهون...... کوک:بریم ..... کوک:سهوننننننننن ......... سهون:درد ب فکر گلوی خودت نیستی به فکر گوش من باش ....... کوک:😐 بیا بریم..... سهون :من فعلا نمیام خودتون برین .. کوک:اوک......
وای ببخشید درس دارم تو پارت بعد میزارم بفهمن ماجرا چیه قول میدم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
من پارت موقوام( ≧Д≦)🥲🤌😂
چرا پارت بعدو نمیزاری😑💔
شرمنده من ی مدت نبودم ولی قول میدم بزارم🙂🧡
اها باش منتظرم فایتیبنگگ😁
وااااییی عالیهههه پارت بعدیو بزار ❤❤❤❤
پارت بعددد
اوک😀
من پارت موخواممم😂😂
اوک😹💙